حجتالاسلام سیدجلال رضوی همدانی در گفتوگو با «وطنامروز» به تشریح شاخصههای مکتب معنوی و اخلاقی شهدا پرداخت
حجتالاسلام سیدجلال رضویهمدانی از آن دسته مبلغان پرتلاشی است که از دوره نوجوانی خود تاکنون در عرصههای مختلف جهادی و دینی حضور فعال داشته است. از همان اوایل سنین نوجوانی جزو نیروهای داوطلب خود را به جبهههای نبرد حق علیه باطل رسانید و همین هم آغاز پیوند او با جمع کثیری از رزمندهها بود که بعدها به فیض شهادت رسیدند. آشنایی و رفاقت حجتالاسلام سیدجلال رضویهمدانی با سردار همدانی به همین ایام حضور در جبههها بازمیگردد؛ ارتباطی که در سالهای بعد از پایان دفاع مقدس نیز ادامه داشت.
حجتالاسلام رضویهمدانی که سینهاش گنجینه خاطرات شهداست، تمام هم و غم خود را معطوف به ترویج مکتب معنوی و فکری شهدا کرده است. همین موضوع باعث شد وقتی خواستیم درباره چارچوب و اصول سلوک معنوی شهدا مطلبی بنویسیم سراغ ایشان برویم. حجتالاسلام سیدجلال رضویهمدانی در گفتوگو با «وطن امروز»، ابتدا از غوغای باطنی و معنوی شهدا که درونمایه اصلی فعالیتهای ظاهری و جهادی آنها بود، سخن گفت و سپس با بیان سیره معنوی شهدا به خطوط اصلی مکتب اخلاقی آنان پرداخت. حجتالاسلام رضویهمدانی در این بین به ذکر مشاهدات خود از ویژگیهای معنوی سردار همدانی نیز پرداخت و سعی کرد نمونههایی از رفتار این شهید را به عنوان الگویی معنوی به مخاطبان ارائه کند.
***
* اولین سؤالی که میخواهم از شما بپرسم این است که هرگاه زندگی یکی از شهدا بویژه شهدای مقاومت مثل سردار سلیمانی را ورق میزنیم، میبینیم که در پس پرده فعالیتهای جهادی، یک کشش و جذبه و سلوک معنوی وجود دارد؛ تحلیل شما درباره شخصیت این شهدا از حیث اخلاقی- سلوکی چیست؟
این نکته مهمی است که به آن اشاره کردید، مساله اصلی که بین فعالیت نظامی و جهادی یک شهید با دیگران تفاوت ایجاد میکند، همین امور باطنی است؛ انگیزهها، نیتها، اخلاصها و توجه به رضای خدا در ظاهر اعمال. ما هر چقدر از معنویت و سلوک معنوی شهدا بگوییم کم گفتهایم. من معتقدم یک دانشنامه عرفانی بر مبنای مکتب عرفانی شهدا باید تدوین شود. «عرفان شهدا»، مکتبی عرفانی است که در دل انقلاب شکل گرفته و از همه عرفانهای دیگر انسان را بینیاز میکند.
