ای «کووید- 19»، ای قاتل جانی! بس است
دیگر انسانی نخواهد ماند، قربانی بس است
مثل جنگلهای گیلان موی من انبوه شد
رحم کن ای جانور دیگر به سلمانی، بس است
هرکجا سر میزنم الکل تعارف میشود
باب گمراهی فراهم شد، فراوانی بس است
ماسک خواهم زد ولی من بعد زیر چانهام
پوشش انگشت پا تا روی پیشانی بس است
عطسهام ای رهگذر از روی حساسیت است
دِ بیا ما را بزن، دشنام پنهانی بس است
خستهام از فیلم دیدنهای بیحاصل دگر
بازی جمشیدی و سام درخشانی بس است
دارم اینک بار میبندم برای یک سفر
شعر باید مختصر باشد نه طولانی، بس است