printlogo


کد خبر: 219741تاریخ: 1399/2/30 00:00
مغفول ماندن ظرفیت آمریکای لاتین به خاطر سیاست‌های غرب‌گرایانه
برد-برد واقعی در بلوک تحریمی‌ها

گروه سیاسی: چگونگی ارتباط با آمریکای لاتین همواره موضوعی داغ در فضای سیاسی ایران بوده است. صحبت از ناحیه مرکزی و جنوبی قاره آمریکا به فراخور تنش‌های دائمی‌ این بخش از زمین که هیچگاه خبر انقلاب و کودتا و روی کار آمدن دولت‌های چپ‌گرا و راست‌گرا در آن قدیمی نمی‌شود، باعث شده آمریکای لاتین فراتر از مناسبات اقتصادی و فرهنگی خود، تبدیل به الگویی برای هویت‌بخشی به جریانات فکری و سیاسی متفاوتی شود. 
به گزارش «وطن امروز»، ارتباط با کشورهای آمریکای لاتین را با همه مختصات پیچیده آن می‌توان به‌مثابه یک فرصت ناب سیاسی نیز مورد بحث و بررسی قرار داد. تشابهات اقتصادی موجود میان جمهوری اسلامی ایران و عمده کشورهای آمریکای لاتین از مهم‌ترین وجوه این فرصت ناب است، به گونه‌ای که صورت مسأله «الگوی پیشرفت» را می‌توان مساله‌ای واحد برای دولت ایران و دولت‌های آمریکای لاتین دانست. در همین زمینه، وابستگی بالای ایران و کشورهای آمریکای لاتین به مواهب طبیعی باعث شده تقریبا اقتصاد تک‌محصولی و گذار از چنین اقتصادی با تمام مختصات ماهوی آن به سوی یک الگوی صحیح توسعه به مهم‌ترین چالش این دولت‌ها تبدیل شود. به‌رغم این مسائل اما تبدیل شدن آمریکای لاتین به یک فرصت ناب را تنها نباید محدود به جنبه اقتصادی دانست و نمی‌توان چشم بر متغیرهای دیگر یعنی سیاست خارجی، استکبارستیزی و وجود دولت‌های مستقلی که مغضوب ایالات متحده آمریکا هستند، بست. غضب آمریکا بر دولت‌های ونزوئلا، کوبا، بولیوی، نیکاراگوئه و... که در دهه‌های اخیر تجربه سیاست‌های مستقل و ضداستکباری داشته‌اند، باعث شده پرونده تحریم و کودتا برای براندازی این دولت‌ها و روی کار آوردن دولت‌های دست‌نشانده، همواره برای آمریکا باز باشد. 
در چنین فضایی میزان استفاده از ظرفیت بالقوه آمریکای لاتین، به‌ عنوان یک شریک سیاسی و اقتصادی که در عین نقش‌آفرینی متقابل در عرصه انرژی، می‌تواند یک بازار مصرف بزرگ نیز به شمار رود را می‌توان یکی از شاخص‌های سنجش سیاست خارجی هر دولت و جریان سیاسی به شمار آورد. 
همانگونه که اشاره شد وجود دولت‌های مستقر ضدآمریکایی و جریانات پرنفوذ ضدآمریکایی در عمده کشورهای آمریکای لاتین باعث شده علاوه بر متغیرهای اقتصادی، متغیرهای سیاسی نیز به ‌عنوان یک عنصر کلیدی در تنظیم روابط میان جمهوری اسلامی ایران و این دولت‌ها به میان آید. 
تلاش غیرقابل انکار آمریکا برای سرکوب هرگونه دولت مستقل در آمریکای لاتین در راستای حفظ این حیاط خلوت برای پیشبرد اهداف استکباری آن باعث شده تیغ تحریم‌های آمریکایی بر تن این کشورها نیز اصابت کند. در چنین موقعیتی وجود رابطه نزدیک اقتصادی و سیاسی میان ایران و دولت‌های مستقل آمریکای لاتین می‌تواند فراتر از نتایج سیاسی خود و تضعیف هژمونی آمریکا برای دیگر دولت‌ها، واجد تاثیرات و مواهب اقتصادی نیز باشد. حرکت نفتکش‌های ایرانی به سمت ونزوئلا برای ارسال سوخت به این کشور تحریمی و دریافت طلا در قبال آن و همچنین سابقه متقابل این امر و پشتیبانی ونزوئلا از ایران در زمانی که بیم تحریم بنزینی کشورمان پیش از خودکفایی در این زمینه می‌رفت را می‌توان مشتی نمونه خروار مزایای ارتباط نزدیک میان این دولت‌ها دانست. عقد قراردادهای مختلف اقتصادی در زمینه ساخت مسکن، سد، صادرات خودرو و... را از دیگر مواردی می‌توان دانست که فراتر از تحکیم روابط سیاسی میان دولت‌های مستقل، باعث پیدا کردن بازار بزرگی برای صنایع کشورمان نیز ‌شد. برای نمونه در زمانی که جریان غرب‌گرای داخلی با تمسخر روابط اقتصادی کشورمان با ونزوئلا، سعی در هدایت اقتصادی و سیاسی کشور به سوی اروپا و آمریکا داشت، سال 2011 صادرات خودروهای ایرانی به ونزوئلا به 16 هزار دستگاه در سال رسید. 
