printlogo


کد خبر: 218273تاریخ: 1399/1/27 00:00
نقدی بر مجموعه غزل «می‌شکر» سروده «کبری موسوی‌قهفرخی»
همچنان لذت از غزل

حمیدرضا شکارسری: وقتی از شنیدن و خواندن غزل لذت می‌بریم یعنی ناخودآگاه خود را در معرض زیبایی‌شناسی هنر سنتی که متکی بر توازن و تقارن است قرار می‌دهیم و از یاد می‌بریم معیار زیبایی‌شناسی دوران مدرن و پسامدرن دیگر تقارن و توازن نیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. از یاد می‌بریم هنر مدرن گاه زیبایی‌‌های آشنا را پاک می‌کند و همین زیبازدایی را یک زیبایی جدید و نوین می‌داند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 
شعر نو نیمایی از قوالب شعر سنتی چون غزل موسیقی‌زدایی می‌کند و در حرکتی حساب شده بتدریج به شعر سپید می‌رسد و بیان نثری را جایگزین آن نظم کهن و کیهانی می‌کند که دیگر در زندگی انسان مدرن قابل دستیابی نیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 
این همه اما دلیل نمی‌شود تا ابد از شنیدن غزل لذت نبریم، البته چنانکه گفتم با لذت از غزل از جهان معاصر می‌گسلیم هر چند شاعر تلاش کرده باشد با زبانی نسبتا نو غزل بگوید و دایره واژگانی امروزین را به کار ببرد:
«ها! زجرکُشی خاصیت قطره‌چکان‌هاست
یک‌باره مرا غرق کن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، اعصاب ندارم!»
انگار دیدن و خواندن تلاش صادقانه و هنرمندانه «کبری موسوی‌قهفرخی» فارغ از نقد زیباشناختی به خودی خود لذت‌بخش است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؛ لذتی که به شیوه سنت غزل فارسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بیت به بیت پیش می‌رود و هیچ دلیلی ندارد که همیشه تداوم داشته باشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. کمی قبل از بیت بالا می‌خوانیم:
«یک تنگه گل سرخ به جای دهنت هست
از وسوسه چیدن‌شان خواب ندارم»
و از تعبیه کلمه «تنگه» در بیت تعجب می‌کنیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. انگار شاعر با تداعی تنگی از تنگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، معنای واقعی و جغرافیایی تنگه را نادیده گرفته است (تنگه: شاخه‌ای از دریا که بین دو خشکی واقع است و دو دریا را به هم متصل می‌کند- فرهنگ دهخدا) و تشبیه زمختش را در شعر رها کرده است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 
زیباشناسی سنتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، البته با اکراه می‌پذیرد به ضرورت رعایت قافیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، پروانه به گرد اجاق بچرخد اما طبع لطیف حتی در حوزه حکومت عروض و قافیه این مضمون را نمی‌پسندد:
«دل‌خوشم بعد از تو با پروانه‌‌‌هایی که مدام
می‌شود تعدادشان دور اجاقم بیشتر»
اینگونه کم‌لطفی‌ها در حق کلمه اگر چه در این مجموعه غزل نسبت به دیگر مجموعه اشعار این شاعر بیشتر است اما هنوز هم نسبت به سطح عمومی غزل امروز بویژه در عرصه غزل نوقدمایی در حد قابل گذشتی است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. کافی است به تراکم ابیات نغز با مضامین و تعابیر و تصاویر غزل‌ها دقت کنیم تا موسوی را غزلسرایی موفق بدانیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؛ غزلسرایی که تنوع موسیقایی را با به‌کارگیری 10 وزن عروضی در تنها 47 غزل به نمایش می‌گذارد و در بیش از 76 درصد غزل‌هایش مردف است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. بنابراین به نظر می‌رسد او برای موسیقی و ساختار آوایی اثر ارزش خاصی قائل است، همان ارزشی که در سنت غزل ما همواره خودنمایی کرده است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 
در این بیت حضور چند غزل با تعداد ابیاتی کمتر از نرمال غزل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، مثلا 4، 3 و حتی 2 بیت(!) جلب توجه می‌کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. انگار اینجا دیگر سنت احترامی برای خودش نگذاشته و دیگر می‌توان براحتی زیر پایش گذاشت:
«از تو تراشیده ست با دقت گل چوبی
از من که در عشقت بسوزم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، بلبل چوبی 
آن سوی رودی و دلم از شوق می‌لرزد
اما امان از پای لرزان و پل چوبی» 
البته بی‌تردید کمبود و دشواری قافیه در این ایجاز موثر بوده است چرا که در غزل دیگری با همین قافیه شاعر باز هم از 4 بیت فراتر نمی‌رود و در انتها با اشکال در قافیه (و مثلا جسارت و نوآوری) آن را به پایان می‌رساند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. (دل را با کابل و پل و الکل هم قافیه می‌گیرد!) اساسا موسوی اعتنای چندانی به نوآوری شکلی و فرمی در غزل نشان نمی‌دهد و از حد تعداد نامتعارف ابیات و تغییر ناگهانی ردیف و قافیه در مقطع غزل فراتر نمی‌رود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 
***
عشق نیز در غزل‌‌های کبری موسوی اولا عمومی است و ثانیا در همان چارچوب کلی نمود عشق در سابقه غزل فارسی بروز می‌کند.
موسوی غالبا مقهور شیوه بیانی تغزل در تاریخ غزل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، خودآگاه یا ناخودآگاه از دیدگاه عاشقی مذکر به معشوق مونث خویش می‌نگرد و این چیزی نیست مگر اوج غرق شدن در فضای اثیری سنت غزل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. موقعیتی که در آن شاعر تنها در نقش راوی ظاهر می‌شود و فردیت خود را از یاد می‌برد:
«شب به شب منظومه شمسی تماشایی‌تر است
با قمرهای فروزان بر مدار دامنت» 
*
«واکن گره چارقد تور زری را
دیوانه آن منظره کن حور و پری را»
*
«تا اینکه توفانی شد و بر شانه‌هایت
آشفت یک خروار موی بور در هم»
(مگر اینکه جناب معشوق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، موهای بور بلند نامتعارفی بر شانه‌هایش ریخته باشد!)
***
کبری موسوی‌قهفرخی را غزلسرای موفقی می‌دانم بویژه اگر جسارتی بیشتر در فرم و ساختار و مضمون‌یابی مدرن غزل از خود نشان دهد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.

Page Generated in 0/0067 sec