printlogo


کد خبر: 217440تاریخ: 1398/12/20 00:00
پرونده «وطن‌امروز» درباره واکنش‌های منفی نسبت به حضور برخی خوانندگان در فستیوال سعودی طنطوره
پاتختی

گروه فرهنگ و هنر: بگذارید از گاف بزرگی که سعودی‌ها هنگام نمایش کنسرت شادمهر در طنطوره دادند، شروع کنیم. شاید 20 نفر هم پای کنسرت ننشسته بودند. خواننده داشت برای صندلی‌های خالی می‌خواند. بی‌آنکه برایش نگاه مخاطبان فارسی‌زبان مهم باشد. بی‌آنکه به تناقض آنچه می‌خواند (دنیایی که بمب و موشک نمی‌سازه/ موشک روی خواب کودک نمیندازه) با اتمسفری که در آن حضور پیدا کرده، فکر کند. مخاطبی در کار نیست. مخاطب شخص «بن‌‌سلمان» است که حالا با به هم ریختن معادلات سیاسی در عربستان، بازی تاج و تخت به راه انداخته است و بازیگرانی برای این نمایش می‌خواهد اما بازیگران لس‌آنجلسی نمایش سعودی، به خاطر پول، قمار دوسرباختی داشتند و البته باعث تصحیح افکار عمومی بسیاری از ایرانیان شدند. در سالی که هالیوود با فیلم سینمایی علاءالدین به تحقیر شاهزاده سعودی پرداخت، در شرایطی که ستارگان جهان ورزش و هالیوود از راجر فدرر تا اسکارلت جوهانسون به خاطر ننگ «بن‌سلمان» حاضر به همکاری با سعودی‌ها نشدند، در شرایطی که ماجرای قتل فجیع یک روزنامه‌نگار هنوز از دامن سعودی پاک نشده است و در حالی که بمباران مردم یمن از زن و مرد و کودک هنوز ادامه دارد، خوانندگان پارسی‌زبان در مراسم تولد شاه سعودی برای صندلی‌های خالی خواندند تا تناقض‌های تازه‌ای از ایران‌دوستی‌شان را آشکار کنند. آنچنان که بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی از طیف‌های مختلف با واکنش‌هایی اعلام کردند خوانندگان پارسی‌زبان با حضور در خاک سعودی مایه ننگ بسیاری از ایرانیان شده‌اند. 

