فاطمه صابری: امیرالمومنین(ع) یکی از معدود شخصیتهایی است که همیشه اسوه مطلوب برای شیعیان و مسلمانان و نیز خاورشناسان و متفکران غیرمسلمان بوده است؛ به گونهای که هرچه افراد در اقیانوس بیکران شخصیت ایشان و فضایل امیرالمومنین فرو میروند و عمیقتر میشوند، بر حیرتشان افزوده میشود. ایمان، اخلاص و تقوا، صبر و بصیرت، عبادت، فارغ بودن از خودخواهی، ایثار و انفاق، زهد، تسلیم بودن در برابر پیامبر(ص)، انتخاب سختترینها، جهاد و تلاشگری، عدالت، شجاعت، اصولگرایی و صلابت، قاطعیت در جنگهای داخلی، مراقبت از بیتالمال، یتیمنوازی و توجه به فقیران، همگی صفات و فضایل برجسته انسانی و اخلاقی و ایمانی است که ایشان را در همه دورانهای تاریخ، به اسوهای بیمانند تبدیل کرده است.
«جرج جرداق» متفکر مسیحی و لبنانیاصل، نویسنده کتاب «امام علی، صدای عدالت انسانی» در پاسخ به سؤالی پیرامون نظر شخصیاش درباره امام علی(ع) میگوید: «علی(ع) فرمول کیهانی بیمانند برای تفکر انسانی برگرفته از قوانین ثابت است که زمان و مکان از جوهر آن نمیکاهد. او یک دانشمند، عالم و ادیب در شخصیتی واحد است». شاید برای همین است در 14 قرنی که از تولد ایشان میگذرد، همه نسلها احساس کردهاند حضرت علی(ع) با آنها میزیسته و سخنانش برای زمان آنها بوده است و امروز که نوبت به نسل ما رسیده است، ما نیز چنین احساسی داریم و بلکه یقین داریم نسلهای بعدی، حضرت علی(ع) را بهتر خواهند شناخت و تعلقخاطر بیشتری نسبت به ایشان احساس خواهند کرد. اما در زندگی پربار پرمضمون درسآموز امام علی(ع)، آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد، مساله عدالت است. (1) عدالت خواسته طبیعی و تاریخى همه آحاد بشر در طول تاریخ بشریت است. همان چیزی است که بشر تشنه آن است و در طول تاریخ شاهد هستیم جز در حکومت انبیای عظام الهی - آنهایی که به حکومت رسیدند - یا اولیای برجسته مثل امیرالمؤمنین، عدالت به معنای واقعی کلمه اجرا نشده است. (2)
امام علی(ع) مظهر عدل الهی
به شهادت قرآن در آیه 36 سوره نحل، «لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّهٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» هدف خلقت، عبد خدا شدن است که بالاترین کمالات هم همین عبودیت خداست. لیکن در راه رسیدن به آن هدف برای تحقق این هدف نهایی، باز به شهادت قرآن، ادیان و پیامبران الهی، هدف خودشان را عدالت قرار دادند. همچنین در آیه 25 سوره حدید «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» خداوند حکم میکند بر اینکه، هدف ارسال رسل و انزال کتب و آمدن بینات و میزان، «قیام به قسط» بوده است و این آیه به آن تصریح میکند. (3) بنابراین انبیا برای اجرای عدالت آمدهاند؛ برای نزدیک کردن مردم به خدا آمدهاند؛ برای اجرای مقررات الهی در بین مردم آمدهاند. (4) یا در رابطه با بحث ظهور، وقتی میگوییم منتظر امام زمان هستیم، بیشترین خصوصیتی که برای امام زمان ذکر میکنیم، این است که «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً»؛* نمیگوییم: «یَملَأُ الله دیناً و صلوهً و صوماً». با اینکه آن هم هست و قسط و عدل در چارچوب دین، بهترین و بیشترین تحقق را پیدا میکند، لیکن معلوم میشود این عدل، یک مصرعِ بلند درخواستهای انسان است. (5)
خصوصیت دیگر ادیان این است که انبیا در طول تاریخ در کنار مظلومان قرار گرفتهاند؛ یعنی برای عدالت عملا پیکار کردند. در قرآن کریم تصریح شده که انبیا با طواغیت مواجهند، با مترفین مواجهند، با ملأ -آن اصحاب و دستاندرکاران قدرت-مواجهند که همه اینها جزو طبقات ستمگرند، بنابراین پیغمبران در معارضه بین ظالم و مظلوم، همیشه در طرف مظلوم قرار گرفتند؛ یعنی برای عدالت وارد میدان شدند و جنگیدند؛ این هم بینظیر است. حکما درباره عدالت حرف زدند اما خیلی اوقات مثل بسیاری از روشنفکران گوناگون حرفهایی میزنند ولی در مقام عمل وارد میدان نمیشوند. انبیا اینجور نبودند؛ انبیا وارد میدان میشدند، سینه سپر میکردند؛ حتی آن وقتی که مترفین به اینها میگفتند- آیه شریفه 31 سوره هود «وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ» پاسخ حضرت نوح به مترفین و کفار- که شما چرا طرفدار طبقات مظلوم هستید، از اینها جدا شوید، با اینها برخورد میکردند. (6)
بنابراین مشاهده میکنیم امام علی(ع) بر اساس این مختصات توحیدی، رسالت خود در وصایت پیغمبر و خلافت اسلامی را جامه عمل میپوشانند و ایشان یک لحظه از این راه عقبنشینی و کوتاهی نکردند. ایستادگی ایشان باعث شد رفقای قدیمی از امام ببرند؛ متوقعان از ایشان جدا شوند و علیهشان جنگهای براندازی راه اندازند. اینگونه، کسانی که تا دیروز ایشان را ستایش میکردند، عدالتشان را که دیدند، تبدیل به دشمن خونى امام شدند؛ لکن ملامت ملامتگران ذرهای در امیرالمؤمنین اثر نگذاشت؛ راه را محکم ادامه دادند؛ بعد هم در همین راه به شهادت رسیدند(7) بنابراین میتوان امیرالمؤمنین را مظهر عدل الهی دانست.
