فاطمه صابری: رهبر انقلاب بعد از گذشت 7 سال از عمر خیزشهای عربی با یادآوری و مقایسه جنجالها و شورشها و قیامها و انقلابهای کشورهای عربی با حرکت ملت ایران در انقلاب اسلامی سال 57، با تمجید از ایستادگی ملت ایران، این مقایسه را عبرتآموز برشمردند و در این رابطه بیان کردند: متأسفانه در جریان خیزش کشورهای عربی ایستادگیها و عظمتها به جنگ و فتنه داخلی، برادرکشی، اختلافات مذهبی، و اختلافات قومی منتهی شد- که هنوز هم گرفتار هستند- اما ملت ایران از هفتخانی عبور کرد که ملتهای دیگر از یک خانش هم نمیتوانستند عبور کنند.1
براستی بعد از گذشت 4 دهه از عمر انقلاب، راز ایستادگی و حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی ملت ایران، در این دریای مواج تهدیدات داخلی و خارجی چه میتواند باشد؟ شاید ضروری است در گام دوم انقلاب بیش از پیش به سوخت این کشتی نجات، بیندیشیم؛ سوختی مرکب از 3 عنصر مبنایی و حیاتی به نام عقلانیت، معنویت و عدالت. همان سهگانه مکتب امام خمینی که امام و رهبری انقلاب با تکیه بر همین 3 عنصر توانستند صفحات پایان تاریخ در اواخر قرن بیستم- که به نام لیبرال سرمایهداری و اقلیت ثروتمند در حال انشا شدن بود- را به سمت ایدهها و مسیرهای جدیدی برای بشریت و کل جهان هدایت کنند.
* از جامعیت امام تا مکتب جامع امام
جامعیت فکری امام خمینی(ره) باعث شد مکتب و مسیر ماندگاری از ایشان باقی بماند. آیتالله خامنهای از سال 69 به بعد هرساله در مراسمهای ارتحال امام در قامت یک مفسر به تبیین اندیشه و سیره امام میپردازند و مکتب ماندگار امام عزیز را ذخیره و سرمایه ملت ایران بر میشمرند که این ملت با تکیه بر آن و با در دست داشتن این سرمایه، توانست گذرگاههای دشواری را که به طور معمول و متعارف بر سر راه هر ملتی با چنین آرمانهایی قرار دارد، طی کند.2
رهبر فرزانه انقلاب در بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) در تبیین ابعاد مکتب امام به مظاهر و مصادیق عملی، معنویت و عقلانیت در کنار بعد عدالتخواهی امام اشاره میکنند. ایشان در تبیین بعد عملی عدالتخواهی امام میفرمایند: «آفت مسؤولیت در یک نظامی که متکی به آرای مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسؤولان به فکر رفاه شخصی و جمعآوری برای خودشان بیفتند و در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. اما امام خودش از این آفت به کلی برکنار ماند و مسؤولان کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخنشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. اینها ناظر به آن بعد عدالت امام بزرگوار بود».3 ایشان در ارتباط با بعد معنویت شخصیت امام خمینی(ره) میفرمایند: امام بزرگوار صرفاً با تکیه بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمیگرفت؛ بلکه در همه مراحل اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بودند؛ و به کمک الهی امید پایانناپذیری داشتند. رهبر انقلاب مهمترین مظهر معنویت در امام را «فضیلت قرآنی اخلاص» برمیشمرند و در رابطه با این بعد معنوی امام میفرمایند: امام کار را برای خدا انجام میدادند. هرچه که احساس میکرد تکلیف الهی اوست، آن را انجام میداد.4 اما درباره بُعد عقلانیت امام به دلیل برجسته شدن شخصیت عرفانی ایشان، کمتر فرصت پرداخت به آن پیدا شده است. رهبر فرزانه انقلاب در این رابطه میفرمایند: امام اهل محاسبه و به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات بود اما خردورزی امام برگرفته از مبانی قرآن و رویکرد اسلامی بود.5
* عقلانیت و انقلابیون پشیمان
رهبر حکیم انقلاب در تبیین ابعاد مکتب امام، انقلاب عظیم اسلامی ملت ایران را ناشی از یک عقلانیت برمیشمرند و در این رابطه در بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام با انتقاد از برخی که «عقلانیت» را به عنوان نقطه مقابل شعارهای انقلاب مطرح میکنند، بیان میکنند: عقلانیت واقعی در «انقلابیگری» است و نگاه انقلابی است که میتواند حقایق و واقعیتها را نشان دهد.