شما میبینید سردار سلیمانی قبل از شهادتشان، دستنوشتهای دارند که در آن با خدا مناجات میکنند و درخواست لقای خدا را میکنند، این یک مطلب مهمی است. باید توجه داشت که مکتب معنوی انقلاب اینگونه بود و هست که ابتدا در دل مردم و جوانان شوق لقای خدا، شوق کسب رضای خدا، شوق بندگی خدا را ایجاد میکند و سپس آنان را دعوت میکند که از مسیر جهاد در عرصههای مختلف به این آرمان الهی دست پیدا کنند. پس باید توجه داشت که در پس همه فعالیتهای جهادی، باید یک انجذاب معنوی، یک کشش معنوی، یک آرمان الهی و سلوکی باشد. این مکتب است که چمران و مطهری و سلیمانی تربیت میکند. نه تنها این بزرگان، بلکه وقتی وصایا و دلنوشتههای یک بسیجی شهید 14 ساله را ورق میزنی، میبینی این خطوط الهی و قدسی در آن موج میزند. شهادت یک امر اتفاقی نیست، یک امر انتخابی است. باید انسان را انتخاب کنند. همسر شهید حججی تعریف میکرد که این شهید بزرگوار 40 شب جمعه به جمکران رفت تا در آخرین زیارت خود با چشم اشکبار امضای شهادت خود را از امام زمان گرفت. تمام نیروهای انقلابی و کسانی که در راه انقلاب تلاش میکنند باید توجه داشته باشند که انگیزه اصلی آنها از فعالیتهای انقلابی باید یک انگیزه معنوی باشد، موتور حرکت و فعالیتهای آنان باید عشق باشد، عشق به خدا و اولیای خدا. نیروهای جهادی باید جهاد را به عنوان وسیلهای برای قرب به حق انتخاب کنند. انقلاب این فرصت را فراهم کرده است که هر کس به دنبال رسیدن به کمالات معنوی است، از دل فعالیت برای انقلاب و خدمت به مردم به قلههای کمال معنوی برسد. اگر این انگیزه معنوی و الهی از نیروهای انقلابی گرفته شود، فعالیتها از درون پوچ میشود. توجه داشته باشید که شهدا مطالبات الهی را ابتدا در کشور وجود خود پیاده کردند، سپس سعی کردند این احکام و مطالبات را در پیرامون خود هم به اجرا در آورند، اگر در درون خود به عدالت و صداقت نرسیده باشیم چگونه میخواهیم عدالت و صدق را در جامعه پیاده کنیم؟ جهانبینی توحیدی شهدا آنها را به جایی رساند که لایق شهود وجهالله شدند. هر کس میخواهد در راه شهدا قدم بردارد باید بداند که ابتدا باید قلب خود را تزکیه کند، قلب خود را عاشق خدا کند، قلب که عاشق خدا شد حالا با قالب و کالبد خود به دنبال فعالیتهای جهادی و انقلابی باشد با انگیزه رسیدن به معشوق و کسب رضای معشوق. این همان درس بزرگی است که یکی از شهدا در نوشتههای خود با یک بیت شعر آن را بیان میکند: «ما و موسی همسفر بودیم در سینای عشق/ قسمت او لن ترانی، سهم ما دیدار شد». مکتب معنوی شهدا این بود: انتخاب جهاد و فعالیتهای انقلابی به عنوان مرکبی برای طی کردن سفر عشق و رسیدن به دیدار معشوق.
* باتوجه به توضیحاتی که اظهار کردید، اگر جوانان انقلابی به دنبال رسیدن به چنین درجهای از شخصیت معنوی باشند، باید چه برنامهای داشته باشند؟ چه مسیری را بروند؟ رسیدن به این حالت که انسان یک شور معنوی داشته باشد محتاج عمل به چه دستوراتی است؟
ببینید! شهدا هرکدام یک سیدعلی قاضی درونشان داشتند که آنها را تربیت میکرد. در درون هر کدام از ما ندای فطرت و وجدان وجود دارد که عمل به آنها زمینههای رشد معنوی را فراهم میکند. آیتالله بهجت مدام میفرمود به دانستههای خود عمل کنید. کافی است که ما از همین شروع کنیم، ما میدانیم که خیلی از کارهایمان درست نیست، همانها را درست کنیم، این کمکم باب ارتقای معنوی را برای انسان باز میکند.
بعد از این مرحله آنچه که در سیره همه شهدا دیده میشود دلدادگی به نماز اول وقت است. دقت بفرمایید، دلدادگی و انجذاب و نماز با عشق آن هم در اول وقت. آیتالله بهجت میفرمود همین نماز اول وقت و ترک معصیت برای رسیدن به مقامات معنوی کافی است. ما فکر میکنیم رشد معنوی یکسری فرمولهای پیچیده دارد که باید رفت آنها را پیدا کرد و به سختی به آنها عمل کرد. خیر! فرمولهای رشد معنی، خیلی هم ساده است. یکی از آنها همین نماز اول وقت.
نقطه مشترک دیگری که همه شهدا داشتند، اشک بر امام حسین بود. دم غروبها در مناطق عملیاتی، در شلمچه در مجنون، رزمندهها دست به سینه به سمت کربلا میایستادند و به امام حسین سلام میدادند. پای روضهها که وسط میآمد، رزمندهها مجنون و شیدا میشدند. شما در تمام اوراق زندگی و وصایای شهدا ردپای عشق و شیدایی نسبت به امام حسین را میبینید. این هم از آن سکوهای مهم معراج شهدا بوده است و هر کس که میخواهد به مقامات شهدا برسد باید از این باب وارد شود.
