ولیالله لونیالیگودرزی*: وجود دستگاه مسؤول بررسی صلاحیت عناصر مؤثر در اداره یک کشور و نیز وجود دستگاه تطبیق قوانین عادی با قانون اساسی یک کشور، امری عقلایی و پذیرفتهشده و نیز عمل به آن در دنیا همگانی و اجماعی است. بر این اساس، هیچ کشوری از اعمال نظارت استصوابی در چارچوب معیارهای حاکمیتی و قانون اساسی خود صرفنظر نمیکند؛ البته قوانین، معیارهای نظارتی و شیوههای اعمال آن در همه کشورهای دنیا نهتنها یکسان نیست، چهبسا دارای تفاوت اساسی و حتی تضاد است.
به همین دلیل کشورهای استعمارگر غربی حق ندارند قانون اساسی خود را ملاک و الگوی بررسی و قضاوت درباره قانون اساسی سایر کشورها و نیز وسیلهای برای تحمیل اندیشه و منویات خود بر سایر کشورها قرار دهند.
برای روشن شدن موضوع به مقدمهای اشاره میکنم. دولت تدبیر و امید جناب آقای دکتر روحانی با اشتیاق وصفناپذیر خود و تشویق و حمایت عناصر همسو، پیوسته تلاش کرد چنان وانمود کند که تعامل همهجانبه با دولتهای مستکبر غربی و آمریکای جنایتکار، سبب حل اساسی مشکلات و پیشرفت اینچنینی و آنچنانی کشور میشود. بر این اساس، اقتصاد مقاومتی را جدی نگرفته و با دل بستن به وعدههای کشورهای پیمانشکن و غیرقابل اعتماد، ملت ایران را در دام برجام نافرجام و بلکه برجام دارای فرجام وارونه گرفتار کردند. سرانجام، این سیاست سبب تضعیف ارزشهای دینی و ملی از جمله کاهش اعتماد و توجه به عناصر خودی و کاهش اتکا به درون و در عین حال منجر به تضعیف تولید داخلی و تقویت رونق واسطهگری و دلالی عناصر سودجو و مفسد شد.
اما در نتیجهگیری میتوان گفت پیشگامان این تفکر، به جای گرفتن درس عبرت و بالا بردن آگاهی مردم و اثبات بیاعتمادی بیشتر به دولت آمریکا و دولتهای غربی و نیز بالا بردن بینش و اعتماد عمومی به توان داخلی و ایجاد شرایط تعامل منطقی با دنیا بویژه همسایگان، متأسفانه برخی چهرههای دولتی و عناصر شاخص جریانات همسو با دولت، با تمسک به سیاست فرافکنی، سعی در مقصر جلوه دادن ارکان نظام از جمله شورای نگهبان کردند.
آنان پیوسته شورای نگهبان را مقصر اصلی این مشکلات جلوه میدهند و این سوال را در اذهان جا میاندازند: «چرا شورای نگهبان صلاحیت ریاستمحترم جمهور را تأیید کرد؟» و سعی دارند این روش انتقادی به یک مطالبهگری عمومی علیه شورای نگهبان تبدیل شود!
این در حالی است که این عناصر سیاسی از یک سو، نامزدهای خود را به اشکال مختلف (از جمله با دادن تعهد اخلاقی و شرعی به اعضای شورای نگهبان جهت عملکرد درست نامزد مطلوبشان) بر انتخابات تحمیل میکنند و از سویی، پس از عمل نکردن مطلوب دولت مورد حمایتشان به تعهدات قانونی و انقلابی خود (که هم در فرآیند رسیدن به این جایگاه و هم در رایزنی به شورای نگهبان داشتند)، تقصیر و قصور در انجام وظیفه را به گردن شورای نگهبان میاندازند و پیوسته وانمود میکنند رئیسجمهور از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شده است؛ پس بدون ایراد است و اگر به او ایراد میگیرید، ایرادات او و همکارانش به عهده شورای نگهبان است و بهتر بود شورای نگهبان او را تأیید نمیکرد! علاوه بر آن، افکار عمومی را پیوسته هدف گرفته و از زاویه دیگر و در هدفی بالاتر، شورای نگهبان را زیر سوال میبرند و تبلیغ میکنند که وقتی این شورا نمیتواند فرد صالح را برای تصدی ریاستجمهوری و اداره و پیشبرد امور کشور تشخیص دهد و افراد لایق را برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی شناسایی کند، وجودش چه سودی برای مردم دارد؟ و چه احتیاجی به وجود این گونه دستگاهها است؟!...
به هر حال، هنگام تأیید صلاحیتها از هر اهرمی استفاده میکنند؛ هم رایزنی همهجانبه میکنند، هم از فشار و تهدید استفاده میکنند، هم از وعده عمل در چارچوب قانون اساسی ـ که رهبر حکیم انقلاب را محور و واجبالاطاعه میداندـ استفاده میکنند، هم ایجاد شبهه نسبت به ارزشها میکنند، هم ارکان و دستگاههای وابسته به رهبری از جمله شورای نگهبان و سپاه سرافراز را تخریب و تضعیف میکنند، هم نقصها و ضعفهای دولت و مجلس مورد حمایت خود را گردن نظام و شورای نگهبان میاندازند، هم سبب ترویج بدبینی علیه اسلام و نظام میشوند، که این تفکر و سبک هم مستمسکی برای سوءاستفاده مجامع بهظاهر بینالمللی میشود، هم رسانههای معاند از این رویه نهایت بهرهبرداری و تخریب را انجام میدهند و...!
