printlogo


کد خبر: 221652تاریخ: 1399/4/21 00:00
بردگی انسان‌ها چگونه سرمایه‌داری را آفرید؟

جاشوئا روثمن
ترجمه: محمد معماریان
 یک قرن است پرسش‌های مربوط به رابطه برده‌داری و سرمایه‌داری در ایالات متحده، تاریخ‌نگاران را به تکاپو انداخته‌، اما هرگز به ‌واقع گره‌گشایی نشده‌ است. برخی پژوهشگران استدلال کرده‌اند انگیزه سودآفرینی، کارآفرینی و روابط بازار، شاخصه‌های تعریف‌کننده برده‌داری در آمریکا هستند؛ در مقابل، دیگران با همین شدت ‌و حدت گفته‌اند جامعه برده‌دارِ ایالت‌های جنوبی فاقد یک بازار کار واقعا آزاد بود و این امر مانع از پرورش ارزش‌های بورژوازی و توسعه شهرهای آزاد -که مشخصه‌های متمایز جامعه سرمایه‌داری‌اند- می‌شد. 
در چند سال اخیر توجه به نظر اول روند صعودی داشته است. تاریخ‌نگاران موج مداومی ‌از پژوهش‌های حامی ‌این استدلال را تولید کرده‌اند که می‌گوید برده‌داری در ایالات متحده هم عمیقا سرمایه‌دارانه بود و هم نقش‌آفرینی بنیادین در دنیای صنعتی نوظهوری داشت که تفنگ‌ها، کشتی‌ها و بمب‌هایش سرانجام زوال برده‌داری را رقم زدند. کتاب‌های ادوارد بپتیست، اسون بکرت و والتر جانسون بیشترین سروصدا را به پا کرده‌اند ولی کتاب‌های آنها، در کنار آثار تاریخ‌نگارانی مانند داینا رمی‌بری، ست راکمن، کیتلین رزنتال، کلوین شرمرهورن و دیگران، عملا زیرحوزه‌ای از ادبیات پژوهشی را راه‌اندازی کرده است: بردگی انسان‌ها چگونه یک ابرقدرت مدرن غربی را آفرید؟
جای تعجب نیست که این حوزه پژوهش دانشگاهیان و عامه مردم را به یک اندازه برآشفته است. از نظر برخی، تعریف سرمایه‌داری در این آثار آنقدر نادقیق یا بدون اتکا بر نظریه‌های اقتصادی- ‌سیاسی است که نمی‌توان آن را جدی گرفت. برخی می‌پرسند آیا مؤلفان این آثار درک عمیق و جامعی از اقتصاد دارند که بتوانند پای ادعاهای‌شان بایستند؟ کسانی هم از این استدلال‌ها، که احساس می‌کنند پیش‌تر شنیده‌اند و از اول برای‌شان متقاعدکننده نبوده است، چندان تحت‌تأثیر قرار نمی‌گیرند. برخی هم بیزار از این ایده‌اند که برده‌داری می‌تواند جزو لاینفک سرمایه‌داری باشد، چرا که در نظر آنها سرمایه‌داری بنیان اصل آزادی است. 
این آش شله‌قلمکار واکنش‌های انفعالی، از جهتی طنزآمیز است: این واکنش‌ها خواه از سوی چپ‌ها باشند یا راست‌ها، خصومت‌شان با این تاریخ‌نگاری جدید از برده‌داری و سرمایه‌داری گویا اغلب در تکبری ریشه دارد که نه‌ فقط تحلیلی، بلکه متعصبانه است. 
فارغ از منتقدان شکاک، این پژوهش‌های جدید به چندین دلیل برای برخی مخاطبان نشاط‌بخش، گیرا و متقاعدکننده‌ است. از جهتی، تأکید بر آن روی تاریک‌تر تاریخ سرمایه‌داری با دنیای امروزی خوب جور درمی‌آید. در این دنیا، در پی بحران مالی سال ۲۰۰۸، شکنندگی نظام اقتصادی هویدا شده است. در این دنیا تقریبا هر چیز را می‌توان به کالا و اوراق بهادار تبدیل کرد تا مایه منفعت یک گروه اندک شود؛ در حالی ‌که افراد کف هرم برای امرار معاش و