مستر کرنیکوی انگلیسی، استاد ادبیات در دانشگاه هندوستان، در مجلسی که استادان ادبیات و زبانهای مختلف حضور داشتند، وقتی از وی درباره معجزه بودن قرآن پرسیده شد، گفت:«قرآن برادر کوچکی دارد به نام نهجالبلاغه، آیا کسی میتواند مانند این برادر کوچک بیاورد، تا ما را مجال بحث از برادر بزرگ (یعنی قرآن) و امکان آوردن نظیر آن باشد؟»
نهجالبلاغه یکی از ارزشمندترین کتابهایی است که میشناسیم اما گمان نمیکنم به اندازه ارزشمندیاش، از آن قدرشناسی شده باشد. آنچنان که جرج جرداق گفته است 200بار این کتاب را خوانده است و طبعا متاثر از همین سرشار شدن از دریای نهجالبلاغه است که به نگارش «الامام علی صوت العداله الانسانیه» رسیده است. ما اما آنچنان که باید نهجالبلاغه را نخواندهایم، کتابی که بسیاری از حرکتهای انقلابی در طول تاریخ تشیع متاثر از آن بودهاند. امام خمینی(ره) در پیامی به کنگره هزاره نهجالبلاغه، درباره این کتاب اینچنین مینویسند: «نازله روح اوست (حضرت علی علیهالسلام) برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی خود معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعهای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعهها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند».
شهید حاجقاسم سلیمانی یکی از کسانی است که در همین مکتب نهجالبلاغه رشد یافت و زندگی خود را بر پایه مبارزه بر محور ولایت امیرالمومنین و دفاع از آن درآمیخت و سرانجام در این مبارزه به مقام شهادت نائل آمد؛ مقامی که حضرت علی(ع) در خطبه 23 نهجالبلاغه و در خطبهها و نامههای دیگر آن را از پروردگار طلب میکنند. این تعبیر «نسالالله منازل الشهداء» از ایشان به اهمیت مقام شهید اشاره میکند. حاجقاسم سلیمانی نیز مجاهد و مبارزی بود که در همه این سالها شهادت را طلب میکرد. این زندگی بر مدار نهجالبلاغه و به عشق شهادت را در سیره حاجقاسم میبینیم. وقتی خبرنگاری درباره شایعات گستردهای که پیرامون مجروح یا شهید شدن وی منتشر شده بود پرسید، خندید و گفت: «اینها چیزهایی است که دشتها و کوههایی را برای پیدا کردنش پیمودهام».
حاجقاسم سلیمانی شخصیتی بود که ارتباط پیوستهای با نهجالبلاغه داشت و نهتنها این ارتباط با نهجالبلاغه در زندگی او تا آخرین لحظه حفظ شد، بلکه ایشان تلاش میکرد نسبت به ابعاد شخصیت حضرت امیر نیز مطالعه داشته باشد. حاجقاسم در یکی از سخنرانیهای خود به نقل از یکی از محققان اهلسنت درباره امیرالمومنین میگوید: «اگر جهاد و جنگ مطرح شود آن حضرت سیدالمجاهدین است. اگر نامی از وعظ و خطابه برده شود ایشان برجستهترین شخصیت در وعظ است. اگر فقه و تفسیری مطرح شود او رئیسالفقها و مفسرین است. و اگر عدل و توحید مطرح شود او امام عدل و توحید است».
در سخنرانیها و صحبت در جمع نیروهای رزمنده با تسلطی که بر نهجالبلاغه دارد، مباحثی را که لازم است مطرح میکند. از ایشان خاطرهای نقل میکنند که از طرف این شهید والامقام با نهضت نهجالبلاغهخوانی تماس گرفتند و گفتند که حاجقاسم میخواهند به منظور اصلاح و تقویت بینش و روحیه اسلامی و انقلابی رزمندگان و فرماندهان سوری و خانوادههایشان برای همه آنها یک نهجالبلاغه مناسب تهیه و آنان را به این صورت تشویق به مطالعه این کتاب ارزشمند کنند. مسؤول نهضت نهجالبلاغهخوانی میگوید این اتفاق میافتد و نهجالبلاغههایی در اختیار نیروی قدس سپاه قرار میگیرد. حجتالاسلام ارفع در این باره میگوید: «3 هفته پس از ارسال نهجالبلاغهها و سایر اقلام فرهنگی به زبان عربی، تلفن همراهم زنگ خورد. جواب دادم. جوانی ایرانی از سوریه بود. با دنیایی از تواضع و ادب گفت: من از رزمندگان ایرانی در سوریهام. هفتهای یکبار اجازه داریم از این خط با خانوادههایمان صحبت کنیم. اما من این دفعه قصد کردم به شما زنگ بزنم و از شما و دوستانتان تشکر کنم و بگویم این نهجالبلاغهها و روش آسان نهضت نهجالبلاغهخوانی غوغا کرده است و بسیاری از نیروهای سوری استقبال کردند».
این توجه تشکیلاتی که حاجقاسم سلیمانی نسبت به تربیت و مساله رشد همراهان خود دارد هم از نکات بارزی است که طبعا کمتر کسی دارای این ویژگیهاست.
حاجقاسم سلیمانی- آنچنان که ما شناختیم- یکی از پیروان واقعی نهجالبلاغه بود. آنقدر که میشود پایداری ایشان بر توصیههای نامه 53 نهجالبلاغه (نامه حضرت امیر به مالک اشتر برای فرمانداری مصر) را در زندگیاش مشاهده کرد. وصیتنامه شهید حاجقاسم سلیمانی منشور پیروی از نهجالبلاغه است. از نگاه عارفانه و توحیدی، تسلیم بودن در مقابل احکام الهی، توجه به مسائل انسانی، ولایتمداری و تاکید بر این جایگاه مهم در جایجای وصیتنامه و در واقع همه مکتب حاجقاسم جلوهای از این پیروی است. مخاطب آن نامه نیز شخصیتی است مانند مالک که مردم در ایام شهادت ایشان، بیش از همه او را به مالک اشتر تشبیه میکردند. پیشتر وقتی در خلال یکی از سخنرانیها او را با این لقب خطاب کردند، گفته بود: «اگر از من تعریف کردند و گفتند «مالک اشتر» و من باورم شد؛ سقوط میکنم. اما اگر در درون خودم ذلیل شدم خداوند مرا بزرگ میگرداند». و چقدر این وعده خوب محقق شد و حاجقاسم بزرگ شد.