printlogo


کد خبر: 220446تاریخ: 1399/3/21 00:00
ریزش شخصیت‌ها و حامیان حزب جمهوری‌خواه در بحبوحه بحران اجتماعی در آمریکا سبد رأی رئیس‌جمهور فعلی را تهدید می‌کند
شورش الکترال علیه ترامپ

علی آران: 19 هفته دیگر تکلیف آمریکا با یک پدیده عجیب و غریب مشخص می‌شود؛ پدیده‌ای که بروز و ظهورش در عرصه قدرت، با افول ستاره ایالات‌متحده در جهان و سقوط توأمان کاپیتالیسم و لیبرالیسم در خود آمریکا همراه شده است. مخالفان پرشمار دموکرات، لیبرال، سیاه، لاتین، آسیایی و حتی جمهوری‌خواه دونالد ترامپ، معتقدند او قورباغه‌ای است که در گلوی عموسام گیر کرده و همه کاسه و کوزه‌های فروپاشی ساختاری و نظری آخرین ابرقدرت دنیا را بر سر او می‌شکنند اما نباید نادیده گرفت که عموسام باید سرانجام روزی قورباغه‌اش را می‌بلعید و امروز همان روز است. حقیقت این است که تصاحب کاخ سفید توسط این تاجر سلبریتی نیویورکی، نه‌تنها بدهی قدیمی نظام سرمایه‌داری آمریکا به وال‌استریت بود، بلکه ترامپ علاوه بر جلب مافیای یهودیان همشهری‌اش، پایگاه اجتماعی آمریکایی‌های سفیدپوست متعصب و کله‌پوستی ایالات میانی را که در حسرت «رویای بر باد رفته آمریکایی» هستند هم به نفع خود برانگیخت. 
ریاست‌جمهوری غیرعادی ترامپ که خود محصول یکی از غیرعادی‌ترین و مغشوش‌ترین روندهای انتخاباتی این کشور در سال 2016 بود، در عین حال به منزله پدیدار شدن همه تناقض‌های ساختاری حزب جمهوری‌خواه و نظام لیبرال‌ـ دموکراسی آمریکا از عمق بروکراسی در سطح عمومی بود. یک ترامپ جمهوری‌خواه نماد دوگانگی‌های حل‌نشدنی تاریخ آمریکاست، بویژه که می‌دانیم او به عنوان عضوی از طبقه نخبه نیویورک در اصل دموکرات بوده و دشمن سرسخت سیاست‌های آخرین رئیس‌‌جمهور جمهوری‌خواه قبل از خودش یعنی جرج بوش پسر. خود نهاد جمهوری‌خواهان که در میانه قرن نوزدهم از شاکله «جی‌او‌پی» یعنی متعصب‌ترین میراث‌داران برده‌داران حامی استقلال آمریکا از استعمار بریتانیا برآمد و بعد در قامت حزبی تمام‌لیبرال علیه دموکرات‌ها قد علم کرد تا قانون لغو برده‌داری را در کنگره تصویب کند، هویتی مناقشه‌برانگیز دارد. 
حزبی که در قرن نوزدهم به لطف ساختار سیاسی 4-3 حزبی آمریکای پیش از جنگ‌های داخلی به قدرت رسیده بود و نخستین رئیس‌جمهورش، آبراهام لینکلنی بود که به‌خاطر لغو برده‌داری ترور شد، حالا در قرن بیست‌ویکم، به همین ساختار بسته دو‌حزبی هم پایبند نیست و طبق تحلیل نشریه اسرائیلی‌ هاآرتص، ترامپ حتی تلاش کرد در اتحاد با نخبگان صهیونیست، یک حزب واحد جمهوری‌خواه یهودی‌سالار را به رهبری آیپک در کنگره حاکم کند. 
اگرچه بلندپروازی‌های بنی‌اسرائیلی او در نهایت شکست خورد اما او از طرف دیگر بام افتاد و از جمهوری‌خواهان چهره‌ای فاشیستی ارائه داد. حزب لیبرال مخالف برده‌داری 100 سال پیش، امروز جریان محافظه‌کاری به‌شدت مرکزگرایانه نظام سیاسی ایالات‌متحده را نمایندگی می‌کند که گروه‌های افراطی سفیدهای برتری‌طلب و نژادپرست، حامیان رواج اسلحه و نظامی‌گری و اوانجلیست‌ها (مسیحیان صهیونیست)، دیگر زیرگروه‌هایش نیستند، بلکه به رأس آن نزدیک شده‌اند. معلمان تاریخ کالج‌های آمریکا قطعا کار دشواری داشته‌اند تا برای شاگردان‌شان ارتباطی میان لینکلن برقرار کنند با ریگان، بوش‌های پدر و پسر و بویژه ترامپ. بویژه که این کله زرد دهان گشاد آخری، حتی فرزند ایالات میانی یا جنوبی، یعنی پایگاه اجتماعی کلاسیک اکثریت سفید جمهوری‌خواه هم نیست و از یک خانواده مهاجر آلمانی از ساحل شمال شرقی برخاسته که در مناسبات مافیای یهودی- ایتالیایی محله کوئینز نیویورک حل شده بودند. 
