printlogo


کد خبر: 219293تاریخ: 1399/2/20 00:00
از عمق گذشته تا لبه فردا

مسعود کارگر: انسان همیشه دوست داشته اتفاقات جدید و متفاوت را تجربه کند و همیشه دنبال شرایط جدید بوده است اما گاهی در مقاطعی از تاریخ و عمر خود دچار عادت و تکرار‌زدگی شده و ریسک یا توان و امید هیچ‌گونه تغییر و تحولی را متصور نبوده، و این انسان ممکن‌الخطا که دائما در حال آزمون و خطا و افسوس و حسرت از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌هاست، به یک شاخصه درست برای زندگی و بهبود در حیطه شخصی، اجتماعی و جهانی نمی‌رسد و گاه فرصت‌ها و عمر اینگونه می‌گذرد و به پایانش نزدیک می‌شود؛ ‌ای کاش فرصت دیگری بود برای اصلاح، تجدید نظر، جبران و بهبود اوضاع و حل تمام ناملایمتی‌های ساخته دست بشر، و مگر غیر از این است که روز قیامت را روز حسرت نامیدند؟! روزی که انسان حسرت تک تک لحظات و فرصت‌هایی که براحتی، سادگی و بیهودگی از کنار آن عبور کرد و قدرش را ندانست، و با خود می‌گوید‌ ای کاش یک فرصت دیگری هم بود!‌ ای کاش... .  ای کاش ما هم مانند «ویل کیج» با بازی «تام کروز» در فیلم «لبه فردا» (Edge of Tomorrow) چنین قابلیتی داشتیم که بشود به‌خاطر هر تصمیم، عملکرد خطا و اشتباهی در گذشته یک فرصت و جان تازه‌ای به ما داده شود تا بتوانیم با رفتار و کرداری درست با توجه به گذشته و وضعیت حال، به سمت آینده‌ای بهتر قدم برداریم و تکرار خطاها و اشتباهات را به حداقل برسانیم و در بحران‌های عظیم و متعدد عالم هستی که عمدتا ماحصل عملکرد بشر است، یک بار برای همیشه به تعالی اشرفیت انسانیت برسیم و این جهان از دست آسیب‌های آدمیزاد نجات پیدا کند که اگر انسان تجربه‌ها و درس‌های تاریخ را سرمشق خود قرار می‌داد همچون قابلیت ویل کیج می‌توانست از نو شروع کند و دوباره تکرار گذشته نکند.  در دوران جولان کرونا، یک ویروس میکروسکوپی که غول توهم قدرتمند بودن انسان غره شده را به زانو درآورده و در این بلبشوی بلاتکلیفی گیج‌کننده که انسان دچار سردرگمی، حیرانی و استیصال قرار گرفته و تنها راه را یا بی‌خیالی و بیهودگی می‌پندارد یا سعی در پیمودن روال عادی همیشگی گذشته را دارد یا تابع تغییرات جبری و دست به دعا شدن و بازگشت به فطرت اصلی است! در این وضعیت بهتر می‌شود فهمید که نه علم می‌تواند کاری صورت دهد و نه منطق انسان امروزی غوطه‌ور در دنیای مادی؛ در این میان البته هستند افرادی که در همه شرایط و همچون وضع کنونی دست از تلاش، امید، توکل و دعا برنداشته و سعی کرده‌اند راه حق را تا آنجا که امکان دارد طی کنند اما شاید آنچنان که باید نبوده و نتوانسته‌اند و خیلی از ما تنها دست به دعا شده‌ایم برای نجات! اما چه دعا و آرزویی؟!
 اکثر ما آرزو و دعا کرده و می‌کنیم که ‌ای کاش این وضعیت هر چه زودتر تمام شود و به زندگی عادی گذشته بازگردیم! دقت کردید؟! زندگی عادی گذشته؛ یعنی همان رویه روتین همیشگی که از قبل داشته‌ایم، همان تکرار تکراری‌ها، عادت‌ها و روزمرگی‌های اکتسابی، جبری و تلقینی! و کمتر کسی دعا و آرزویش این بوده و هست که وضعیت تغییر کند و زندگی به حالت جدید و متفاوت از قبل تبدیل شود، کمتر کسی به ذهنش خطور کرده که علاوه بر دعا و آرزو قصد کند که بعد از چنین بحرانی سبک زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی‌اش