printlogo


کد خبر: 221871تاریخ: 1399/4/25 00:00
همکاری گسترده اقتصادی و فنی کشورهای ضدآمریکا دوران جدیدی برای مقابله با سیاست‌های فشار حداکثری این کشور به حساب می‌آید
آنتی‌تز تحریم!

گروه سیاسی: قرارداد ایران و چین همچنان یکی از موضوعات مورد توجه رسانه‌های خبری است. هر چند ضمایم و جزئیات این توافق نهایی و به تبع آن منتشر نشده است، با این حال صحبت‌های زیادی درباره ابعاد فنی و سیاسی آن در روزهای اخیر مطرح شده است. به گزارش «وطن امروز»، قرارداد ایران و چین علاوه بر اینکه مورد توجه رسانه‌ها و کارشناسان داخلی قرار گرفته، مورد توجه کارشناسان روابط بین‌الملل نیز هست. روز گذشته استفان والت، استاد مطرح روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد در حساب کاربری خود در توئیتر نوشت: من و مرشایمر که حامی توسعه روابط با ایران بودیم، هشدار دادیم که چین با گسترش جاه‌طلبی‌هایش به دنبال متحدانی در خلیج‌فارس می‌گردد و ایران نیز احتمالا در راس فهرست خواهد بود. ترامپ و پمپئو مسیر دیگری را در پیش گرفتند و تهران و پکن را گرد هم آوردند. کارتان عالی بود!
کارشناسان و برخی مقامات آمریکایی در تحلیل خود از قرارداد جدید میان ایران و چین بر این نکته تاکید دارند که سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه تهران و پکن سبب شده است ایران و چین به همکاری‌های گسترده با یکدیگر روی آورند و اینگونه فشار آمریکا را بی‌اثر کنند. 
در همین راستا خبرنگاری از سخنگوی کاخ سفید درباره توافق ایران و چین پرسید: دولت ترامپ می‌گوید فشار حداکثری را بر ایران به کار گرفته‌اند تا برای دستیابی به یک توافق بهتر به میز مذاکره بازگردد اما شاهد هستیم که ایران هنوز به میز مذاکره بازنگشته و براساس شواهدی که می‌بینیم در حال تدوین استراتژی همکاری نظامی با چین است.
سخنگوی کاخ سفید اظهار کرد: اطلاعات جدیدی درباره روابط ایران ندارم و همچون گذشته است.
اگر چه سخنگوی کاخ سفید نتوانست اظهار کند که سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران مطابق با آرزویی که در سر داشتند، پیش نرفته است اما کارشناسان و صاحب‌نظران سیاسی در آمریکا اعتراف کرده‌اند دولت ترامپ به جای انزوای ایران، خود را منزوی کرده است.
متیو داس، مشاور امور بین‌الملل برنی سندرز در یادداشتی اظهار کرد همانگونه که جرج بوش با حمله به عراق، دشمنی‌ها را زیاد و آمریکا را منزوی کرد، ترامپ هم با سیاست فشار حداکثری علیه ایران علاوه بر اینکه موجب رنج انسان‌ها شده، آمریکا را به انزوا کشانده است.
این مسأله فقط به منتقدان ترامپ محدود نیست و حتی مدافعان سیاست ترامپ با زبانی دیگر واکنش نشان داده‌اند، به گونه‌ای که نیکی هیلی، نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل متحد که سیاست ضدایرانی وی در نشست‌های شورای امنیت و سازمان ملل مشهود بود، گفت: شراکت چین با ایران، ایران را از انزوای جهانی خارج می‌کند.
 