غلیان ضد نژادپرستانه 2 هفته اخیر علیه دولت جمهوری‌خواه، متعاقب قتل فجیع جرج فلوید تیره‌پوست توسط پلیس مینه‌سوتا، نشان داد حزب جمهوری‌خواه در واپسین دگردیسی خود تحت رهبری ترامپ در حال تبدیل شدن به نهادی کاملا فاشیستی در نگاه افکار عمومی است. 
این وجهه فاشیستی که 3 سال پیش به دنبال راهپیمایی کوکلوکس کلان‌ها در شارلوتسویل در حمایت از ترامپ علنی شده بود، هفته پیش در میان جنگ لفظی مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ با چینی‌ها بیشتر به چشم آمد. در حالی که او در یک فرافکنی سیاسی چین را به آلمان نازی تشبیه می‌کرد، چینی‌ها ترامپ را یک هیتلر واقعی خواندند و روی جلد خود ترامپ را شیطانی ضد جامعه تصویر کردند. بدین ترتیب یکی دیگر از تناقض‌های نهادینه‌شده در عمق جامعه یانکی‌ها به لطف ریاست‌جمهوری ترامپ بیرون زد تا اوضاع ایالات پنجاه‌گانه را بیش از پیش آشفته سازد. 
 
* شکاف درون‌حزبی
ریشه‌های نژادپرستی در آمریکا هر چه باشد، امروز بخش مهمی از جامعه آمریکا اعم از رنگین‌پوستان و سفیدها، حزب جمهوری‌خواه به رهبری ترامپ را نماد آن می‌دانند. در تاریخچه معاصر فیل‌ها (جمهوری‌خواهان) و الاغ‌ها (دموکرات‌ها)، هر چه در قرن بیستم به عقب برویم نیز نمی‌توانیم رویدادی مشابه پیدا کنیم که یک چهره سیاسی از خارج یکی از این 2 اردوگاه سیاسی، راه خود را به‌سرعت به سمت حلقه حاکم بگشاید و با فتح قدرت واشنگتن، اسکلت قدیمی حزب را از درون فروپاشد. آخرین کسی که دست به تحول در ساختار جمهوری‌خواهان زد، جرج بوش پدر در دهه 1980 بود که نومحافظه‌کاران صهیونیست را به جریان اصلی جی‌او‌پی تبدیل کرد اما حتی او هم به ساختار سنتی فیل‌ها حمله نکرد.  
امروز ولی شاهد آن هستیم که شاخص‌ترین نسل رهبران جمهوری‌خواه از بوش پسر و یار غارش کالین پاول گرفته تا میت رامنی و تد کروز، زیر فشار سنگین اجتماعی ناشی از تظاهرات مردمی ضدنژادپرستی و اقتدارگرایی، دست‌کم در کوتاه‌مدت مجبور به اعلام برائت از حزب خانگی خود شده‌اند که حالا برچسب «فاشیسم» روی آن خورده است. 
واشنگتن‌پست این کوچ چهره‌های قرمز به سمت آبی عرصه سیاست واشنگتن را به همه‌پرسی درون‌حزبی بر سر بود و نبود ترامپ تشبیه می‌کند. فیل‌های بزرگ حتی آنهایی که گفته‌اند در انتخابات آتی به بایدن دموکرات رای می‌دهند، در واقع نگران از دست دادن پایگاه حزبی خود هستند. ترامپ از افول مشروعیت هر 2 حزب سیاسی اصلی نهایت بهره را برد تا اولویت‌ها و شعارهای خود را جایگزین مواضع رسمی کرده و از این طریق طیف خاموش و خاکستری را در حمایت از کارزار خود وارد چرخه رای‌دهی کند. اما این خطری برای رهبران قدیمی‌تر حزب هم بود، چرا که جامعه رأی‌دهنده جدید می‌توانست پایگاه اجتماعی جمهوری‌خواهان را تغییر دهد که این اتفاق تا حدود زیادی هم محقق شد و امروز شاهد افراط‌گرایی به جای محافظه‌کاری معمول در مقر خیابان اول جاده جنوب شرقی واشنگتن هستیم. 
