«قیمت» به درَک رها بماند، اسحاق!
بالا نرود، کجا بماند، اسحاق؟
مرغانه پرید از سر سفره، چه باک؟
کافیست که شوربا بماند، اسحاق!
چون مرغ جهیده از سبد، جایز نیست
فرزند از او جدا بماند، اسحاق!
هر چیز که هست را ببَر، ما سرّیم
نگذار نخی بهجا بماند، اسحاق!
یک چیز فقط برایمان هست مهم
آن را بگذار تا بماند اسحاق:
این «ارز به قیمت جهانگیری» را
بگذار برای ما بماند، اسحاق!
بالا نکشید این یکی را لطفا!
بگذار که خندهها بماند اسحاق!
بر «چار و دویست» بیصدا خندیدیم
شادیم به آن، لذا بماند اسحاق!