فراق گوشت کشم یا غم دلار خورم؟
کجاست مرغ که در وعده ناهار خورم
میان این کرونا نه عروسی است نه ختم
نه سور ختنه که من قدر یک تغار خورم
نه فسقلک ژن خوبی نه انقدر شانسی
که از پدرزن و بابای مایهدار خورم
نه چون خطی که به نسیه کمی خرید کنم
نه ضامنی است که از کارت اعتبار خورم
نه کاندیدا نه میتینگی نه انتخاباتی
که باز یک دل پر وعده و شعار خورم
چنان مرا به عقب برده قیمت مسکن
که برگ تن کنم و شام توی غار خورم
چه میشود تو شبی مثل من غذا بخوری
و من شبیه تو یک روز خاویار خورم
بیا و آخر این شاهنامه را خوش دار
اگر نه ضربه ناک اوت روزگار خورم