جب بوش، برادر رئیس‌جمهور پیشین و رقیب اولیه ترامپ در کارزار درون‌حزبی انتخابات قبلی خیلی زود او را شناخته و چنین درباره بحران پیش‌آگهی داده بود: «او نامزد هرج‌و‌مرج است و ممکن است رئیس‌جمهور هرج‌و‌مرج شود»، و شد. 
حال کریس سیلیتزا، سردبیر بخش سیاسی سی‌ان‌ان معتقد است این گرداب به نقطه آغازش بازگشته است و می‌رود که خود ترامپ را هم با خود ببرد.
نظرسنجی مشترک اخیر رویترز و ایپسوس، نشان می‌دهد رضایتمندی حامیان حزب جمهوری‌خواه از نحوه اداره امور توسط دولت ترامپ طی 3 ماه ناگهان حدود 30 درصد افت کرده (از 70 به 40 درصد) و این ریزش همراه با گسترش اعتراضات فلویدی، به‌سرعت ادامه دارد. 
حالا نافرمانی از ترامپ به پنتاگون هم سرایت کرده است و حتی وزیر دفاع او با رد فرمان ریختن نظامیان برای سرکوب تظاهرات‌کنندگان، بحران نژادپرستی را بسیار جدی می‌داند. وزیر قبلی دفاع ترامپ، جیمز متیس حتی از این هم فراتر می‌رود و از احتمال فروپاشی نظام ایالات متحده بر اثر بحران طبقاتی و نژادی موجود بیم می‌دهد. روز‌به‌روز اخبار جدی‌تری از شکاف درون ساختار حزب و حتی ستاد انتخاباتی «رئیس‌جمهور هرج‌و‌مرج» شنیده می‌شود و حلقه مشاوران کاخ سفید نیز به رسانه‌ها پیغام می‌دهند که اگر ترامپ رفتارش را عوض نکند شکست در انتخابات 19 هفته دیگر قطعی است؛ نه فقط در حفظ کاخ سفید، بلکه حتی در سنا. به عبارت دیگر، جمهوری‌خواهان در آستانه یک کابوس تاریخی قرار گرفته‌اند و به فاصله یک سال پس از ایده تبدیل سیستم کنگره به تک‌حزبی جمهوری‌خواه و حذف کامل دموکرات‌ها، خود در وضعیت حذف مشابه قرار گرفته‌اند؛ یک چرخش دیوانه‌وار در سرنوشت. این ولوله به یک زلزله سیاسی در بخش قرمز حاکمیت آمریکا منجر شده و گسل‌هایی عمیق را طی روزهای باقیمانده تا انتخابات زیر پای ترامپ و خانواده‌اش باز می‌کند. 
 
* «تغییر» در معادلات انتخاباتی
شاید هنوز هم برخی با مقایسه نظرسنجی‌های ژوئن 2016 با امسال، مدعی باشند ترامپ آن زمان حتی در کنوانسیون جی‌او‌پی هم بخت چندانی نداشت اما در نهایت با همان نبوغ شیطانی‌اش در ایجاد دو‌قطبی سیاسی ـ اجتماعی، نه‌تنها رقبای حزبی همانند تد کروز را از میدان به در کرد و حتی به حمایت از خود واداشت، بلکه در نهایت آرای الکترال را نیز حتی در قلمرو سنتی دموکرات‌ها درو کرد.
او در انتخابات نوامبر 2016 با وجود آنکه در مجموع آرای کشوری 2 میلیون و870 هزار رای کمتر از هیلاری کلینتون داشت اما به لطف ساختار کالج انتخاباتی، با کسب 307 رای از 528 رای الکترال، به کاخ سفید رسید. در این راه فتح شگفت‌انگیز دیوار آبی متشکل از 4 ایالت میشیگان، پنسیلوانیا، ویسکانسین و مین که برای ادوار متمادی رای اکثریت و آرای کالج انتخاباتی را به حساب نامزدهای دموکرات واریز کرده بودند، مهم‌ترین برگ برنده ترامپ قلمداد شد. 
