در ارتباط با ساختار لیبرالیسم که مدعی بود همه چیز برای انسان است و انسان باید محور همه فعل و انفعالات جامعه باشد یعنی «انسان برای انسان است»، این امر در شرایط فعلی، مبانیاش در عرصه مسائل انسانی بشدت زیر سوال رفته است و در مسائل اقتصادی هم خیلی وقت است که لیبرالیسم با ایرادات جدی مواجه شده است. بسیاری از تئوریسینهای معتقد به لیبرالیسم مانند «فرانسیس فوکویاما» که از مبلغان لیبرالیسم بوده امروز جزو منتقدان آن هستند.
اما در بعد انسانی، آیا لیبرالیسم برای انسان ارزش قائل است یا خیر. لیبرالها قبلا مدعی بودند سرمایه و ابزار در خدمت انسان برای سعادت و رفاه است. امروز این مسأله روشن شده که اینگونه نیست، انسان در خدمت یک انسان ویژه است و آن «انسان سرمایهمحور یا سرمایهدار» است. یعنی اولویت داشتن انسان سرمایهدار در شرایط ویژه و به حساب نیامدن انسانها در شرایط مختلف از جمله مسائلی است که امروز جامعه غرب با آن مواجه است. یعنی نه سرمایه و داشته مالی برای انسان کارآیی دارد و نه ابزار در حالی که قبلا معتقد بودند ابزار و سرمایه هر دو میتواند سعادت انسان را کاملا تضمین کند.
امروز میبینیم اقشاری از جامعه غرب؛ از جمله سالخوردگان ارزش و جایگاهی ندارند، به لحاظ انسانی احترام به کسانی که برای جامعهشان خدمت کردهاند و چندین دهه برای آن تلاش کرده و به مردم در زمینه علمی، تولید و فرهنگی خدمت کردهاند چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، در حالی که انتظار جامعه بشری این است که اینها در شرایط مختلف محترم شمرده شوند؛ اما لیبرالیسم اصلا برای اینها ارزش قائل نشد یعنی اجازه داد در خانههای سالمندان عمرشان به پایان برسد. اجازه نداد تمهیداتی که اندیشیده شده بود، به اجرا درآید. غالبا این قشر اندوختهای فراهم میکند تا بعد از مرگ محترم شمرده شود، موسساتی مراسم تشییع و خاکسپاری برگزار میکنند. عواملی برای این امور در جوامع سرمایهداری که محبت بسیار کم و به لحاظ عاطفی دچار کمبود جدی هستند به کار گرفته میشوند.
این اقشار برای خود سرمایهای اندوخته و به موسسات اینچنینی پرداخت میکنند تا پس از مرگ محترم شمرده شوند اما دنیا دید که جانباختگان بر اثر کرونا را در چالههای مشترک قرار داده و بدون نام و نشان، دستهجمعی دفن کردند.
اینها سوالات جدی است که امروز در همه اذهان درباره لیبرال مطرح میشود؛ چرا در ارتباط با آنچه مسائل ساده و پیش پا افتاده است، هیچ تمهیدی از سوی تفکر لیبرالیستی اندیشیده نشد. هیچ تلاشی برای اینکه در ارتباط با رفاه عمومی سرمایهگذاری انجام شود، صورت نمیپذیرد اما سرمایهگذاریهای کلانی در زمینه تفریحات انجام میشود چون سود آن متوجه یک قشر محدود است، در حالی که اگر در زمینه آموزش و بهداشت سرمایهگذاری کند منافع آن متوجه همه اقشار جامعه میشود. میبینیم که لیبرالیسم هم در آمریکا و هم در انگلیس در دورانهای مختلف به طور مرتب از بودجه رفاه عمومی کاسته و برعکس بر سرمایهگذاریهای نظامی افزوده است. یعنی به طور مرتب از بودجه آموزش و بهداشت کاسته میشود. در فرانسه اعتراضات جدی مردم به طولانی شدن سالهای خدمت و به تعویق افتادن بازنشستگی بود، در انگلستان هم نسبت به افزایش سن بازنشستگی اعتراض شد، اینها نشانه کاستن مرتب از رفاه مردم است؛ در حالی که جریان سرمایهگذاری در زمینه نظامی بشدت در حال گسترش است، بنابراین آنچه امروز لیبرالیسم را زیر سوال میبرد مشخص شدن این است که برای انسان ارزش زیادی قائل نیست. انسانی مد نظر لیبرالیسم است که دارای توانمندی بسیار سرمایهای است یعنی دارای سرمایه کلان است. در واقع آنچه لیبرالیسم محترم میشمرد، سرمایهداران هستند نه انسانها. انسانها را پیش پای سرمایهداران قربانی میکند به طوری که میبینیم در بسیاری از نقاط دنیا که سرمایهداری بحران، تنش و جنگافروزی ایجاد میکند، برای تامین منافع قشر اندکی است. امروز اگر در یمن، سوریه و عراق جنگافروزی میشود، به لیبرالیسم برمیگردد حتی جنگهای اول و دوم جهانی نیز منشایی جز لیبرالیسم نداشت. پیدایش نژادپرستان در اسرائیل به لیبرالیسم برمیگردد چون میخواهند جوامع را کنترل کنند. بنابراین اینکه لیبرالیسم برای رفاه انسان گام برمیدارد شعار زیبایی در گذشته بود اما امروز محتوای خود را بویژه در بحران کرونا از دست داد.
حتی آنهایی که دانش سیاسی بالایی ندارند دیدند لیبرالیسم برای بشریت و انسانیت هیچ ارزشی قائل نیست. در بحران کرونا جهان به این نتیجه رسید که لیبرالیسم به جای انسان به فکر سرمایهدار است و این بینش تحول جدی را در آینده ایجاد خواهد کرد.