رشد مبادلات اقتصادی و تقویت روابط سیاسی میان جمهوری اسلامی ایران و دولت‌های مستقل آمریکای لاتین اما حاشیه‌ای پررنگ‌تر از متن نیز داشت و آن هم واکنش جریان غرب‌گرای فعال چه در ایران و چه در کشورهای آمریکای لاتین بود. اگر این روزها مسؤولان دستگاه سیاست خارجی دولت آمریکا تلاش می‌کنند با مانور روی پرداخت هزینه اقلام مهندسی صادر شده از ایران به ونزوئلا، دولت این کشور را در فضای افکار عمومی آن تحت فشار بگذارند، متقابلا نیز در بیش از یک دهه اخیر جریان غرب‌گرای فعال در ایران تمام تلاش خود را معطوف به خلق ضدیت با دولت‌های مستقل آمریکای لاتین کرد. 
در حالی که جریان غرب‌گرا همواره با متهم کردن سیاست‌های اصولی نظام به ایدئولوژیک بودن و تلاش برای مقابل هم قرار دادن این ایدئولوژی و منافع ملی، سعی می‌کند خود را حامی منافع ملی ایران تعریف کند اما در مواجهه با مصداق دولت‌های مستقل استکبارستیز از جمله برخی دولت‌های آمریکای لاتین، جانبداری ایدئولوژیک از آمریکا را سرلوحه اقدامات خود کرده و به جای چشم دوختن به منافع ملی و دستاوردهایی که می‌تواند در نتیجه چنین روابطی تقویت شود، به دنبال از بین بردن این فرصت قابل تامل با نیت نشان دادن حسن نیت به کشورهای غربی و در راس آنان دولت آمریکا رفتند. 
الگوی رفتاری جریان غرب‌گرا در مواجهه با آمریکای لاتین را می‌توان در 2 سطح رسانه‌ای و مدیریتی مورد بحث و ارزیابی قرار داد. در بخش رسانه‌ای نوع مواجهه جریان غرب‌گرا با دولت‌های مستقل آمریکای لاتین را که همواره در بزنگاه‌ها نیز حامی و پشتیبان ایران و منافع کشورمان بوده‌اند، می‌توان در فعالیت جراید اصلاح‌طلب در بیش از یک دهه اخیر مشاهده کرد. به گونه‌ای که این جراید فراتر از تلاش برای از هم گسستن روابط نزدیک میان جمهوری اسلامی و این دولت‌ها، حتی از انجام کودتا در چنین کشورهایی نیز با آغوش باز استقبال کردند. تجربه 2 کودتا در یک ‌سال اخیر که اولی در ونزوئلا ناکام و دومی در بولیوی موفقیت‌آمیز بود، توسط جریانات غرب‌گرایی که طبیعتا قدرت گرفتن‌شان نیز مساوی با در پیش گرفتن سیاست‌هایی علیه کشورمان بود با بیشترین همراهی و همدلی از سوی رسانه‌های اصلاح‌طلب همراه بود تا نشان دهد خط اصولی دفاع از هژمونی آمریکا به‌عنوان یکی از خطوط قرمز این رسانه‌ها حتی در مواجهه با کودتا علیه دولت‌های مردمی است. 
اما در سطح مدیریتی رویه سیاست خارجی دولت روحانی و پیگیری پروژه برجام به‌ عنوان گامی متضمن رضایت آمریکا را می‌توان بزرگ‌ترین شاهد مثال نگاه جریان غرب‌گرا به ظرفیت انکارناپذیر آمریکای لاتین دانست. روابط نزدیک ایران و آمریکای لاتین به ‌عنوان یک شریک سیاسی و اقتصادی مهم، با روی کار آمدن حسن روحانی که تمام تخم مرغ‌هایش را در ظرف مذاکره و مصالحه با آمریکا گذاشته بود، وارد حفره‌ای بزرگ شد. حسن روحانی در حالی از مرداد 92 کار خود را به‌ عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد که وارث ریاست بر جنبش غیرمتعهدها بود و پایان این ریاست در سال سوم ریاست‌ جمهوری وی باعث شد او برای شرکت در نشست این جنبش، پس از آغاز ناکامی‌های برجامی‌اش برای اولین بار به آمریکای لاتین سفر کرده و با دولت‌های فراموش‌شده‌ای که دوستان روزهای سخت ایران بودند دیداری کوتاه و تشریفاتی داشته باشد. چشم بستن بر ظرفیت کشورهای آمریکای لاتین و استفاده نکردن از فرصت چنین روابطی حتی با دولت‌هایی همانند برزیل و اروگوئه نیز حکایت از این امر داشت که جریان غرب‌گرا خود به حیاط خلوت بودن آمریکای جنوبی برای ایالات متحده اقرار کرده و ورود به چنین زمینی را به عنوان امری که می‌تواند باعث مظنون شدن آمریکا شود مردود می‌دانسته است. 
این روزها و در آخرین سال عمر 8 ساله دولت روحانی که منادی آرزوهایی بزرگ در سایه چرخش به غرب بود و درست در شرایطی که دولت او بیشترین پشت‌پا را از مبدا آرزوهایش خورده است، حرکت نفتکش‌های ایرانی به سمت ونزوئلا و جرقه خوردن امیدها نسبت به احیای روابط با بلوک تحریمی‌ها می‌تواند نشانی از غلط بودن رویه جریان غرب‌گرا نسبت به دولت‌های مستقلی باشد که روزگاری رابطه با آنها را نشانه تحقیر ملی به شمار می‌آوردند.

Page Generated in 0/0062 sec