اما داستان در تعارض دیدن عقلانیت و انقلابیگری را باید در جریاناتی جستوجو کرد که متأثر از مطالعات و مبانی مکاتب غربی و ادبیات سیاسی و مطالعات انقلابها «انقلاب» را با مفاهیمی چون افراطیگری، تندروی، خشونت و فاشیسم همراه میدانند و معتقدند انقلاب امری مقطعی، موقتی، تکمرحلهای و دفعی است که استمرار آن منجر به تخریب، ویرانگری، عصیان و شوریدن در جامعه میشود.
این تفکر و نگرش به انقلاب اسلامی، در ابتدای انقلاب توسط جریان نهضت آزادی و در دهههای بعد از جنگ نیز با نفوذ تصمیمسازانی غیرانقلابی در دولتهای مستقر در جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد. آنها با طرح دوگانهسازی غلط میان عقلانیت و انقلاب به جرح و تعدیل برخی «اصول و مبانی و پایههای اصلی انقلاب» همچون استقلالخواهی، ظلمستیزی، استکبارستیزی و عدالتخواهی- با این ادعا که این موارد نافی عقلانیت است- پرداختند. اما در طول تمام این سالها رهبر انقلاب آیتالله خامنهای در قامت یک مفسر، هرساله در مراسمهای ارتحال امام به تبیین اندیشه و سیره امام میپردازند.
اما درباره ادعای جریان غیرانقلابی باید گفت این جریان سالهاست خود را مطیع عقل معرفی و نیروهای انقلابی و پیشرو را بیعقل و ناپخته و نسجیدهکار مینامد و همواره ادعا میکند ارزشهای ایدئولوژیک انقلاب همچون استکبارستیزی، استقلالخواهی، دفاع از مظلوم با عقلانیت، ناسازگار و مانع تحقق منافع ملی است و ما از آن رو در دشواری و تنگنا به سر میبریم که میخواهیم آرمانهای بلندپروازانه و پیامبرانه خود را بر جامعه و جهان تحمیل کنیم! حال آنکه واقعیتها و عقل، چنین تصورات ایدئولوژیکی را برنمیتابند و با آن، همداستان نمیشوند. و از روایت خود از انقلاب، این نتیجه را میگیرند که باید از هستیشناسی توحیدی انقلاب، به نفع واقعیت عقبنشینی کرد! و این دقیقا همان چالش بزرگی است که همواره باعث شده است افراد بر سر دوراهی «حفظ اصول و مبانی نظام اسلامی» از یک طرف و «کسب توفیقات و پیشرفتهای مادی» از طرف دیگر قرار گیرند؛ و این وسوسه سالهاست که به سراغ نخبگان حکومتی میآید که شاید «پایبندی به اصول و مبانی» مانع وصول به هدفها میشود.
جریان غیرانقلابی، بر مبنای این اندیشه با طرح گزارههایی چون باید «نگاه عقلانی» به قضایا داشته باشیم، «ارزشهای جهانی و قواعد جهان» کنونی را بپذیریم، باید به دنبال «تنشزدایی» و تعامل سازنده با جهان باشیم و... به مخالفت با «ارزشها و آرمانهای اصیل انقلاب» برخاسته است. به عنوان مثال، یکی از اصول اصلی انقلاب که جریانات غیرانقلابی آن را مقولهای موهوم و غیرعقلانی میپندارند، مفهوم «استقلالخواهی ملت ایران» است؛ چرا؟ چون در نگرش این جریان، در ادبیات امروز جهانیشدن، لفظ «استقلال» منسوخ شده است و استقلالخواهی ملتها به دلیل برداشتن مرزهای سرزمینی و ایجاد دهکده جهانی یکپارچه معنای صحیحی ندارد؛6 در نتیجه نباید بر اصل استقلالخواهی پافشاری کرد.
در این نگاه «استقلالخواهی» به معنی قهر با جهان است؛ جهان یک کل است و ما تنها پارهای از آن را تشکیل میدهیم و کشورهای در حال توسعهای که خواهان پیوستن به موج جهانی شدن هستند، باید از اندیشه «استقلال» عبور کنند و از غرب فاصله نگیرند؛ بلکه وجود خود را درون گستره غرب «تعریف» کنند.7 آنها همچنین میگویند: در جهانی که مبتنی بر تقسیم کار و امکانات و فرصتهای طبیعی و اکتسابی است، «گسستن»، «بریدن» و «خلوتگزیدن» خطایی سهمگین، آشکار و به دور از عقلانیت است. ما باید به جای اینکه راه «قهر» و «انزوا» را در پیش بگیریم و ایده خیالی و موهوم استقلالخواهی را تکرار کنیم، بهتر است در چارچوب «همکاری» و «تعامل»، به ایفای نقش در جهان سرشار از رقابت، بپردازیم و فرصتها و امکانات را به نفع خود تصرف کنیم.8 چرا که ظرفیتها و قابلیتهای درونی ما برای اینکه مدعی استقلال و خودبنیادی شویم کافی نیست.