دعا، نیایش، وقت گذاشتن برای خلوت با خدا، داشتن یک برنامه مطالعاتی معنوی و دینی؛ اینها هم مسائلی است که باید به آن توجه کرد. باید قرآن را خواند و در آن تدبر کرد، باید زیارت جامعه کبیره را به عنوان یک سند مهم امامشناسی، خواند و فهمید. باید مطالعات معنوی داشت. در کنار همه اینها باید به دیدار علمای کارکرده، علمای اهل معنا و علمای اهل معنویت رفت. علمایی که هم عاقلند و هم علم دین دارند و حرف دین را درست و بدون اعوجاج میفهمند و هم اهل سلوک معنوی هستند، دیدار اینها عبادت است. دیدار اینها زمینهساز رشد معنوی است. نهتنها زمینهساز، بلکه عامل مهم و جدی در رشد معنوی است. این را توجه داشته باشید که ارتباطات انسان نقش اصلی را در شکلگیری شخصیت انسان بازی میکند. اگر ارتباطات انسان با اشخاص و بزرگان معنوی باشد، این همنشینی کمکم در روح انسان اثر میگذارد و شخصیت انسان را متحول کرده و انسان را نیز به یک شخص معنوی و دارای روح ایمان تبدیل میکند.
* در شرایط کنونی اقتصادی و اجتماعی، عدهای ادعا میکنند فرهنگ شهادت دیگر به انتهای کار خود رسیده و دیگر رویشهایی نخواهد داشت؛ شما در این باره چه نظری دارید؟
ما خاکیان محجوب چه میدانیم ارتزاق عندالله که مقام شهدای فی سبیلالله است یعنی چه؟ ما چه میفهمیم چشم بستن بر این دنیای زودگذر و رفتن به عالم شهود وجهالله یعنی چه؟ ما چه میفهمیم خون و پلاک و چفیه و استخوان شهید یعنی چه؟ ما چه میفهمیم جوشش خون شهید و دگرگون شدن دلها به وسیله توجه ارواح شهدا یعنی چه؟ درست است که این وظیفه مسؤولان است که شرایط اقتصادی را به گونهای تنظیم و تعدیل کنند تا مردم از فرهنگهای الهی و قدسی و جهادی برنگردند اما این را بدانید که درخت انقلاب، خشک شدنی نیست. این درخت رویشهای بینظیری داشته و به فضل الهی خواهد داشت. این دشمنان هستند که مدام تبلیغ میکنند که فصل فرهنگ جهاد و شهادت به سرآمده است. بله! دشمنان ما از ابتدا با طینت الهی و معنوی این انقلاب مخالف بودند و از هیچ خباثت و خیانتی در حق انقلاب فروگذاری نکردند. این بحرانهای اقتصادی هم که اخیرا برای کشور ما ایجاد کردند، گردنهای است که انشاءالله انقلاب از آن عبور خواهد کرد. ما از بحرانهای زیادی به هدایت الهی و دست امداد الهی گذر کردیم و از این بحرانها نیز عبور خواهیم کرد. ما نه تنها از بحرانها عبور کردیم، بلکه آن بحرانها تبدیل به تاریخ پرافتخار پیروزیهای انقلاب اسلامی شد. ما انشاءالله از این بحران اقتصادی هم عبور خواهیم کرد و این عبور هم برگ زرین دیگری در تاریخ انقلاب اسلامی خواهد شد.