را تغییر دهد و تحول بخشد، کمتر کسی به این فکر افتاده که علاوه بر درک بهتر نعمت امنیت و سلامتی، تلاش کند قصور و غفلت‌های گذشته را جبران کند و به سمت تعالی پیش برود، کمتر کسی تصمیم گرفته از این ابتلا و امتحان درس گرفته و روال اعتقادی، کرداری و روش زندگی‌اش را تغییر داده و به نحو احسنت به سوی سعادت درست پیش ببرد، کمتر کسی به این تلنگر رسیده که باید تجدید نظری روی تمام جزئیات روزمرگی و عادت‌ها و اعتیادهایش بکند، کمتر کسی ماجرا را همچون خواب که مرگ موقت است تلقی کرده و بیداری بعد از آن را به مثابه یک تولد و جان دوباره که همچون ویل کیج پس از شکست و مرگ، دوباره زنده شده و راه دیگری برای پیشروی در زندگی برگزیند.  اصلا انگار هر کاری که قبل از بحران کرونا انجام می‌دادیم برحسب عادت و بدون معرفت بوده و گویی جنبه معرفتی آن کمرنگ و در روزمرگی محو شده، اعمالی همچون صله‌رحم، میهمانی‌های خانوادگی، سر زدن به پدر و مادر، نماز جماعت و زیارت قبور متبرکه و اماکن مقدسه، کمک به همنوع و خیلی معروف‌های دیگر که با گذر زمان و ابتلا به زندگی تجملی و مادی بی‌روح و کم مفهوم شده بود و حال در این «گذار‌ فاصله‌ها» و رنج تحمل اجبار (اجتماع‌گریزی‌ها)، قدر نعمت‌های مغفول و فرصت‌های طلایی را بهتر دانسته و آه حسرت و افسوس‌مان به فغان است، تازه اگر واقعا قدردان این ادراک نصفه و نیمه باشیم ولی خب به همان هم پایبند نیستیم چه برسد که بخواهیم تحولش دهیم و تغییرات اساسی در عادت‌های گذشته بدهیم.  در طول تاریخ بلایای طبیعی، جنگ‌ها و حادثه‌ها گاه انسان را به سمت اصلاح و گاه به تباهی کشانده و اندک جمعیت و مردمانی بوده‌اند که از این بزنگاه‌ها پند فرصت و مهلت تحول و تغییر گرفته و در مسیر صالح قدم گذاشته‌اند.  انسان ثابت کرده در هر حادثه رویش و ریزش داشته که تکلیف ریزش‌هایش مشخص است اما رویش‌هایش در طول زمان افت و خیز زیاد داشته و اکثرا گرفتار دور بیهودگی شده و در جوانه زدن خشک شده‌اند و این زهر تلخ دنیت این دنیای کهنسال مرگ‌زده است. ویروس کرونا نشان داد که انسان با همه قابلیت و توانمندی‌ها و ادعاهایش؛ از پس پیشگیری، کنترل، مدیریت و درمان قاطعانه آن برنیامده و در مدیریت جامعه و جهان که مدعی آن بوده، دچار ضعف و درماندگی شده است. و این رخداد چیزی جز عدم ناکارآمدی انسان در مدیریت جهان نیست، مدیریتی که ماحصل آن آسیب به محیط زیست و اکوسیستم کره زمین و چرخه طبیعی حیات و تعرض به جایگاه واقعی خلقت است و این انسان طمعکار حریص طغیان زده‌ عهد‌شکن گویی عدم را بهتر می‌پسندد تا جاودانگی الهی را؛ کاش ما هم مانند ویل کیج روی لبه فردا می‌توانستیم با یک فرصت مجدد انسان بشویم و اصلاح که بعد از این ابتلا و امتحان همچون بنی‌اسرائیل لگد به تنها شانس مجدد خود نزنیم که پس از آن محکوم به نفرین ابدی شویم و بیچاره دائما ابدا! کاش در این لبه باریک فردا آدم شویم و از گناه طمع لذت گندم دنیا توبه نصوح کرده و به سمت زمان موعود پیش برویم. دیگر واقعا بس است از دست دادن ارض موعودها در وعده ابلیس به شهوت گوساله سامری و سیب جاودانگی. کاش در این لبه فردا اگر جان مجددی به ما داده می‌شود در راه موعود جان دهیم! ما که از عمق گذشته و سطح حال خیری ندیدیم حداقل در لبه فردا عاقبت به خیر شویم. 

Page Generated in 0/0054 sec