اندکی پس‌انداز کردن به زحمت زیادی می‌افتند. در این دنیا، آن گذشته‌ای معقول به نظر می‌آید که در آن ارزشمندترین چیزها به معنای دقیق کلمه تحت تملک آن نیروهای سرمایه‌داری‌ای بود که کارگران و زندگی‌های‌شان را برای سودآوری خود، طبق میل‌شان، اداره می‌کردند. به ‌واقع، گاهی اوقات گذشته تناظر شگفت‌آور و خاصی با حال حاضر دارد. مثلا بحران سال ۲۰۰۸ که در سفته‌بازی بی‌محابا و باور احمقانه به افزایش ابدی قیمت املاک و مستغلات ریشه داشت، چندان بی‌شباهت به بحران سال ۱۸۳۷ نیست که در سفته‌بازی بی‌پروا و باور احمقانه به افزایش ابدی قیمت پنبه و بردگان ریشه داشت. 
مطالعاتی که رابطه تاریخی میان برده‌داری و سرمایه‌داری را می‌کاوند، از این جهت نیز هم‌آهنگ امروز ما هستند که ماهیت نژادگرایانه سرمایه‌داری آمریکا همچنان هویداست. دیگر نمی‌توان سیاه‌پوستان را مثل اموال شخصی خرید و فروش کرد ولی آنها همچنان به صورت تبعیض‌آمیزی قربانی می‌شوند؛ قربانی سررسید اقساط و رهن‌دهندگان، قربانی مسؤولان دادگاه‌هایی که برای تأمین بودجه عملیات‌های ادارات محلی از آنها اخاذی می‌کنند و قربانی مأمورانی که گمان می‌کنند مجوز دارند آنها را با زور شدید و گاه مرگ‌بار، تنبیه کنند. چشمگیرتر از همه آن است که سیاه‌پوستان به‌ مراتب بیشتر از بقیه راهی زندان‌های ایالات متحده می‌شوند تا قراردادهای ایالتی با شرکت‌های زندان‌ساز اجرا شود. البته اداره نظام مدرن و اغلب خصوصی‌سازی‌شده زندان‌ها، در ایالات متحده، اصلا به پای برده‌داری نمی‌رسد اما در گزارش‌های سالانه بنگاه‌هایی که قیمت سهام‌شان تا حدی به تعداد مردان و زنان سیاه‌پوست زندانی در سلول‌های‌شان بستگی دارد، به‌ وضوح می‌توان میراث برده‌داری را دید. 
البته با توجه به اهمیت تاریخی برده‌داری در ایالات متحده، فقط پیوندهای آن با سرمایه‌داری نیست که شایان تأمل است. مثل همه موج‌های پژوهشی، این موج نیز بالاخره از پا می‌افتد ولی بعید است اهمیت شواهدی که در این مطالعات اخیر جمع‌آوری شده‌ است، بزودی افول کند. نکته مهم‌تری که پژوهشگران جمع‌آوری‌کننده این شواهد مطرح کرده‌اند آن نیست که نظام سرمایه‌داری یک شر ذاتی دارد، بلکه این است که سرمایه‌داری بی‌قید، در عین تولید ثروت برای تعدادی از برگزیدگان و نورچشمی‌ها، مصیبت ژرف انسانی به بار می‌آورد. به‌ واقع، هواداران الغای بردگی که اکثرا دشمن سرمایه‌داری نبودند، می‌دانستند سرمایه‌داری بی‌قید، بالقوه و بالفعل انسان را به ملک و دارایی تبدیل می‌کند. در ایالات متحده، جنگ داخلی و عصر رهایی بردگان همان لحظه‌ای بود که ملت آمریکا مرز روشنی ترسیم کرد تا مشخص کند در نظام سرمایه‌داری، فروش چه چیزهایی قانونا مجاز است و چه چیزهایی خیر. امروز، تاریخ‌نگاران برده‌داری و سرمایه‌داری به ما یادآوری می‌کنند وقتی این مرز مبهم و مات می‌شود، ناکامی ‌در تعریف دقیق آن همانا و مصیبت و بیچارگی‌مان همانا. 
منبع: ترجمان

Page Generated in 0/0059 sec