***

محمدحسن یادگاری*: شهره شدن یک شهر، یک منطقه و جغرافیا در دوران دهکده جهانی می‎تواند به دلایل مختلف باشد؛ بسیاری از مناطق به‌واسطه آثار باستانی، آثار طبیعی، جنگ‌ها و وقایع تاریخی به شهرت می‎رسند که نشان از اصالت‌شان دارد و برخی از مناطق که هویتی ندارند، به هر طریقی به دنبال هویت‌سازی‎اند؛ حتی هویت‌های کاذب و نوساخته! طنطوره عربستان دقیقا با همین سیاست‌گذاری نامش این روزها بر سر زبان‌ها افتاده است. مجموعه فعالیت‌های هنری با استفاده از چهره‌های به شهرت رسیده‎ رسانه‌ای، کاری کرد نگاه‌ها به منطقه‌ای خشک و تاریخ‎سازی‎شده بچرخد و گوش‌ها نام شهری را بشنوند که تلفظش برای نخستین‌بار بر زبان‌ها دشوار است. شبیه این تجربه را نیم قرن قبل تاریخ ایران با برگزاری جشن هنر شیراز به دست آورده بود، البته شیراز هم تاریخ داشت، هم جغرافیا و هم هویت و فقط قرار بود بازنمایی‎ای متفاوت و تجمل‎گرایانه از ایران مترقی‌شده و غرب‌گرا باشد. کمتر از یک دهه بعد از آغاز جشن هنر شیراز، تاریخ دید که این پوسته زیبا چه تضادی با فرهنگ کوچه و بازار و مردمی ایران داشت. هویتی ساخته‌شده و صوری که ارتباطی با ذاتش نداشت و با هسته‌ای پوچ فقط زیبا بود. 
فارغ از هویت‌سازی فرهنگی، لیبرال و هنری در معرفی یک اقلیم که در دوران اصلاحات معاصر حاکمیت عربستان دنبال می‌شود، استفاده از خوانندگانی که در دسته مخالفان سیاسی حاکمیت ایران قرار می‎گیرند در این مجموعه اجرا نکته جالبی است؛ دسته‌ای که فرهنگ مردم‌پسند ایران با اصطلاح «لس‎آنجلسی‎ها» می‌شناسدشان و اوج فعالیت‌شان به اوایل دهه 70 شمسی بازمی‌گردد؛ درست زمانی که حمل‌ونقل و ترابری شکلی امروز به خود گرفته بود تا آثار ویدئویی و موسیقایی راحت‌تر قابل انتقال باشند و ناتوانی مدیریت عرصه فرهنگی و هنری در داخل کشور امکان پرورش موسیقی پاپ را برای رفع نیاز داخلی نداشت. نمایش طنطوره نشان داد لس‎آنجلسی‎ها، این دسته از خوانندگان و اهل موسیقی که وطن‌شان را به خاطر باورهای‌شان ترک گفتند اما به زعم خود مدت‌هاست که وطن را جایی دزدیده شده و متعلق به خود می‌دانستند، حالا پس از گذشت دهه‌ها، از آن ور بام افتاده‎اند. آنها که حاضر نبودند در هر شرایطی در کشورشان کار کنند و در وطن درآمد داشته باشند، اجرایی از خود نشان دادند که خود در وجدان‌شان می‌دانند منبع پول به دست آمده از این کنسرت، منبعی نادرست و غیراخلاقی‌تر از آنی دارد که آنان به خاطر باورشان وطن‌شان را ترک کردند. دلارهای بادآورده عربستانی آنقدر اغواگرانه و گزاف به این افراد پیشنهاد شده که از اجرای‌شان معلوم است با کمترین کیفیت، عجولانه و سراسیمه برای روی سن رفتن آماده شده‌اند. آنان از باورهای‌شان در مقابل دلار کوتاه آمدند و به عنصری خرد در سیاست‌گذاری کلان  عربستان در ورود به مدیریت افکار عمومی ایرانیان تبدیل شدند؛ تناقضی بین باورهای گذشته و اقدام حال حاضر که گریبان محبوبیت این خوانندگان را می‌گیرد.
مجموعه اجراهای «زمستان طنطوره» تقلای عربستان را با دلارهای بادآورده‌اش برای مدیریت فرهنگی منطقه، با حالتی اسف‌بار و متناقض نشان می‎دهد. وقتی اولین ترانه اجرا شده در این برنامه به نام «رویای آزادی» ترانه‌ای است که تحلیل متنش در شرایط کنونی از جانب طرفداران خواننده این اثر، بیشتر عربستان را خطاب می‎گیرد تا ایران را، می‌توان به این تناقض رسید.  یا تناقضی دیگر جایی است که جمله تبلیغاتی «اجرای اسطوره‌های موسیقی ایران» در تبلیغات این برنامه رایج شد؛ شعاری که همه اهل هنر و موسیقی حتی خود این خوانندگان هم می‌دانند دروغی تبلیغاتی بیش نیست، چرا که در این بین یک خواننده زیرزمینی عامه‌پسند و یک خواننده مجلس گرم کن و عروسی خوان، هیچ‌گاه در میان اسطورگان موسیقی ایران قرار نمی‌گیرند و نخواهند گرفت. این اسطوره‌سازی یا برای تخریب موسیقی اصیل ایرانی طراحی شده یا مذاکرات و جابه‌جایی دلارها با سایر خوانندگان که نزدیک‌تر به لقب اسطوره‌اند، جوش نخورده است. 
فارغ از اینها، شاید برنامه «زمستان طنطوره» را بتوان یک نمایش دانست تا یک کنسرت. این نمایش با محوریت حضور چهره‌ها برگزار شد و نه صدای‌شان. خوانندگان کهنسال‌تر به خاطر کهولت سن نفس کم می‌آوردند، بد می‌خواندند و با تولید صداهایی ناهنجار کم‌توانی‌شان را جبران می‎کردند و در بهترین حالت می‌توان گفت در نوستالژی‌های قدیمی‌شان واماندند. بگذریم از اینکه خواندن ترانه‌ای درباره ایران یا بردن نام «تهران» از دستور کار اجرای این خوانندگان خارج شده بود. جوان‌ترها هم نشان دادند توان خوانندگی‌شان بسیار فاصله دارد از مهارتی که افکت‌ها و بازسازی‌های استودیویی برای‌شان صداسازی می‎کند. البته اینها فارغ‌اند از تک‌خواننده زیرزمینی که هنوز برای خودش هم معلوم نیست چرا باید در این نمایش جا بگیرد. اگر اصل و بنا بر اسطوره‌های موسیقی ایران است، همه اینها خلاف آدابی است که خواننده ایرانی در دوران آموزش موسیقایی اصیلش از طبیعی‌خوانی و احترام به شنونده می‎آموزد. 
تجربه جهانی نشان داده وقتی یک سرمایه‌گذار حتی با بالاترین درجه از ثروتمندی در عرصه فرهنگی و هنری بدون دانش و آگاهی وارد شود، سود مالی‌اش فقط در جیب هنرمند کاسبکار می‎رود و اثراتی که سرمایه‌گذار به دنبال آن است در بلندمدت حاصل نمی‎شود. دلارهای بادآورده سعودی همین عینیتند که تاریخ سالیان بعد، این اقدامات را به شفاف‌ترین شکل ممکن قضاوت خواهد کرد. یادمان نرود پشتوانه شبکه دوباره راه‌اندازی‌شده MBC فارسی، از این برنامه و سرمایه‌گذاری دقیق و آینده‌نگرانه‎اش با برگزاری برنامه‌هایی چون Persia,S Got Talent و جمع کردن چهره‌های رسانه‌ای خارج از ایران در حال شکل‌گیری است؛ شبکه‎ای که با شعار «سرگرمی بی‌انتها» جانی دوباره گرفته و فعلا در حال جلب مشتری از میان دریافت‌گران دستگاه ماهواره در ایران است.
یادمان نرود لااقل نکته آموزنده‌ای که این نمایش‌ها برای ما دارد این است که مخالفان فرهنگی هویت ایرانی چقدر با انگیزه‎اند و در جریان‎سازی به مهارتی در فرصتی کوتاه برای مدیریت افکار عمومی دست یافته‌اند. آنها خلأها و نیازمندی‌های داخل ایران را بخوبی می‌شناسند، با پژوهش‌ها و افکارسنجی‌های قوی این اطلاعات را به ثبت می‌رساندند و برایش برنامه‌ریزی می‌کنند. 
* مستندساز و دکترای علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران

Page Generated in 0/0131 sec