printlogo


کد خبر: 215717تاریخ: 1398/11/6 00:00
به بهانه حضور 2 فیلم دفاع مقدسی در سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر
جنگ دور از جبهه

میکائیل دیانی: اتفاقات بزرگ در جهان با خود پیوست‌های فرهنگی- اجتماعی‌ای به همراه دارند و سینمای دفاع‌مقدس را نیز می‌توان یکی از این پیوست‌ها دانست؛ سینمایی که پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کم‌کم شکل گرفت و امروز یکی از گونه‌های مهم سینمای ایران را تشکیل می‌دهد؛ گونه‌ای که طی نزدیک به 4 دهه شکل و ساختار یافته و به تنوع نیز رسیده است.
 
* سینمای دفاع مقدس، سینمای جنگ!
در سال‌های ابتدایی دهه 60 و پس از شروع جنگ تحمیلی، سینما نیز شروع به واکنش کرد. آن سال‌ها هنوز چیزی به عنوان سینمای دفاع‌مقدس وجود نداشت و سینماگران با همان دست‌فرمان سینمای کلاسیک هالیوود و بر اساس ساختار «ژانر جنگی» شروع به تولید آثار سینمایی کردند. در آن دوران بیشتر قصه فیلم‌هایی که مربوط به دفاع‌مقدس بود، مانند همان سینمای ژانر جنگ بر اساس شخصیت قهرمان فیلم آموزش دیده و حرفه‌ای که با تکیه بر تجهیزات فنی و با بهره‌گیری از قدرت بدنی می‌تواند گره‌ها را بگشاید، جلو می‌رفت. هیجان و حادثه 2 عنصر اصلی آن سینما بود که قهرمان داستان در بستر آن فیلم را جلو می‌برد. در آن سینما «جمشید هاشم‌پور» نیاز بود که یک تنه دمار از روزگار دشمن در بیاورد؛ فیلم‌هایی که با توجه به نیاز به حس پیروزی در جامعه، در گیشه هم با موفقیت همراه بودند. «عقاب‌ها»ی ساموئل خاچیکیان در سال 1364 نمونه بارز این سینماست که به پرمخاطب‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران هم تبدیل شد. در کنار عقاب‌ها می‌توان به «کانی‌مانگا» اثر سیف‌الله داد و «فرار مرگبار» تورج منصوری اشاره کرد که با همان نگاه جلو رفتند. اما تفاوت اصلی دفاع‌مقدس با جنگ، «مرگ» است. در نگاه فیلم‌های جنگی یا همان سینمای ضدجنگ، مرگ پایان و تباهی انسان است اما مرگ در سینمای دفاع‌مقدس «شهادت» و رستگاری بزرگ محسوب می‌شود. «کشتن» در سینمای جنگی برای انتقام و لذت‌های نفسانی است اما در نگاه دفاع مقدسی سلب حیات از دشمن فقط برای خدا و برای رضای او است، نه نفسانیات و لذات انسانی!
 
* ورود سینما به میدان دفاع مقدس
اما در کنار سینماگرانی که دفاع‌مقدس را با همان ساخت کلاسیک ژانر جنگی جلو می‌بردند، نسل جدیدی از سینماگران هم دوربین به دست شدند تا روایت دقیق‌تری از جنگ داشته باشند؛ روایتی که به «دفاع مقدس» نزدیک‌تر باشد. تفاوت اینها البته در این بود که عمدتا فیلمسازانی بودند که خود از بچه‌های جبهه و جنگ بودند. «رسول ملاقلی‌پور» و «ابراهیم حاتمی‌کیا» شاید شاخص‌ترین چهره‌هایی بودند که خود را متعلق به سینمای دفاع‌مقدس می‌دانستند. اینها تمام تلاش‌شان را می‌کردند که در بیان دفاع‌مقدس، مرزگذاری‌های دقیقی با جنگ‌های رایج جهان داشته باشند؛ گونه‌ای که مبتنی بر باورهای دینی و ملی جامعه انقلابی ایران است. حاتمی‌‌کیا در «مهاجر» قصه را بر اساس احوالات معنوی و الهامات خلبان پرنده بدون سرنشین جلو می‌برد و در «دیده‏بان» رزمنده‌ای را به تصویر می‌کشد که حاضر است برای جلو بردن دفاع‌مقدس خود را قربانی کند. رسول ملاقلی‌پور نیز در کنار حاتمی‌کیا دفاع‌مقدس را با همان حس دینی‌اش در «پرواز در شب»، «افق»، «بلمی به سوی ساحل» و دیگر فیلم‌هایش به تصویر کشید. در این دوران البته فیلم‌هایی هم بودند که نگاه سطحی به دفاع‌مقدس داشتند.
 
* «ضدجنگ»؛ در دوران عبور از آرمان‌ها
دوم خرداد فقط در سیاست تحول ایجاد نکرد؛ بی‌آرمانی در سیاست، به تغییر در سینما نیز انجامید. موج آثار ضدجنگ با محوریت مشکلات جنگ، ضایعات جنگ، فقر و مصائب جامعه بعد از جنگ به گونه اصیل دفاع‌مقدس حمله برد. «گیلانه» رخشان بنی‌اعتماد و «طبل بزرگ زیر پای چپ» کاظم معصومی در کنار فیلم «جایی دیگر» از مهدی کرم‌پور که با ارائه تصویری مجعول از رزمنده‌ها گاهی کلیت جنگ و شهادت را زیر سوال برده بود، حرکتی بود برای از یاد بردن سینمای دفاع‌مقدس و واقعیت آن!
 
* دهه 90 و رجوع به سینمای دفاع مقدس، این بار از بیرون متن!
در دهه 90 سینمای ایران به لحاظ فرم و تکنیک رشد کرده است اما یکی از ویژگی‌های متمایز این دهه رجوعی دوباره به سینمای دفاع‌مقدس، این بار نه در متن جنگ، بلکه قصه‌هایی در حاشیه دفاع‌مقدس است. «شیار 143» شاید شاخص‌ترین اثر سینمایی دهه 90 درباره جنگ تحمیلی است که داستانش نه پشت خاکریزهای دفاع‌مقدس، بلکه در خانه‌ای روستایی اتفاق می‌افتد. در این دوران سینمای ایران با «ویلایی‌ها» هم مواجه شد؛ داستان زنان پشت جبهه که کمتر به آنها پرداخته شده بود. قصه‌های حاشیه اما پراحساس و درگیر‌کننده است و کم از متن جنگ ندارد. حالا امسال نیز 2 فیلم اصلی که نمایندگی سینمای دفاع‌مقدس را در جشنواره بر عهده دارند، درباره حاشیه دفاع‌مقدس هستند. «آبادان یازده 60» داستان روزهای شروع جنگ در شهر آبادان و فعالیت‌های رادیو آبادان برای وحدت اجتماعی در برابر متجاوز است و «درخت گردو»ی محمدحسین مهدویان داستانی است که در بستر بمباران شیمیایی سردشت روایت می‌شود.

Page Generated in 0/0136 sec