printlogo


کد خبر: 220223تاریخ: 1399/3/13 00:00
امروز باید بپرسیم ما کجاییم و آمریکا کجا؟
بودن در لحظه حقیقت

علی آران: بسم الله الرحمن الرحیم... انالله و انا الیه راجعون... روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان حضرت امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست و دل مالامال از عشق به خدا و بندگان رنج‌کشیده صالحش از تپش ایستاد... اما دل‌های دردمندی که لبریز از عشق به خمینی است تا ابد خواهد تپید و خورشید رهبری امام تابناک‌تر از گذشته بر عالم و آدم خواهد تابید...
این بند اعلان خبری بود که ساعت 7 بامداد روز چهاردهم خرداد 68 از صدای جمهوری اسلامی پخش شد؛ خبری که پس از 31 سال هنوز یکی از ارکان خاطرات شفاهی نسل‌های متوالی ایرانیان و حتی چه‌بسا فارسی‌زبانان را تشکیل می‌دهد. هنوز هر بار این خبر و واقعه مرتبط با آن را به یاد می‌آوریم، آهنگ سوزناک واژگانی که گوینده خبر بر زبان می‌آورد به ذهن متبادر می‌شود؛ گویی روح این خاطره و پیام اصلی‌اش، لحن سوگوار آن روز محمدرضا حیاتی است. با این وجود هر قدر از آن لحظه فاصله می‌گیریم، بیشتر در شگفت می‌شویم که چگونه متن این خبر، یک فراخبر و حقیقتی بوده است که برخلاف دیگر گزاره‌های خبری، ارزش خود را در طول زمان از دست نداده است. بعید می‌دانم در تاریخ رسانه‌های مدرن، در جای دیگری از جهان با چنین پدیده‌ای مواجه شده باشیم که یک عبارت نشر‌یافته در رسانه، اعتباری فراخبری بیابد، در حالی که هم از واقعه‌ای در گذشته خبر می‌دهد، هم زمان حال -یعنی زمان لحظه انتشار خود- را جاودان می‌کند و هم از رخداد یا تحولی در آینده پیش‌آگهی می‌دهد.
 می‌توانیم بگوییم این چند خط خبر «لحظه حقیقت» را عیان کرده که عارفان و فلاسفه همه عمر به دنبال آن هستند، یک نقطه تجلی مشترک برای روح امام راحل(ره)، روح انقلاب اسلامی و روح زمان. مسأله اینجاست که این لحظه‌ای نیست که هر کسی باورش داشته باشد، کما اینکه محمد خاتمی، نویسنده متن این خبر و وزیر وقت ارشاد که بعدها رئیس دولت اصلاحات و رهبر جریان استحاله همان «خورشید امامت» شد که در خبر ارتحال امام درباره تابیدن آن از گذشته بر عالم و آدم پیش‌آگهی می‌داد، خود «لحظه حقیقت» را منکر شد. در جهان مدرن آشفته و در حال عاری شدن از معنای امروز و در حالی که با گذر از چله انقلاب اسلامی، گام دوم برای حفظ این میراث الهی و بشری توسط جانشین امام خمینی برداشته شده، به سالگرد عروج بنیانگذار انقلاب اسلامی که می‌رسیم، آن «لحظه حقیقت» مورد وصف دوباره برای بسیاری از ما آدم‌های معمولی هم ملموس می‌شود. 
با نگاهی به جهان پیرامون‌مان، ناگزیر فروریزش همه ساختارها و پدیده‌های انسان‌ساخت دور و اطراف‌مان را نظاره می‌کنیم. 
در این صورت بدبینانه‌ترین منتقدان سیر حرکت جمهوری اسلامی- که البته حساب‌شان از دشمنان و عیب‌جویان بی‌انصاف جداست – ممکن است به این درک برسند که در تمام 41 سال پس از 22 بهمن 1357، وقتی جهان پیرامون ما در هول و ولای تغییر و تکاپو برای هر چه بیشتر، بزرگ‌تر، سریع‌تر، قوی‌تر، مرفه‌تر و سیرتر شدن بود، ما در بدترین حالت در «لحظه حقیقت» سترون بوده‌ایم. 
ناخودآگاه از خود می‌پرسیم 41 سال پیش، ما ایرانیان کجا بودیم و آمریکا، بهشت آمال و آرزوهای مدرنیته کجا؟
بهشت کارگران که با دیوارهای آهنینش فرو پاشید و موفق‌ترین سامانه خلقی مشرق زمین هم هیچ چشم‌اندازی بهتر از بهشت سرمایه‌داری غربی به انسان ارائه نمی‌کند. 
امروز با همه کاستی‌های انقلابی که 4 دهه زیر خصمانه‌ترین حملات و تهدیدات و فشارها و کارشکنی‌های خارجی و داخلی بوده، ما ایرانیان حقیقتا غبطه مردم کدام سامان و سامانه مشخص در کدام نقطه کره زمین را می‌خوریم؟  آن انگاره‌های خوش‌بینانه که انقلابی‌های ایران بیش از 4 دهه پیش از سعادت و پیشرفت انسان تراز مسلمان داشتند کجا و تقلای امروز که اکثریت مردم ما را همانند جامعه در تقلید از غرب به بن‌بست و پوچی کشانده کجا؟ ایدئولوژی‌ها و ایسم‌های خوش رنگ و لعاب غربی و شرقی به کجا ختم شدند و از متفکران و مدعیان مکاتب کمونیسم و لیبرالیسم گرفته تا فعالان گرایش‌های آنارشیستی یا فمینیستی، امروز چه تعهدی برای نجات بشر از بحران فعلی دارند؟  بحرانی که در حال بلعیدن همه آرزوها و استانداردهای زندگی زمینی بشر است. جمهوری اسلامی ایران شاید آنقدر که آرزو می‌رفت پیشرفت نکرده باشد اما دستاوردهای کمی هم نداشته و مهم‌تر از آن اینکه در جهانی که از هر طرف می‌روی به وحشتت می‌افزاید، میراث انقلاب و 2 امامش ما را از وحشت مصون می‌دارد و به آینده‌ای بهتر از آنچه در افق‌های غربی و شرقی تبلیغ می‌شد امیدوار می‌کند.

Page Generated in 0/0075 sec