شما فکر میکنید خداوند متعال اجازه میدهد خون کسی را که برای او جانش را هدیه کرده است پایمال شود؟ هرگز! خداوند خود متکفل هدایت و تربیت و حفاظت از درختی است که در راه خدا کاشته شده و با خون اولیای خدا و دوستان خدا و محبان و دلدادگان به خدا آبیاری شده است. ارواح شهدا مانند آفتاب نورافشانی خواهند کرد و نفوس مستعده را تربیت خواهند کرد. شهدا این افلاکیان از خاک رهیده با توجه خود به نفوس قابل، مانند آفتابی که دانهای را میرویاند، این نفوس مستعد را میرویانند و امثال سردار سلیمانیها دوباره تربیت خواهند شد. شهید حججی، حجت و برهان قاطع این ادعاست. یک جوان بیست و چند ساله چگونه به این اوج مقامات معنوی رسید؟ چگونه به این سرآمدی رسید؟ چگونه به این اخلاص رسید؟ در کدام دانشگاه تربیت شد؟ بله! همه شهدا دانشجویان دانشگاهی بودند که استاد آن مقام معظم رهبری و امام راحل بودند. آنها پای درس این دو رهبر کبیر تربیت شدند. شهید حججی در دایره شعاع و مغناطیس وجود و ارواح و تعالیم شهدا قرار گرفت و همین امر موجب شد وجودش این چنین رشد کند و شکوفا شود. این امکان هنوز هم هست و هنوز هم هستند جوانانی که در جای جای این کشور پهناور و در جای جای کشورهای اسلامی، تحت مغناطیس روح شهدا و تعالیم آنها در حال تربیت هستند و بزودی میوههای پرثمر آنان آشکار خواهد شد.
* نهادهای مسؤول در این باره چه وظیفهای دارند؟ این نهادها چگونه باید جوانان را با فرهنگ معنوی و جهادی که در سیره شهدا نمود دارد، پیوند دهند و این پیوند را تقویت کنند؟
ما هر چه به ظهور نزدیک بشویم، تحول در دلها و بویژه تحول در دلهای جوانان بیشتر خواهد شد. این به دست کسی نیست، خود خدا و توجه بقیهالله، دلها را متوجه خدا میکند و در دلها شور و شوق و غوغای معنوی میاندازد. البته این به معنای رفع تکلیف از نهادهای مسؤول نیست اما به هر حال نکتهای است که باید به آن توجه داشت.
نهادهای مسؤول از جمله حوزه علمیه باید توجه داشته باشند جوانان مهمترین منابع و ذخایر این کشور هستند. معادن و چاههای نفت، سرمایه اصلی کشور ما نیست، سرمایه اصلی کشور ما جوانان ما هستند. حفظ این سرمایه از اوجب واجبات است. اگر ما در کوچه و خیابانی رد شویم و یک تکه نان ببینیم که گوشهای افتاده، میگوییم این نعمت خداست، خم میشویم و آن را برمیداریم که زیر پا لگدمال نشود؛ مسؤولان ما و اهل علم ما نیز باید ستون فقرات خود را خم کنند برای دستگیری از جوانان. نگذارند این سرمایه عظیم از دست برود. اهل علم و روحانیون باید ارتباط چهره به چهره خود را با جوانان بیشتر کنند. این را باید توجه داشته باشیم که جوانان به گفته ما نگاه نمیکنند، به کردار ما نگاه میکنند، این اعمال ما است که برای آنها جاذبه یا دافعه خواهد داشت. باید با جوانان نشست، به درد دلشان گوش داد، به سوالهایشان گوش داد، به این سوالات پدرانه جواب داد، محققانه جواب داد. ما باید ذائقهها را بشناسیم، سلیقهها را بشناسیم، با ذائقهها و سلایق مختلف رفت و آمد داشته باشیم تا بتوانیم برای طیف وسیعی متناسب با فرهنگ و ادبیات خودشان تولید محتوای دینی کنیم. باید به زبان جوانان مسلط شد و با این زبان با آنها ارتباط برقرار کرد، البته در کنار اینها خود جوانان نیز موظفند بصیرت و بینش خود را حفظ کنند. استخوانبندی اعتقادی آنها به گونهای نباشد که با یک نسیم فروبریزد؛ بنیه اعتقادی باید به گونهای باشد که با توفانهای حوادث هم جابهجا نشود و این وظیفه هر شخصی است که به صورت فردی به دنبال تحکیم اصول فکری و اعتقادی خود از سر تحقیق و مطالعه و پژوهش باشد. نهادهای مسؤول نیز باید محیط پیرامونی جوانان را تبدیل به محیطی کنند که دعوتکننده به سلامت روحی و جسمی و رشد معنوی باشد، نه اینکه محیط زمینهساز فساد و نابودی و بیاخلاقی باشد.