طبیعتا بحران جدید همان طور که دموکرات‌های شکست‌خورده در انتخابات 2016 و دشمنان درون‌حزبی ترامپ انتظارش را می‌کشیدند، پارادایم انتخاباتی 2020 را از آنچه ترامپ القا کرده بود، یعنی شکوفایی اقتصادی به ارزش‌های اجتماعی بویژه مبارزه با نژادپرستی و نابرابری تغییر داده است. با این حال، پارادایم جدید هم خود را در بستر مطالبه انتخاباتی عمومی‌تر «تغییر» نشان می‌دهد که توسط اوباما در پاسخ به نارضایتی‌های ناشی از ناکارآمدی سیستم بویژه پس از بحران اقتصادی 2008 نهادینه شده بود. ترامپ که از خارج حلقه سیاست رسمی می‌آمد، کارزار ریاست‌جمهوری نخست خود را بر همین بستر بنا کرد و با شعارهای ضد ساختاری و ژست حاکمیتی که دموکرات‌ها طی 8 سال به نماد آن تبدیل شده بودند، آرای یک طیف خاکستری ناراضی را موقتا به سمت جمهوری‌خواهان کشاند. بدیهی است ترامپ با مانور بیش از حد روی نیروهای نظامی (پنتاگون و پلیس) در رویدادهای داخلی و خارجی به دنبال 4 سال سوء مدیریت شدید خود را به نماد همان حاکمیت منفوری بدل ساخته که در ادوار قبلی انتخابات ریاست‌جمهوری، مک کین و رامنی (دنباله‌روهای بوش) و کلینتون(دنباله رو  اوباما) نمایندگانش بودند. 
به همین دلیل حتی پیش از بحران کرونا و شورش اجتماعی ضدنژادپرستانه علیه نهادهای حاکم نیز تحلیلگران بر این باور بودند ترامپ در انتخابات 2020 فاقد سلاح برنده 4 سال قبل خود یعنی شعار «تغییر» است. در حالی که ترامپ تنها در حیطه شکوفایی اقتصادی و با آمارسازی‌های آنچنانی درباره اشتغال و رشد اقتصادی، قول «تغییر» می‌داد اما در واپسین ماه‌های سال 2019 نیز چشم‌انداز اقتصادی چندان روشن نبود. بازگشت رکود اقتصادی در سال 2020 یکی از بحث‌های رایج مطبوعات غربی در آن مقطع بود و وحشت از موج اعتراضی جوکریسم اوج می‌گرفت. نقطه عطف آن پیش‌بینی یک سال فاجعه‌بار اقتصادی همراه با هرج و مرج اجتماعی توسط تحلیلگران بانک «جی پی مورگان چیس»، عظیم‌ترین بانک سرمایه‌ای آمریکا و جهان بود که آن روز کمتر کسی جدی گرفت (رک: گزارش «آمریکای 2020، جوکر شوخی نیست»، «وطن امروز» 11 دی 1398). در عمل بحران کرونا، زودتر از بحران اقتصادی فرا رسید و نظام سرمایه‌داری را در آمریکا ضربه کرد و در سطحی بین‌المللی به چالش کشید. 
سی‌ان‌ان اخیرا گزارشی تطبیقی میان نتایج انتخابات ۲۰۱۶ و آخرین نظرسنجی‌های فعلی منتشر و پیش‌بینی کرده که اگر ترامپ جز ایالت اوهایو، آرای الکترال را در زوج ایالت‌های آریزونا و ویسکانسین یا میشیگان و ویسکانسین واگذار کند، قطعا نتیجه کلی را به بایدن خواهد باخت. در حال حاضر او در میشیگان و ویسکانسین به طور میانگین ۶ درصد رای کمتری از معاون سابق اوباما دارد. اما مشکل او از این هم جدی‌تر است، چون حتی در نظرسنجی‌های 2 ماه پیش یعنی پیش از سقوط شدید اعتبارش نزد هم‌حزبی‌ها، حتی در فلوریدا، سومین منبع بزرگ آرای الکترال که پایگاه سنتی جمهوری‌خواهان بوده است نیز در مقابل 46 درصد آرای احتمالی بایدن تنها 40 درصد شانس داشته است. 
علاوه بر شرایط اجتماعی کاملا معکوسی که نسبت به انتخابات 2016 بر فضای انتخابات 2020 حاکم شده، اوضاع در داخل ستاد ترامپ هم وخیم است. نه‌تنها پارادایم «تغییر» اجتماعی علیه ترامپ است، بلکه برخلاف دوره قبل دموکرات‌ها با همه ضعف‌های‌شان منسجم‌تر شده‌اند و در عوض شکاف درون حزب جمهوری‌خواه بیشتر و بیشتر می‌شود. در نتیجه این شکاف بی‌سابقه، احتمال دارد شاهد یک پدیده سیاسی بی‌سابقه یعنی چرخش آرای الکترال جمهوری‌‌خواهان به سمت دموکرات‌ها حتی در ایالت‌هایی باشیم که ترامپ هنوز در آنها آرای قابل توجهی دارد. این به معنای کودتای ساختار سیاسی علیه رئیس‌جمهور وقت خواهد بود.

Page Generated in 0/0073 sec