printlogo


کد خبر: 222268تاریخ: 1399/5/4 00:00
بررسی عملکرد خائنانه گروهک تروریست نفاق- بخش ۳
یک رئیس‌جمهور در حلقه محاصره

محمدعلی صمدی*: رجوی تلاش‌های حضرت امام برای آشتی میان مسؤولان و پیغام و پسغام فعالان سیاسی برای برقراری آرامش را نشانه ترس کلیت نظام از قدرت بنی‌صدر و حامیانش فرض کرده و پروژه جدیدی را کلید زد. او- که به اعتقاد گروهی از کارشناسان امنیتی، نیمه دوم اسفند 59، مخفیانه به فرانسه سفر کرده بود! و گمان می‌رود این سفر قطعا تفریحی و برای لذت بردن از فستیوال‌های زمستانه پاریس انجام نشده- در تعطیلات نوروز سال 60، از مرزهای شرقی وارد کشور شد و طی 12-10 جلسه با مرکزیت سازمان، ابتدا امثال خیابانی و ابریشم‌چی و بعد سایرین را اقناع کرد که زمان دست بردن به اسلحه فرارسیده است. مضمون استدلال رجوی این بود که با توجه به شرایط پیش‌آمده، عملا قوه مجریه در اختیار ما است. کافی است نهادهای انقلابی و افرادی مانند خامنه‌ای، بهشتی و رفسنجانی را از سر راه برداریم و با کمک بنی‌صدر، کل کشور را به دست بگیریم. این جلسات در همان فروردین 60 به جمع‌بندی رسید و سازمان مجاهدین در مسیر تخیلات مسعود رجوی، افق جدیدی برای خود ترسیم کرد. دقیقا معلوم نیست آیا بنی‌صدر در جریان جزئیات این طرح و عملیات کودکانه قرار داشته است یا خیر. تن دادن به چنین رؤیاپردازی کارتونی‌ای، شاید تناسبی با سن و سال و تجربیات وی نداشت اما کاملا برازنده جاه‌طلبی‌های خودبزرگ‌بینانه‌اش بود. 
صاحب‌نظران و عقلای قوم می‌دیدند و درک می‌کردند بادی که رجوی و دار و دسته‌اش در آستین رئیس‌جمهور می‌اندازند، عن‌قریب است توفانی شود و کشتی پرزرق و برقش را در اقیانوس سیاسی پرتلاطم آن روزها فرو برد اما خود او محو سوت و کف‌های چند ده هزار عضو و هوادار گوش به فرمان مجاهدین خلق بود که با اشاره مسعود رجوی، زیر جایگاه سخنرانی بنی‌صدر در هر گوشه کشور جمع می‌شدند و شعار «سپهسالار ایرانی بنی‌صدر» سر می‌دادند. شواهدی دال بر این وجود دارد که بنی‌صدر در مقاطعی، متوجه خطر می‌شد اما رجوی و رفقایش، استادانه دکترین تاثیر‌گذاری خود را پیش می‌بردند: «وقتی بناست کسی در کنترل تو باشد، آنقدر باید گوشش را از حرف‌های خودت پر کنی که جایی برای حرف‌های دیگر باقی نماند». 
شاید اگر برای نمونه، تنها محتوای جلسه 2 ساعته مسعود رجوی با رئیس‌جمهور در 13 اردیبهشت که در خانه خواهر رئیس‌جمهور برگزار شد، صادقانه و با جزئیات در تاریخ ثبت می‌شد، ابعاد این عملیات کنترل و تاثیرگذاری، بیشتر مشخص می‌شد. روز 16 خرداد امام خمینی برای آخرین بار با بنی‌صدر دیدار کردند و گفته می‌شود او پس از این جلسه، برافروخته و عصبی بود اما قطعا مجاهدین برای خوب کردن حال او و خروجش از تردید احتمالی، حاضر یراق بودند. 
