چند وقتی مسؤولان تلاش کردند با دستور «حذف قیمت از فایلهای مجازی» موقعیت اجارهدهندگان را در تعیین قیمتها، از «ادب از که آموختی؟» به «حالا بیاموز ببینم میخوای از کی بیاموزی» تغییر دهند. متأسفانه قشر «صابملک» تنها به وضعیت «لازم هم نیست از کسی بیاموزم، مگه خودم اینجوریام؟!» بسنده کردند و اوضاع بدتر شد. داشت میرفت که خود مسؤول خادم نجومیبگیر هم آلاخون والاخون شود که ناچار با بازگشت غرورآفرین قیمتها به «دیوار»، آشفتگی سابق به آشفتگی اسبق تغییر وضعیت داد. حالا؛ دلایل برتری این«بیدروپیکری» بر چیز نامأنوسی مثل «ساماندهی» بازار مسکن:
۱- حذف فواصل طبقاتی: اجارههای سرسامآور در روستای گلحصار در جنوب تهران و برابری آن با قیمت برجهای رو به دریاچه خلیج همیشگی فارس در غرب این شهر، بالاخره فاصله طبقاتی را از میان برداشت. در جامعه بیطبقه فعلی؛ کسی که امکان تهیه سرپناه در روستای خارج شهر را ندارد، با برجنشینی که دیگر پولش به رهن برج نمیرسد، هر دو بهصورت برابری دارند به کلیه سمت چپشان فکر میکنند. پس ادا و قیف تهرانیها برای خارج تهرانیها «کلّا کأن لم یکن» تلقی میگردد و هورا به این برابری.
۲- مقابله با پیری جمعیت: کارتنخوابی اجارهنشینها و درنتیجه حذف مرحله مراجعه به بنگاه، باعث نجات مردم از وراجی، سرخوری و «برنج شمال، چای لاهیجان، بامبو و پنیر محلی» فروختن برخی مشاوران املاک شده و ملت سیسال کمتر پیر میشوند.
۳- جابهجایی شاخص سواد: نیاز مستأجرها به فراگیری «فنون ارتباط مؤثر» و مخزنی برای ماندن در خانه فعلی با قیمت منطقی، باعث افزایش فروش آثار دکتر آزمندیان و باقی دکترهای مؤثر میشود و آمار مطالعه از این هم فراتر خواهدرفت. تازه اگر یکجوری بشود که صابملکها جلسات «مهارت نه گفتن از همان پشت آیفون» شان را نروند، مستأجران پیروز جنگ ارادهها نیز شدهاند.
۴- خودافشایی از طریق ظرفیت هشتگها: با صفآرایی تیم موجرها و مستأجرها در اشتراکگذاری هشتگ #بیشین-بینیم-باع در برابر هشتگ #نه-به-اجاره-نامتعارف علاوه بر خودافشایی در زمینه «سطح ادب و کلا تقصیر کیه»، توان یارگیری و جبههسازی طرفین هم آزمایش شد.
۵- ورود به باشگاه تریلیاردیها: با یک مقایسه در سطح بینالمللی متوجه هضم بیدردسر ایران در جامعه کشورهای پولدار میشویم. مثلاً ایرانیانی که توان خرید یا اجاره خانه در پاسگاه نعمتآباد را ندارند، با ایرانیانی که نتوانستهاند در تورنتو و استانبول خانه بگیرند و اقامتشان روی هواست، به یک اندازه نمیتوانند؛ بیچارهها!