احسان سالمی: «بزودی دورهمی تغییر خواهد کرد»، این خبری بود که آخر هفته گذشته مهران مدیری در صفحهاش در اینستاگرام به اشتراک گذاشت تا مشخص شود فصل تازه دورهمی گویا آنچنان که باید باب میل خود مهران مدیری به عنوان مغز متفکر این برنامه نیست. بر اساس آنچه مدیری خود در این پست نوشته، دورهمی پس از تغییر و تحولات قرار است «با ایدهای جدید» کار خود را آغاز کند که «بسیار جذاب خواهد شد».
اما چرا باید تغییر و تحولات در دورهمی را به فال نیک گرفت؟ هر چند بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی سازمان صداوسیما، دورهمی فعلی نیز از جمله برنامههای پرمخاطب نوروز امسال بوده اما شرایط دورهمی در دوره جدید آن با استانداردهای موردنظر مخاطبان آثار مهران مدیری فاصلههایی داشت که لزوم تغییر در شیوه اجرای این برنامه را به چشم اغلب مخاطبان میآورد.
اصلیترین نقد به این دوره از برنامه دورهمی را باید حضور بیش از اندازه مهران مدیری در برابر دوربین دانست. در واقع در سری جدید «دورهمی» با حذف بخش نمایشی که پیش از این با حضور سروش جمشیدی تولید میشد، در نهایت همه بار نمایشی برنامه برعهده مهران مدیری گذاشته شد. در این شرایط برنامه شامل 2 بخش گفتوگوی مهران مدیری با میهمانها و استندآپهای خود مدیری است که باعث شده حضور مدیری در برابر دوربین بیش از همیشه باشد.
جالب اینکه مدیری در یکی از برنامههای اخیر خود با انتقاد از سیاستهای اخیر تلویزیون برای نمایش مکرر آثارش در شبکههای مختلف که به واسطه شرایط قرنطینه و لزوم پخش سریالهای شاد از تلویزیون اتخاذ شده بود، گفته بود «بارها از مسؤولان تلویزیون خواهش کردم که اینقدر سریالهایم را پخش نکنید. مردم دارد حالشان از من بهم میخورد» و انگار حالا خودش هم به همان توصیهای که به مدیران تلویزیون کرده، نیمنگاهی داشته تا به جای تمرکز کل برنامه دورهمی بر مهران مدیری، بخشی از برنامه را هم با حضور کمدینها و ستارههای دیگر تولید کند.
واقعیت آن است که طی این سالها آنقدر انتظار مخاطبان از مهران مدیری بالا رفته و کیفیت کارهای او مورد تایید مخاطبان بوده که حالا دیگر نمیتوان از مدیری انتظار داشت از چگونگی به دست آوردن رگ خواب مخاطبان بیاطلاع باشد. با این تفاسیر اصلا حضور مکرر او در برابر دوربین و پر کردن فواصل خالی برنامه با حضور خوانندگانی گمنام و ناشناس اتفاقی نیست که بتواند مخاطب سختگیر این روزها را برای تماشای برنامه مدیری راضی کند. البته همانگونه که پیش از این اشاره کردیم، دورهمی با وجود همه این ضعفها همچنان در میان برنامههای پرمخاطب تلویزیون در ایام نوروز قرار داشت اما این نباید مانع از آن شود که ضعف آشکار این فصل از برنامه در برابر دورههای قبلی آن را نادیده بگیریم. به علاوه اینکه مدیری در آغاز این فصل سعی کرد با شروعی توفانی و نقد صریح دستگاههای دولتی نشان دهد سعی دارد در دورهمی به سمت نقد بدون تعارف حرکت کند اما در ادامه این روند نیز کمرنگتر شد تا تنها برگ برنده این دوره از برنامه نیز آرامآرام به دست فراموشی سپرده شود.
«دورهمی» در شرایط فعلی خود، برنامهای به تکرار افتاده است که بسیاری از قسمتهای آن فاقد اتفاقی خاص و جذاب برای مخاطبان است. حتی در بعضی از موارد میزان به تکرار افتادن برنامه به حدی بود که شماری از میهمانهای دعوتشده به برنامه نیز تکراری بودند و پیش از این در فصلهای قبلی برنامه دعوت شده بودند. همین موضوع نیز انتقاداتی را متوجه این فصل از برنامه کرده بود.