اما واقعیت این است که شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت نامزدها به حداقلها و معدل نسبی شایستگی در افراد اکتفا میکند؛ سوال اساسی این است: مرز این حداقلها کجاست؟ و ابزار و شیوه تطبیق معیارها بر نامزدها چیست؟
آیا میتوان کشف سلامت واقعی همهجانبه را برای کسب مسؤولیت لازم، از حداقلها شمرد و اکتفا به ظاهر افراد کافی نیست؟ یا اینکه اکتفا به ظاهر افراد و مشهور بودن در داشتن حداقل صلاحیت کسب آن مسؤولیت، کفایت میکند؟
برخی اقدامات تلخ شورای نگهبان در باطن امر، دارای خیر و سعادت واقعی برای خود مردم است. نمونه واضحش رد برخی مصوبات به ظاهر مفیدی است که باطنش نفوذ و استعمارپذیری است و با شرع و قانون اساسی ناسازگار است و نمونه دیگر رد صلاحیت امثال آقایان مشایی و خاتمی است.
بر این اساس، نباید شورای نگهبان را تحت فشار قرار داد تا این شورا بتواند با آرامش، خیر واقعی جامعه را رقم بزند. همین فشارها بود که کشور را چند سال گرفتار فرآیند برجام دارای فرجام وارونه کرد. نتیجه برجام چه شد؟ کدام عاقل میپذیرد با اعتماد به دشمن میتوان انتظار خیرخواهی و نیکفرجامی داشت؟! برجامی که در زمان حاکمیت دموکراتها تنظیم و امضا شد، چرا نتوانست جلوی خروج بیشرمانه ترامپ را بگیرد؟! در گرماگرم گفتوگوهای برجامی، وعدههای چرب و شیرینی از سوی طرفهای غربی بویژه کدخدا(!) به دولت آقای روحانی داده شد. حذف موانع پیشرفت کشور یکی از آن وعدهها بود که هرگز محقق نشد و حتی دستکم مانع افزایش تحریمهای آمریکا و در پی آن، مانع تحریمهای ثانوی دولتهای غربی نشد! چرا؟
حساس بودن مردم به کلیات و جزئیات اداره کشور بسیار ارزشمند است و باید روزبهروز افزایش منطقی یابد؛ چون علاوه بر آنکه موجب بالا رفتن نظارت عمومی و رشد بلوغ سیاسی و اجتماعی میشود، در آینده نیز موجب شکلگیری انتخاباتی کارساز میشود و به سلامت مدیریتی کشور کمک شگفتآوری میکند.
اما در کنار نکته فوق، وجود مبارک رهبر بزرگوار انقلاب در جایگاه ثبات و محور انتقال تجربه و تألیفکننده قلوب افراد وابسته به جریانات فکری مختلف و دیگر افراد جامعه، باید مورد توجه قرار گیرد.
تجربه نشان میدهد هر جا متعبد به رهنمودهای حضرت معظمله بودیم، بهرغم توطئههای رنگارنگ دشمنان و مانعتراشی فراوانشان، پیروزیهای پیدرپی نصیب شد و هر جا پذیرشی صورت نمیگرفت، یا پذیرش با تأخیر انجام شد، و یا پذیرش ناقص بود، یا پذیرش همراه با پیوستهای دیگری بود، نتیجهاش عقب ماندن، یا پیشرفت ضعیف، یا موجب اختلال (سیاسی و فرهنگی و اقتصادی)، یا موجب نفوذ، یا موجب جابهجا گرفتن دوست و دشمن و نظایر آن شد.
در پایان، دلسوزان انقلاب مصرانه از محضر اعضای عظیمالقدر شورای محترم نگهبان دستکم درباره نامزدهای ریاستجمهوری، خواستار رسیدگی بدون اغماض و ملاحظه (حتی ملاحظاتی تحت عنوان رعایت مصلحت نظام) هستند. بیش از 40 سال از عمر بابرکت انقلاب اسلامی میگذرد و عناصر مؤمن و جان بر کف بیش از این نمیتوانند شاهد این همه مغالطهگری و کند شدن حرکت بنیادی و سازنده انقلاب اسلامی و سوءاستفادههای مسؤولان پیمانشکن و باج دادن به استکبار جهانی باشند.
اگر نبود پیروزیهای جبهه مقاومت و جانفشانی امثال سردار دلها شهید عالیقدر سپهبد حاجقاسم سلیمانی و یاران صادق و پرکار و بیادعای ایشان، آن وقت معلوم میشد مذاکره با کدخدا و همپیمانان کدخدا و تعهدات برجامی چه بلایی بر سر نظام و انقلاب میآورد.
* فرزند شهید، مدرس حوزه علمیه قم، عضو هیأترئیسه مجمع عمومی جامعه مدرسین