از عدالت شخصی تا عدالت اجتماعی
اما امام علی(ع) چگونه صدای عدالت انسانی در طول تاریخ شدند و توانستند در زمان کوتاه حکومتداری خویش، عدالت اجتماعی را برقرار کنند؟ برای بررسی این موضوع لازم است عدالت انسانی امام علی(ع) را در قلمرو فردی و در زمینه حکومت و فرمانروایی ایشان که به آن عدالت اجتماعی میگوییم، بررسی کنیم. هر دوی اینها در زندگی امیرالمؤمنین برجسته است. اما نکته مهم و قابل تأمل در این بررسی این است که اگر عدالت امام علی (ع) در قلمروی جامعه و تأمین عدالت اجتماعی در زمینه اقامه عدل، حمایت از مظلوم، مواجهه با ظالم و طرفداری از حق در همه شرایط، الگویی مطلق از عدالت است که باید از آن تبعیت شود، علت موفقیت امام علی(ع) در این بعد از عدالت را باید در ویژگیهای شخصیتی و عدالت شخصی این امام همام جستوجو کرد. در واقع در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانه عدالت جمعی و منطقه تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصی خود دچار بیعدالتی و بیتقوایی است، نمیتواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد. چنین چیزی ممکن نیست. هر کس بخواهد در محیط زندگی مردم منشا عدالت شود، اول باید در درون خود تقوای الهی را رعایت کند.
بنابراین در امیرالمؤمنین عدالت شخصی در حد اعلی بود؛ همان چیزی که از آن به تقوا -با همان معنای مراقبت هوشیارانه از رفتار و حرکات و اعمال خود -تعبیر میکنیم. عدالتورزی ایشان در عمل سیاسی، نظامی، در تقسیم بیتالمال، در استفاده از بهرههای زندگی، در هزینه کردن بیتالمال مسلمین، در قضاوت و در همه شؤون خود را نشان میدهد. اینجاست که امیرالمؤمنین (ع) درس همیشگی خود را به همه کسانی که در امور سیاسی جامعه خود نقشی دارند، در حکمت 73 نهجالبلاغه بیان میکنند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ؛ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا، أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ»؛ هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشواییِ جامعه میگذارد - در هر محدودهای - اول باید شروع به «تأدیب و تربیت» خود کند؛ بعد شروع به تربیت مردم کند. یعنی اوّل خودش را اصلاح کند، بعد سراغ دیگران برود. یعنی اگر میخواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتار خود تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود. به زبان بسیار چیزها میشود گفت اما آن چیزی که میتواند انسانها را به راه خدا هدایت کند، «سیره و عمل» کسی است که در محدودهای - چه در آفاق یک جامعه و چه در محدودههای کوچکتر- او را به عنوان پیشوا و معلم و کسی که مردم بناست از او پیروی کنند، منصوب کنند. و نیز کسی که خود را تعلیم میدهد و تأدیب میکند، بیشتر مستحق اجلال و تکریم است، از آن کسی که میخواهد دیگران را تأدیب کند، در حالی که خودش را تأدیب نکرده است. و این همان منطق و درس امیرالمؤمنین است؛ (8) برای مسؤولان و حاکمان نظام اسلامی که توجه به تأدیب و تقوای افراد، بیش از پیش در معیارگذاریها و صلاحیتهای انتخاب مدیران نظام اسلامی لحاظ شود.
مساله خویشتنداری در برابر طغیان نفس است؛ مالاندوزی، مشکلات اخلاقی، میل به زندگی تجملاتی و اشرافیت؛ اینها چیزهایی است که مسؤولان نظام اسلامی باید نسبت به آنها خیلی مراقب باشند، (9) چرا که در نظام اسلامی مسؤولان فقط فرمانروایی نمیکنند، بلکه نفوذ در دلها و مقبولیت در ذهنهاست که در نظام اسلامی مهم است. (10)
آیتالله خامنهای در دیدار رمضانی با مسؤولان نظام در سال گذشته در رابطه با اهمیت توجه به تقوا در میان مسؤولان نظام جمهوری اسلامی میفرمایند: «کسی که در مسؤولیت قرار میگیرد یا خود را قرار میدهد، اول باید در درون خود به صورت دائمی مشغول تأدیب باشد؛ خود را هدایت کند، به خود تذکر دهد و خود را موعظه نماید. تا اینگونه نباشد که ما در همان ساختمانی که آن طاغوت حکمرانی میکرد، حکمرانی کنیم، مثل آنها هم عمل کنیم. در این صورت ما با آنها فرقی نداریم. روشمان باید با روش بندگان شیطان و اتباع شیطان متفاوت باشد». و این همان درسی است که امام علی(ع) با عدالت شخصی و عدالت اجتماعیشان پیش روی ما گذاشتند.
------------------------------
پینوشت:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 26/4/1387
2. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 26/4/1387
3. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 27/2/1390
4. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 6/5/1386
5. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 04/12/1377
6. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 27/2/1390
7. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 06/05/1386
8. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 01/05/1392
9. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 24/02/1398
10. بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 01/05/1392
* کمالالدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۳۷۷؛ کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، على بن محمد خزاز قمى، ص ۲۸۰؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۵۶.