کد خبر: 218612تاریخ: 1399/2/4 00:00
مکالمه بانو تِناردیه و شهردار مادلن درباره گم شدن 8/4 میلیارد دلار
به چی اشاره نکن!
- الو...! ژان! آره منم، خانم تناردیه. چیه؟ دو روز قرنطینه موندی، دیگه مارو نمیشناسی؟! نه! زنگ نزدم حالتو بپرسم. به من چه؟ مگه من دکترم؟ یادته یه بار سبیل رو نوشته بودی سیبل! خودم برات درستش کردم؟ هیچ! همین الان گوشی رو وَرمیداری به این ژاول... همون بازرس ژاول... ژاور... حالا هرچی! بهش میگی اعلامیه بده که به هیچی اشاره نکرده. تو نمیفهمی اون به چی اشاره نکرده، ولی خودش میدونه به چی اشاره نکرده! پس به تو هم گفته؟! اونی که من شنیدم، صددرصد غلط بود! اصلاً کی گفته این پول گم شده؟ به جان کُذِت، که می خوام دنیاش نباشه، یه کماش دست بچه برادرمه، میخواد خودنویس آبطلا بخره برای رسپشن مسافرخونه. یه خُردهاش رو هم دادیم به شوهرخواهرم که برامون پوست پیاز قرمز بیاره... برای رنگ کردن تخم مرغ عید دیگه! یه مبلغ جُزوی هم به یتیم موندههای خالهام کمک کردم، کارآفرینی کنن... دو کارتن رنگموی N3 و غذای حلزون و باقیاش هم این تناردیه داد دستِ شوهرخواهرِ ذلیل شدهاش که نمیدونم چیکارش کُنه... به هرحال گُم نشده، ببین ژان! خُب بابا... شهردار مادلن! ما امروز و فردا مسافرخونه رو میفروشیم، از این محل میریم، اونوقت تو میمونی و این ژاور بَدعُنقها! برای تو بیست دقیقه هم کار نداره... پس میزنگی؟ مِرسی گُلم.. بوس بوس...