* آمریکا منزوی‌تر می‌شود
در همین حال روزنامه دولتی گلوبال‌تایمز چین در گزارشی با رد سیاست یک‌جانبه‌گرایی آمریکا در امور جهانی از جمله خروج از توافق جامع قدرت‌های هسته‌ای جهان با ایران (برجام)، خاطرنشان کرد رویکرد فشار آمریکا علیه ایران و چین بیشتر به زیان و انزوای خود آمریکا منجر می‌شود.
به گزارش ایرنا، این روزنامه چینی نوشت: واشنگتن از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ راهبردی برای اعمال فشار همزمان بر ایران و چین در دستور کار قرار داده است. آمریکا علاوه بر تحمیل تحریم اقتصادی علیه ایران و چین، برای راه‌اندازی جنگ تجاری و سرکوب شرکت‌های فناوری چینی به صندوق‌های بازنشستگی هم هشدار داده که در شرکت‌های چینی سرمایه‌گذاری نکنند.
اما این راهبرد مخرب آمریکا به کجا منتهی خواهد شد؟ «الی لیک» در یادداشتی در بلومبرگ ادعا کرد آمریکا تلاش می‌کند با اعمال تحریم‌های اقتصادی شدید، چین را هم به ایران بعدی تبدیل کند، لذا برای به زانو درآوردن چین علیه آن تحریم‌های اقتصادی اعمال کرده و  زور بازوی نظامی نشان می‌دهد.
به اعتقاد وی، این راهبرد شباهت زیادی به رویکرد آمریکا برای سرکوب ایران دارد. اگرچه آمریکا با چندین دهه اعمال تحریم علیه ایران قصد داشت به این کشور لطمه وارد کند اما زمانی که به چین می‌رسیم آیا این کشور با تحریم برای تضعیف یا انزوای چین به هدف خود دست خواهد یافت؟ بی‌تردید این تلاش‌ها همان‌گونه که برای ایران چندان کارساز نبود برای چین هم نتیجه نخواهد داد.
نویسنده یادداشت چنین استدلال کرد که مثلا درباره مسأله هسته‌ای ایران،‌ آمریکا با خروج یک‌جانبه از برجام همه متحدان خود را نگران و پریشان کرد. کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان در ماه مارس از سیستم «اینستکس» برای نخستین‌بار برای ارسال کمک پزشکی به ایران استفاده کردند و تحریم آمریکا را دور زدند و این امید برای حفظ و نجات برجام را افزایش داد.
به نظر لیک، باید دید این سیاست آمریکا در ارتباط با چین به کجا منتهی خواهد شد. 
این نویسنده استدلال کرد با وجود اینکه خود ترامپ غیرقابل پیش‌بینی است اما اگر شرکت‌های غربی مجبور شوند رابطه خود با یک «دشمن» آمریکا را مورد تجدیدنظر قرار دهند،‌ این راهبرد در خدمت هدف مفیدی خواهد بود.
به نظر می‌رسد آمریکا عزم خود را جزم کرده تا خود را از چین جدا کند. این مهم‌ترین تغییر راهبردی در سیاست خارجی آمریکا از زمان آغاز روابط دیپلماتیک 2 کشور است. طبق منطق واشنگتن،‌ چین به طور نامتقارنی از تعامل و روابط با آمریکا سود برده اما مطابق اراده و خواست آمریکا تغییر الگو نداده است.
آمریکا نظام سیاسی چین را تهدیدی علیه الگوی لیبرال- دموکراسی تلقی کرده است. نخبگان آمریکایی مانند لیک گمان می‌کنند آمریکا تنها با جدا شدن از چین می‌تواند به این روند پایان دهد.
آمریکا در موارد زیادی متحدان خود را مجبور می‌کند از اراده آن پیروی کنند. این شامل مواردی مانند قطع رابطه با شرکت هوآوی یا تحریم چین در ارتباط با هنگ‌کنگ می‌شود. آمریکا همچنین کشورهای همسایه چین را تحریک می‌کند که با پکن مقابله کنند. واشنگتن ممکن است بر این باور باشد که راهبرد این کشور در قبال چین توجیه دارد و امیدوار است متحدانش از رویکرد آن حمایت کنند اما مشخص است که کشورها آنقدر احمق نیستند که «اول آمریکا» را اولویت خود قرار دهند. مثلا درباره شرکت هوآوی بسیاری از متحدان آمریکا کجدار و مریز رفتار کردند و مواضع‌شان بالا و پایین داشت.
آمریکا حتی از 3 سال پیش سرکوب جامع چین را در دستور کار قرار داده اما جامعه چین در برابر سیاست «چماق بزرگ» آمریکا متحدتر شده است. بنا بر یک ضرب‌المثل قدیمی چینی، این راهبرد آمریکا چیزی شبیه «کشتن یکهزار سرباز دشمن با از دست دادن ۸۰۰ تن از افراد خودی» است.
مسأله مهم‌تر اینکه چین با موفقیت ویروس کرونا را تحت کنترل قرار داده و موفق شده کار و تولید را از سر بگیرد و این کشور یکی از مناطق روی زمین با بیشترین پتانسیل برای رشد است. پس دشوار نیست که بگوییم کدام یک از طرفین در صورت ادامه روند جدایی اقتصادی آمریکا از چین زیان بیشتری خواهد دید. بنابراین می‌توان اذعان داشت آمریکا به جای تبدیل چین به ایران بعدی، خودش را در تنهایی و انزوا گرفتار خواهد کرد.

Page Generated in 0/0075 sec