البته من باز هم تاکید کنم معتقدم خون شهدا تاثیر خود را در تربیت همگانی خواهد گذاشت و شما خواهید دید جوانانی در مکتب فرهنگ شهدا تربیت شدهاند و بزودی آثار آن نمایان خواهد شد. شما در تشییع پیکر شهید سردار سلیمانی دیدید جوانان چه کردند و چه حماسههایی خلق کردند و چقدر جلوتر از ما روحانیون بودند. دنیا بزودی نسل جدید جوانهای مومن ما را که زمام اداره کشور را در بخشهای مختلف به دست میگیرند، خواهد دید؛ جوانانی که پای همین مکتب انقلاب تربیت شدهاند.
***
[سیدحسن نصرالله آمیزه تقوا، صلابت و تدبیر]
شما در معیت آیتالله العظمی نوریهمدانی، سفری به لبنان داشتید و در سفر به لبنان با سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان دیدار کردید. چه ویژگی مهم شخصیتی و اخلاقی از سیدحسن نصرالله توجه شما را به خود جلب کرد؟
بله! این یکی از توفیقات زندگی من بود که در معیت آیتاللهالعظمی نوریهمدانی به خدمت برادر مجاهد سیدحسن نصرالله مشرف شدم. حقیقتا خودم را کوچکتر از آن میدانم که درباره ایشان اظهار نظر کنم. سیدحسن نصرالله یک معجزه الهی است. تقوا، صلابت، هوشمندی و تدبیر در رفتارش موج میزد. در کنار همه اینها چیزی که نظر من را به خودش جلب کرد، عشق شدید و عجیبی بود که به دوستان شهدا داشت و دشمنی با دشمنان شهدا. توجه فرمودید؟ نهتنها عشق به شهدا، بلکه عشق به دوستان شهدا و دشمنی با دشمنان شهدا. جایگاه ایشان نسبت به مقام معظم رهبری در عرصه جبهه مقاومت، جایگاه هارون است نسبت به موسی. شب و روزش در تحقق آرمان همه ادیان الهی یعنی آزادی قدس شریف و محو تفکر نژادپرستانه صهیونیسم میگذرد. تدبیرات او ماشین جنگی اسرائیل را متوقف کرده و انشاءالله مجاهدات او، مقام معظم رهبری، امام راحل و همه رزمندگان و شهدای مقاومت بزودی محقق خواهد شد و نابودی رژیم غاصب و قاتل و کودککش اسرائیل را به چشم خواهیم دید.
***
سیره معنوی سردار همدانی
* شما تاکنون با بسیاری از رزمندههای جبهه مستضعفین ارتباط داشتهاید که جمع زیادی از آنها هم به فیض شهادت رسیدند. شاید یکی از مهمترین این شخصیتها سردار همدانی بود که با حضرتعالی رفاقت نزدیکی داشت. درباره شخصیت معنوی سردار همدانی برایمان بیشتر توضیح دهید.
شهید همدانی تربیت شده دامان آیتالله مدنی بود. بحق او را حبیب سپاه نام دادند. هیچگاه فعالیتهای نظامی شهید همدانی مانع لطافتهای روحی و برنامههای معنوی او نشد. یک مجلس روضه خانگی داشت که در هیچ شرایطی آن را لغو نمیکرد. حتی در زمانی که در ماموریت بود تاکید داشت این روضه برگزار شود. حتی وصیت کرد بعد از شهادتش هم مجالس روضه خانهاش برپا بماند که هماکنون همسر محترم ایشان مسؤولیت این امر را برعهده دارد. دقت کنید خود این مساله که انسان مسائل معنوی را به خانواده خود بکشاند هم مساله مهمی است؛ اینکه انسان تلاش کند نه تنها خودش، بلکه خانوادهاش نیز در مسیر تعالی و رشد معنوی باشند. سردار همدانی اینگونه بود؛ تلاش میکرد خانوادهاش را نیز در مسیر رشد و تعالی قرار بدهد. شهید همدانی یک فرمانده شجاع، لایق، دلیر و باتدبیر بود. از رموز توفیقات معنوی ایشان عشقورزی به شهدا و جانبازان بود. همین رسیدگی ایشان به جانبازان از کلیدهای موفقیت ایشان در عرصه معنویت بود. عشق به اهلبیت و گریههای ایشان در عزا و مصیبت حضرت زهرا فراموش شدنی نیست. سردار همدانی شهادت را به عنوان مسیر بندگی خدا انتخاب کرده بود. آنچنان به امر ولایت اهتمام داشت که میکوشید امور شخصیاش هم مطابق نظر و فتوای مقام معظم رهبری باشد. موضعش نسبت به انقلاب، موضع یک بدهکار بود. همواره احساس بدهکاری به انقلاب میکرد نه طلبکاری. از خصوصیات مهم و جالب سردار همدانی این بود که قرآن را که میخواند، آیات منتخبی را جدا میکرد، آیاتی که چشمش را میگرفت و معنایش به صورت ویژهتری به دلش مینشست، این آیات را مینوشت و حفظ میکرد. نه تنها آیات قرآنی، بلکه نسبت به ادعیه هم همینطور بود. فرازهایی از ادعیه مختلف را انتخاب و جدا کرده بود و اینها را حفظ میکرد و در اوقات مختلف، در قنوتها و نمازها و سجدهها و رکوعها این فرازهای منتخب دعا را میخواند.
