اگر حسن نبود...
قرارگاه کربلا روز بیستویکم اردیبهشت 1361 برای تصمیمگیری درباره مرحله سوم عملیات تشکیل جلسه داد. نظر بیشتر فرماندهان این بود که برای مرحله آخر آزادسازی خرمشهر، عملیات دیگری در زمان دیگری انجام شود؛ با نیروهای تازهنفس و سازماندهی یگانهای بازسازی شده: «در قرارگاه نظر همه فرماندهان این بود که باید عملیات را متوقف و یگانها را بازسازی کنیم. این نظر، نظر درستی بود. جلسه داشت جمعبندی میشد که تمام شود. چند نفر از علما هم بودند. در این موقع حسن باقری بلند شد و گفت: خرمشهر در حال محاصره است، شما میخواهید برگردید؟
با صحبت حسن، نظر همه فرماندهان عوض شد. مطمئنم اگر در آن مرحله متوقف میشدیم دشمن بقیه را پس میگرفت، اگر هم پس نمیگرفت، اینقدر جلوی ما میایستاد که کاری از پیش نمیبردیم. چه بسا یک یا 2 سال بعد از آن نمیتوانستیم خرمشهر را آزاد کنیم. ایشان همه را به تسلیم کشاند. اگر حسن نبود خرمشهر در سوم خرداد 1361 آزاد نمیشد». (شهید سپهبد قاسم سلیمانی)
حسن از فرماندهان تیپهای نصر خواست که ظرف 10 روز تیپها را بازسازی کنند تا حمله نهایی انجام شود. روزهای بیستودوم و بیستوسوم اردیبهشت جلساتی در قرارگاه نصر و قرارگاه کربلا برگزار شد. حسن در آنجا هم تاکید داشت که نباید عملیات را به تاخیر بیندازیم: «حسن باقری نامهای از دختربچه دانشآموزی را بین فرماندهان برجسته کربلا و فرمانده گردانها خواند. آن دختر نوشته بود ما برای شما دعا میکنیم و منتظر آزادی خرمشهر هستیم. این نامه تاثیرگذار بود. حسن گفت: خرمشهر برای ما، ملت ما و امام ما یک اسطوره است. هر چه خاک آزاد کرده باشیم باز مردم میگویند خرمشهر چه موقع آزاد میشود؟ میگفت دشمنی که در خرمشهر است یک دشمن مستاصل است، نمیتواند دفاع کند، دستش روی ماشه نمیرود. نباید به آنها مهلت بدهیم. اینها به زور ایستادهاند. حســن دشمن را بخوبی میشناخت و این برای جمهوری اسلامی یک امتیاز بزرگ بود». (روایت ســردار فتحالله جعفری)
از کتـــاب ملاقات در فکه؛ زندگینامـــه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
نویسنده:سعید علامیان