printlogo


کد خبر: 222464تاریخ: 1399/5/8 00:00
نگاه

نگاهی به رمان «سبویی که نشکست»
جهان ادبیات گرد صداقت می‌چرخد
آرش چراغی: حتی اگر صداقت را تنها عنصر ویژه ادبیات انقلابی ایران قلمداد کنیم، باز همین یک عنصر خود به تنهایی قادر است انعکاس جهان انقلاب ایران در جهان‌های متکثر ادبیات باشد. هر چند بازتاب انگاره‌های ایدئولوژیک بخشی از ادبیات انقلابی اکنون و گذشته‌های نزدیک ایران را به خود اختصاص داده است اما براستی چه کسی است که بتواند اثری انقلابی در ادبیات جهان  بیابد که خالی از انگاره‌های ایدئولوژیک باشد؟ اساسا ادبیات با ایدئولوژی پیوند ناگسستنی عمیقی دارد که در رمان صادقانه «سبویی که نشکست» نوشته حسین ابراهیمی‌کوشالی به بارزترین شیوه ممکن تجلی یافته است. حسین ابراهیمی رمان حاضر را در 284 صفحه به رشته تحریر در آورده است که در آن نوجوانی انقلابی به نام «رضا» وضعیت حاکم بر خانواده خودش را در سال‌های ابتدایی اضطراب و آشوب انقلاب و جنگ روایت می‌کند. شخصیت رضا در این اثر بازتاب نسل شوریده‌ای در سال‌های آغازین انقلاب است که خود را پیشمرگ آرمان‌های انقلاب قلمداد می‌کردند. این نسل که خود را بر ادبیات پس از انقلاب ایران تحمیل کرده، هرگاه اثری شگرف در باب انقلاب و جنگ به ادبیات ایران چیره شده، بر جهان شوریده این نسل استوار بوده است. رضا در این اثر راوی رنج‌های زنانی است که به سبب معصومیت صادقانه‌اش پیک و پیغام‌بر رازهای کهنه و نو این زنان به عزیزان‌شان می‌شود. تنه این اثر میان دوگونه از پدیده شورانگیز عشق معنوی و عشق زمینی در جدال است که در نهایت عشق ازلی - معنوی بر عشق زمینی مستولی می‌یابد. رضا پرتاب شده در میان آشوب‌های سیاسی و روانی حاکم بر اطرافش در نهایت به بلوغ روشنگرانه‌ای دست می‌یابد و در انتها پس از دست یافتن به تعادل نسبی در مقابل آشوب درونی خود و اطرافیانش رهسپار کارزار آزمون الهی در جبهه‌های جنگ می‌شود. هر چند نمی‌توان براحتی از کنار نقاط ضعف آشکار و پنهان میان لایه‌های ساختاری و محتوایی اثر گذشت اما ارتباط معنایی واقع‌نمایانه از استدلال مولف در پیشرفت اهداف مضمونی مطرح شده در طرح رمان قابل ستایش است. با وجود ناپختگی‌های زبانی متعدد در روایت، عدم شخصیت‌پردازی منش‌پردازانه از اشخاص و همچنین منفذ‌های ریز و درشت آشکار در قصه که خلأ ناموزونی را نیز بر قصه حاکم کرده است، با این حال اثر حاضر بر مدار واقع‌مندی صادقانه‌ای پیش می‌رود که قادر است بر قلب مخاطب امروز این گونه از ادبیات انقلاب رسوخ کند. علت شوق‌آور آن نیز بر انگیزه شخصیت مرکزی کتاب متمرکز است که با وجود اینکه همچنان پا در جهان کودکی دارد اما به سرعت از این جهان عبور کرده و به جهان پخته‌تری مهاجرت می‌کند. در ادبیات انقلابی ایران از ابتدا تاکنون، بر همین مبنا شاهکارهای منحصربه‌فردی خلق شده که شخصیت‌های مستحکمی از آنها به جامعه ادبی ایران معرفی شده است. با اینکه نمی‌توان اثر حاضر را یک شاهکار قلمداد کرد اما با این حال مولف رمان، خود را اینگونه به مخاطب معرفی می‌کند که همچون شخصیت رضا قادر است پا را از جهان ناشیانه ادبیات فراتر گذاشته و با مهاجرت به جهان پخته ادبیات، از وی در آینده آثاری پخته‌تر تجربه کنیم.