همانطور که مدیری خود در یادداشت کوتاهش درباره تغییر و تحولات پیشروی «دورهمی» نوشته، «فقدان ایده جدید» همان نقطه ضعف این برنامه در شرایط فعلی است که جبران آن میتواند روحی تازه به پیکر خموده و خسته این برنامه بدمد. برنامهای که زمانی پس از اتمام هر قسمت آن به واسطه بانمک بودن بخشهای مختلفش، توسط کاربران دست به دست میشد و در شبکههای اجتماعی بازتاب فراوان داشت ولی حالا بیشتر متکی به اظهارنظرهای تند و تیز مهران مدیری در جریان استندآپهاست؛ اتفاقی که نشاندهنده کمتر شدن بار کمدی برنامه و پررنگتر شدن وجه نقد اجتماعی در آن است.
البته نقد اجتماعی و مطالبهگری در جایگاه یک کمدین مسیری قابل احترام است ولی این موضوع نباید باعث غفلت سازندگان «دورهمی» از وجوه کمدی و نمایشی این برنامه شود. وجوهی که قطعا در افزایش جذابیت برنامه و جذب طیفهای مختلف از مخاطبان موثر خواهد بود.
هر چند هنوز تغییر و تحولاتی که قرار است در ادامه مسیر ساخت «دورهمی» اعمال شود، مشخص نشده است اما به نظر میرسد برای بهتر شدن این اوضاع بهترین راه افزایش وجوه نمایشی برنامه باشد.
***
شاید زنده نبودم
در عملیات بیتالمقدس شهید همدانی برای پیگیری آمبولانس و آوردن مهمات قصد حرکت به سوی قرارگاه را داشت. به او اصرار میکنند یک بسیجی مجروح داریم او را با خود ببر. در موقع حرکت رادیوی ماشین پس از قطع مارش نظامی صدای اذان را پخش میکند. از بسیجی سوال کردم اسمت چیه؟ بچه کجایی؟ او جواب نداد و زیر لب چیزهایی میگفت. فکر کردم لابد اولین باری است که به جبهه آمده مجروح شده و حتماً کُپ کرده است. دیگر او را سوالپیچ نکردم. یک مقدار که جلوتر رفتیم دیدم رو کرد به من و خیلی مؤدب و شمرده خودش را معرفی کرد. فهمیدم اهل تهران و بچه نازیآباد است و سال آخر دبیرستان تحصیل میکند. گفتم برادر جان چرا دفعه اول چیزی نگفتی؟! گفت وقت اذان بود نماز میخواندم. نگاهی به سر و وضع او انداختم. از لای انگشتان لاغرش که روی محل زخم بود خون بیرون میزد. گفتم نماز میخوانی؟ چه نمازی؟ مگر ما داریم رو به قبله حرکت میکنیم؟ در ثانی پسر جان بدن تو پاک نیست. لباسهایت هم که خونی و نجس است. کوتاه جواب داد حالا همین نماز را میخوانیم تا ببینیم چه میشود و باز ساکت شد. چند دقیقه بعد گفتم لابد نماز عصر را میخواندی. گفت بله! گفتم خب صبر میکردی میرسیدیم اورژانس، هم زخمات را میشستیم و هم لباست را عوض میکردی بعد با فراغ بال نماز میخواندی. گفت معلوم نیست چقدر دیگر توی این دنیا باشم. فعلا همین نماز را خواندم، قبول و ردش با خداست. گفتم باباجان تو که چیزیت نشده یک جراحت مختصر است زود خوب میشوی و برمیگردی خط... .
بالاخره او را رساندم به اورژانس تیپ 27 و سفارش کردم حسابی به او برسند. رفتم مقر قرارگاه. موقع برگشت رفتم احوال آن بسیجی رو بپرسم که مسؤول اورژانس گفت خونریزی داخلی کرده بود، با یک آرامش عجیبی چشمهایش را روی هم گذاشت و شهید شد. برگشتم به طرف مقر و در حالی که رانندگی میکردم به پهنای صورت گریه میکردم. صدایش توی گوشم زنگ میزد که میگفت معلوم نیست چقدر توی این دنیا باشم فعلاً همین نماز را خواندم، رد و قبول آن با خداست. یاد جمله شهید دستغیب افتادم که میگفت حاضر است ثواب 80 سال عبادات واجب و مستحب خودش را با دو رکعت چنین نمــازی از یک بسیجی عوض کند.