رئیس‌جمهور 70 درصدی ایران، روزهای پایانی خرداد 60 که زمزمه استیضاح و برکناری‌اش به گوش می‌رسید، می‌توانست در مسیری متعارف و طبیعی حرکت کرده، از خود دفاع کند؛ شاید ورق را به نفع خود برگرداند و یا حتی پس از خلع ید، در کشور باقی بماند و از باقی سرمایه سیاسی و اجتماعی‌اش استفاده کند اما از روز 20 خرداد
- که حضرت امام خمینی در فرمانی یک خطی، او را از فرماندهی کل قوا عزل کردند- لابد با هدایت بی‌خردانه مسعود رجوی، در خانه‌های تیمی مجاهدین مخفی شد. او حتی همان زمان حامیان جدی و صاحب‌نفوذی در میان انقلابیون داشت که اگرچه از لجاجت‌های دور از عقلانیت سیاسی رئیس‌جمهور کلافه و حیرت‌زده بودند اما با دیدن کمترین نشانه‌ای از تمایل او به بازسازی مناسباتش با ساختار نظام، قطعا برای یاری‌اش پا پیش می‌گذاشتند اما رئیس‌جمهور در محاصره 360 درجه‌ای مجاهدین خلق بود و حتی اگر کسی عزمی برای مذاکره با او داشت، برای دسترسی به وی، لابد باید به دست و پای نیروهای جزء مجاهدین می‌افتاد و معمولا طبع سیاستمداران صاحب‌اعتبار، میل به چنین خفتی نداشت. در این فضای مه‌زده، تنها واکنش بنی‌صدر، صدور بیانیه‌ای بود در تاریخ 22 خرداد که در آن، مردم را به استقامت و قیام فراخوانده بود- که 2 روز بعد در مجلس هم قرائت و از رادیو پخش شد- با این حال، روز بعد از آن بیانیه، رئیس مجلس، پس از دیدار با امام، اعلام کرد ترجیح این است اگر رئیس‌جمهور محدوده اختیارات و تکالیف قانونی خود را پذیرفته و به کارش ادامه دهد، در این صورت از مجلس هم درخواست خواهد شد «طرح عدم کفایت سیاسی» ایشان را دنبال نکند. شاید تاثیر همین سخنان بود که باعث شد بنی‌صدر 25 خرداد نامه‌ای به امام نوشته و در آن، گستاخی‌ها و مدعیات قبلی‌اش را تکرار کرده و در ضمن، اطاعت خود از رهبری را هم  اعلام کند(!) اما باز هم از مخفیگاه خود خارج نشد. مجاهدین هم پی در پی در گوشه و کنار پایتخت به برپایی تظاهرات و درگیری پرداخته و با صدور اعلامیه فراخوان مردم به «حفظ جان رئیس‌جمهور(!)» بر تنش و حرارت فضا دامن می‌زدند. معلوم نبود بنی‌صدر چه در سر دارد اما رجوی گام به گام به سوی پروژه سازمان برای آغاز عملیات مسلحانه پیش می‌رفت و طبق معمول، نرمش‌ها و چراغ سبزهای نظام به رئیس‌جمهور را نشانه ترس و نگرانی از سقوط (لابد به دست رزمندگان مجاهد(!) و حامیان بنی‌صدر) تلقی می‌کرد. طبیعی بود این تحلیل‌ها به رئیس‌جمهور آواره از دفتر و خانه‌اش هم منتقل می‌شد. حتی اینکه مجلس در 26 خرداد، ۲ فوریت طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور را به تصویب رساند، رئیس قوه مجریه را از خانه تیمی(!) بیرون نکشید. به هیچ وجه دور از ذهن نیست که تصور کنیم در 4 روز توفانی بعدی، رجوی، خیابانی و ابریشم‌چی، دائما گرد وجود جناب سپهسالار(!) می‌چرخیدند و اخبار تظاهرات چند هزار نفری اعضا و شبه‌نظامیان مجاهدین را به نام راهپیمایی صدها هزار نفری خلق(!) در حمایت از بنی‌صدر، به خوردش می‌دادند.
* تاریخ‌نگار، پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس

Page Generated in 0/0083 sec