ضمن توضیح این مطالب درباره شهید همدانی نکتهای را داخل پرانتز اضافه کنم. توجه داشته باشید ظرافتهای جالبی در سیره شهدا به چشم میخورد. خوب است انسان این هنرمندیها را یاد بگیرد و از آن در جهت رشد معنوی خود استفاده کند. رزمندهها وقتی عملیاتی به نام حضرت زهرا بود، از خدا میخواستند اگر قرار است تیر بخورند از پهلو تیر بخورند، اگر قرار است شهید شوند، جسدشان بینام و نشان بماند، اگر عملیات با نام علی بن ابیطالب بود، از خدا میخواستند اگر قرار است تیر بخورند، فرق سرشان در محراب جهاد علیه شیاطین شکافته شود؛ اینها هنرمندی است، ظرافتهای معنوی است. یاد آن شعر میافتم که میفرمود: «مردان حقیقت که به حق پیوستند/ از دام تعلقات دنیا رستند/ چشمی به تماشای جهان بگشودند/ دیدند دیدنی ندارد، بستند». رسم شهادت هنوز پابرجاست، امیدوارم ما هم به خیل این کاروان آسمانی بپیوندیم. شهدا تومار بندگی را با خون خود امضا کردند. واقعا وقتی در احوالات شهدا سیر میکنیم، میبینیم اوصاف آنها با اوصافی که حضرت امیر مومنان در خطبه متقین ترسیم میکند، منطبق است. حضرت امیرالمومنین توصیفی از تهجد و نماز شبها و عبادتهای شبانه متقین میکند که نمونههای آن را من در احوالات شهدا به چشم دیدیم.
شهدا متعلق به یک مکان و زمان نیستند. شهدا ورای تاریخ و جغرافیا پرواز میکنند. ظلمستیزی و بندگی خدا، فصل مشترک همه شهدای تاریخ اسلام است. شما شخصیت سردار سلیمانی را ببینید، ایشان بحق نفس زکیه انقلاب اسلامی بود. در وسایل ایشان بعد از شهادت چه پیدا کردند؟ قرآن و تسبیح و کتاب دعا. ایشان روشش اینطور بود که برای خود نوحه میخواند، برای خود روضه میخواند و در خلوت خویش گریه میکرد. سردار سلیمانی چنان شخصیت معنوی بزرگی داشت که وقتی تصمیم گرفته شد برای غبارروبی ضریح امام رضا یک غیرمعمم انتخاب شود، این شخصیت بزرگ انتخاب میشود و ایشان با آن حالات خاص معنوی در توسلات خود به حضرت امام رضا شهادتش را طلب کرد. این هم سری بود که شهدا شهادت خود را در توسل به اهل بیت میگرفتند. به هر ترتیب این بزرگواران اسوههای معنوی هستند که زندگی آنها باید نشر پیدا کند. حقا و حقیقتا از زندگی امثال سردار سلیمانی و سردار همدانی باید مستند ساخت، نه فقط به عنوان مردان و فرماندهان نظامی که افتخارات بزرگی را رقم زدند، بلکه به عنوان سالکان و مردان خدا که به اوج کمالات معنوی نائل شدند.