***
نگاهی به کتاب «عمار حلب»  سرگذشتنامه سردار رشید اسلام شهید محمدحسین محمدخانی
میدان‌دار
مهدی خدادادی: صحبت از «محمدحسین محمدخانی» کار آسانی نیست، مگر آنکه وجودش را درک کرده باشی! باید هم‌پایش قدم در خلد برین گذاشته باشی یا همراهش به زیارت مزار شهدای گمنام دانشگاه رفته باشی. باید پایت به خیمه باز شده باشد و در هیأت علمدار، کنارش سینه زده باشی و دغدغه‌ات هیأت و امام حسین(ع) باشد یا اینکه در اردوهای جهادی و راهیان ‌نور دوشادوشش کار فرهنگی کرده باشی؛ همه این کارها را که کرده باشی، می‌توانی از محمدحسین برای دیگران سخن بگویی یا روایت زندگی‌اش را بر روی کاغذ مکتوب کنی و قلمت بر جان بنشیند. این برگ برنده‌ محمدعلی جعفری، نویسنده خوش‌ذوق یزدی ا‌ست که قرابت و رفاقتش با شهید محمدخانی کتاب «عمار حلب» او را خواندنی کرده است.  محمدحسین محمدخانی، فرمانده جوان و نخبه تیپ سیدالشهدا(ع) در کشور سوریه نمونه بارز و موفق مدیریت کادرسازی است. کسی که با بهره‌گیری از ظرفیت دستگاه امام حسین(ع) و تجارب موفقش در مقوله هیات‌داری صحیح و تراز نظام اسلامی توانسته بود انقلابی در شهر یزد ایجاد کند و خبر اقدامات موثرش هر روز نقل محافل فرهنگی در سطح شهر باشد. انسانی که وقتی لباس رزم می‌پوشد نیز با تکیه بر همان خط فکری صحیح و بهره‌مندی از تجاربش دست به فتوحات فراوانی در سوریه در مبارزه با گروه‌های تکفیری بویژه داعش می‌زند و نام خویش را بر لوح زرین پاسداران حریم ولایت علوی در میان نام فرماندهان شهید مدافع حرم در سوریه حک و برای همیشه در تاریخ ماندگار می‌کند. شهیدی که شرح رشادت‌هایش در جای جای خاک حریم حرم عمه‌ سادات(س) از لاذقیه، باشکوی، عبطین، نبی یونس، ادله، جب الاحمر، جیش الصغور و... گرفته تا حلب، هنوز نقل زبان نیروهای ایرانی، سوری، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی است. شهیدی که برای همه با هر زبان، ملیت و مسلکی حاج عمار بود. شهیدی که غم از دست دادنش کمر فرمانده رشید سپاه اسلام سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی را می‌شکند و غم نشسته در دلش را با گفتن این جمله که «عمار، همت من بود!» بیان می‌کند. محمدعلی جعفری در این کتاب به روایت زندگی شهید محمدحسین محمدخانی از زبان خانواده، دوستان، هم‌دانشگاهی‌ها، همرزمان، فرماندهان و بویژه هم‌هیاتی‌های ایشان می‌پردازد و زندگی این فرمانده‌ جوان 30 ساله ایرانی در جبهه‌های نبرد سوریه را برای مخاطبان کتابش به تصویر می‌کشد. کتاب «عمار حلب» به قلم محمدعلی جعفری سرگذشتنامه سردار رشید اسلام شهید محمدحسین محمدخانی در 448 صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر و تاکنون 8 نوبت تجدید چاپ شده است.

Page Generated in 0/0057 sec