ذکر شاهنا، آدم اونا، رضا ماکسیم (داغ ا... تنوره)
آن زاده سوادکوه، که گفتند بنویس گفت سواد کو؟ آن چهار شانه قد بلند، که خدمت کرد به اسب سفیر هلند، آن فرمانده یگان قزاق، که با پیشنهاد پادشاه ترشح کرد بزاق، آن ملقب به قلدر و میر پنج، که نا برده رنج برد گنج، شاه ما آدم اونا رضا پهلوی.
در اخبار است چون در کاخ گلستان تاج بر کله نهاد، خود شیرینی پیشه کرد و مردم را وعده داد قوانین اسلام اجرا خواهد گردید و نگردید. وعده کرد معنویت مسلمانی حفظ خواهد شد. نه معنویت گذاشت نه مسلمانی. مردم را هم داد در آمد که «رضا خان به خدا تو مسلمون نیستی». وعده کرد فروش نوشابههای الکلی ممنوع، الکی هم ممنوع نشد! وعده کرد بهای گندم و نان کاهش خواهد یافت، گندم و نان کاهش یافت!
و در اسناد است که زمینشناس خبرهای بود. زمین حاصلخیز را از هزار فرسنگی تمیز میداد و تمیزتر میخورد. یک حلقه چاه و یک رشته قنات هم رویش.
در تاریخ است که بسیار دلیر بود، در دلیریش همین بس که چون متفقین قصد تسخیر ایران کردند، تقریبا معادل زمانی که طول میکشید تا مامور معذور مهر ورود بر گذر نامه اجنبی بزند و اذن دخول به کشور را بدهد؛ متفقین را معطل کرد!