اما حضرت آیتالله العظمی خامنهای چه پاسخی به این تردیدافکنیها میدهند؟ معظمله این دوگانهسازیها را به اسم عقلانیت میدانند، نه «رسم و قواعد واقعی عقلانیت»؛ و تأکید میکنند، از آنجا که حفظ اصول و مبانی اسلامی انقلاب پیچیدگیها و سختیهایی دارد که گاه حتی برای نخبگان و زبدگان تردیدهایی پیش میآورد اما نصرت الهی بسته به این است که ما این مبانی و اصول را حفظ کنیم.9
معظمله با اشراف و دقت بر محل و مبدأ نزاع، همیشه در بیانات راهگشای خود تلاش میکنند صورتبندی جدیدی از محل نزاع ارائه کنند. به عنوان مثال، جریان غیرانقلابی استقلالخواهی را با عقلانیت ناسازگار میداند اما رهبری در این رابطه سعی میکنند صورتبندی جدیدی از محل نزاع ایجاد کنند و در برابر «هضم شدن در جهان» از تعبیر «مرزبندی با جهان»، در برابر «سازش و تسلیم» از «مقاومت و ایستادگی»، در برابر «تکیه بر وعدههای غرب» از «تکیه به ظرفیتهای درونی»؛ و در برابر «سرمایهگذاری خارجی» از «استحکام ساخت درونی» صحبت به میان میآورند.
اما آنچه در این سالها جریان غیرانقلابی را وادار به تئوریسازی در مقابل ارزشهای انقلاب کرده است تکیه فکری آنها به «تاریخ اندیشه غربی» و تأثیرپذیری از مقوله «جهانیشدن» و «عقلانیت جهانشمول مدرن» است؛ و همین باعث شده است آنها با مغاری10 به نام عقلانیت جهانشمول و جهانی شدن، دست به پیکرتراشی آرمانهای انقلاب اسلامی بزنند و بهعنوان «عقل» و «نگاه عقلانی» سازش و تسلیم در مقابل بیگانگان را القا میکنند. رهبر انقلاب در بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام مبتنی بر منطق قرآن در این رابطه میفرمایند: «بعضی عقلانیت را در این میدانند و میگویند که «چالش با قدرتها هزینه دارد» -البته اشتباه میکنند- بله! چالش هزینه دارد اما سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلایی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبهنفس باشد، هزینهاش به مراتب کمتر از هزینه سازش است».11
ایشان کسانی را که امروز طرفدار «نزدیکی به غرب» هستند و برای پیشرفت خواهان تکیه به غرب هستند، نهتنها عاقل برنمیشمرند، بلکه میفرمایند، این افراد عقلشان را باختهاند و اهل تعقل نیستند؛ چون رفتار غرب «تجربههای عینی» را در اختیار ما قرار داده است که نافی این سخن است.12
اما در نهایت باید توجه داشت که ادعای ناسازگاری آرمانها و ارزشهای انقلاب با عقل، در منظومهای فکری مطرح میشود که تلقیاش از عقل، عقلانیت مادی، ابزاری، سکولار و محافظهکار غربی است که در نیم قرن اخیر مورد نقد جدی اندیشمندان و متفکران در غرب و شرق واقع شده است.
در مقابل در اندیشه حضرت آیتالله خامنهای، عقلانیت در منظومه دین که مبتنی بر قرآن و روایات اهل بیت(ع) است معنا مییابد و تعریف میشود. بنابراین در مواجهه جریانات انقلابی و غیرانقلابی با ارزشها و آرمانهای اصیل انقلاب باید ابتدا پرسش کرد با کدامین عقلانیت در حال سنجیدن ارزشها و آرمانهای انقلاب هستید؟ آیا ما نیز باید تنها چون عضوی ناظر در دایره جهانی شدن که متکی بر فلسفه غربی و عقلانیت سکولار است بیندیشیم و زندگی کنیم یا اینکه میراث معنوی و الهی نهفته در سنت و فرهنگ و تاریخ این ملت و ملتهای منطقه، تمنای عقلانیت انقلابی و جدیدی را دارد؟
-------------------------------------------------------------
پینوشت
1- دیدار اعضای شورای تبلیغات اسلامی- 6/10/1396
2- بیست و دومین سالگرد رحلت امام-14/3/1390
3- همان
4- همان
5- همان
6- سریع القلم، محمود؛ ایران و جهانی شدن: چالشها و راهحلها، ص129
7- همان، ص 109
8- همان، ص 113
9- همان
10- ابزاری که در پیکرتراشی و مجسمهسازی به کار میرود.
11- بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام- 14/3/1396
12- بیانات در دیدار دانشجویان- 12/4/1395