نگاهی به کتاب «سروها ایستاده میمانند» سرگذشتنامه شهید مدافع حرم حسن قاسمیدانا
شاطر عاشق
مهدی خدادادی: حسن قاسمیدانا نخستین فرد ایرانی بود که از مشهد به سوریه اعزام شد و نخستین شخص مشهدی بود که در جنگ با تکفیریها به شهادت رسید. آن موقع در تهران شهید زیاد داشتیم. شهدایی که البته سپاهی بودند و از طریق سپاه به سوریه رفته بودند. شهادت او تاثیر بسیاری بر جوانان مشهد گذاشت. حسن سپاهی نبود، یک شاطر بود مثل پدرش ولی در نهادهای بسیاری رفتوآمد داشت از سپاه گرفته تا بسیج و خیلی جاهای دیگر. اعتقاد داشت شغل دولتی دست و پای انسان را میبندد. دوست داشت؛ همهجا فعالیت کند و متعلق به یک جای خاص نباشد. مریم عرفانیان نویسنده کتاب «سروها ایستاده میمانند» در اثرش ما را پای صحبت سرکار خانم مریم طربی، مادر شهید مینشاند و تمام مقاطع زندگی شهید حسن قاسمیدانا را بر اساس مشاهدات و شنیدههای این مادر برای مخاطبان بازگو میکند.
در این اثر انتخاب زبان مناسب روایت و سادگی جملات در انتقال احساسات نقش خود را بخوبی ایفا و مخاطب با مادر شهید بخوبی ارتباط برقرار میکند. مادر شهید در این کتاب از کودکی فرزندش و حساسیتهای مادرانهاش نسبت به مراقبت از او برای مخاطب سخن میگوید، از آرزوی قلبیاش برای ازدواج فرزندش و اقداماتی که در این باره انجام میدهد و به نتیجه نمیرسد. از تغییر حالات روحی شهید قبل از اعزام تا شنیدن خبر شهادت و ارتباطی که هنوز با فرزندش برقرار است. همه این احساسات به مدد نگارش خوب اثر برای مخاطبان ملموس بوده و آنها را متاثر میکند. نویسنده در این اثر بخوبی تبعیتپذیری شهید حسن قاسمیدانا از ولایت را به تصویر میکشد. شهید حسن قاسمیدانا در عملیاتی 8 نفره با نام مبارک علیبن موسیالرضا(ع) در منطقه حیالزهرا در لیرمون حلب در درگیری مستقیم با نیروهای تکفیری در نبردی نفسگیر نوزدهم اردیبهشتماه سال 1393 به فیض شهادت نائل آمد و پیکرش پس از بازگشت به وطن و تشییعی باشکوه در گلزار آرامگاه خواجه ربیع در مشهد مقدس آرام گرفت. کتاب «سروها ایستاده میمانند» به قلم مریم عرفانیان سرگذشتنامه نخستین شهید مدافع حرم مشهد مقدس شهید حسن قاسمیدانا به روایت سرکار خانم مریم طربی، مادر شهید، در 168 صفحه توسط انتشارات روایت فتح در سال 1396 به چاپ رسیده و هماکنون چاپ دوم این اثر در شمارگان 2200 نسخه در بازار نشر در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
***
نگاهی به کتاب «چشمان یعقوب» سرگذشتنامه شهید مدافع حرم رضا کارگربرزی
مرد استفاده از فرصتها
«چشمان یعقوب» حکایتی از صبر پدر یک شهید است؛ حکایت صبر پدر در شنیدن روضه مکشوفه شهادت فرزند در نزدیکی مقتل او. لحظه لحظه روایت راویها، آقای برزی را با فصل آخر زندگی فرزندش آشنا میکند؛ فصلی که رضا هیچگاه برای پدر کلامی از آن به میان نیاورده بود. اما کتاب «چشمان یعقوب» مخاطب را پای یک روایت مهم دیگر هم مینشاند؛ روایت استجابت دعای پدر و ادای یک نذر؛ روایتی که تمام راویان شهادت رضا کارگربرزی را و مخاطبان کتاب را پای صحبت پدر این شهید مینشاند.
«همه میگفتن: هیچ کاری نمیشه کرد. بیحسی کمکم تمام بدن رضا رو درگیر خودش میکنه تا به قلب برسه. و من باید میموندم و آب شدن پسرم رو میدیدم... فشار بیماری رضا، حرف و حدیثا، دلسوزیای مردم، فشار اقتصادی و غربت، انگار همه دست به دست هم داده بود تا حسابی دل من بشکنه. با خودم گفتم هر چقدرم من توی سختی باشم، به حال حضرت زینب(س) که نمیرسم. بیبی جانم از من سختی بیشتری کشیدن. حال مضطر ایشون به مراتب بیشتر از من بوده. برای همین، متوسل به ایشون شدم. از عمه سادات(س) خواستم شفای پسرم رو بده. یادمه که در اون لحظات، فقط به سختیای این بانوی بزرگ فکر میکردم و اشک میریختم. از ایشون خواستم دوباره رضای من روی پاهاش بایسته. نذر کردم رضا خوب بشه و بتونه روی پاهاش بایسته، خادم حرم اهل بیتش کنم.» و چه زیبا پدر بر سر عهد و نذر خویش ماند و جوان برومند خویش را برای خدمت و پاسداری از حریم عمه سادات(س) تقدیم کرد و با قلبی مطمئن و با خیالی راحت در زیارتی که نصیبش شد، در مقابل ضریح حضرت زینب(س) خدای را برای ادای نذری که بر گردن داشت شکر کرد.
رضا کارگربرزی انسانی بود با توانایی بالای مدیریت فرصتها. رضا یک افسر متخصص سپاه اسلام بود که با استفاده و بهرهگیری از امکانات و ظرفیتهای اطراف خود در پیشبرد اهدافش در تخصص خود یعنی جنگ الکترونیک و تخریب گام برمیداشت. توانایی و استعدادی که به جرأت نقشی مهم و کلیدی در مبارزات علیه جریان تکفیری و داعش ایفا و نقشههای ایشان را نقش بر آب و تهدیدهای دشمن را تبدیل به فرصت و لطمات و خسارات فراوانی را به آنها وارد میکرد. شهلا پناهی، نویسنده کتاب «چشمان یعقوب» با توجه به نقش و اهمیت تخصص شهید رضا کارگربرزی، در تدوین مصاحبهها و بهرهگیری از آنها در کتاب خود نگاه ویژهای به این موضوع داشته است.
نویسنده با بهرهگیری از ادبیات محاوره و عامیانه، بهرهگیری از کلام راویان مختلف و خلق فضایی دراماتیک به نقل داستان زندگی شهید مدافع حرم رضا کارگربرزی میپردازد و زوایای مختلف زندگی این شهید عزیز را در مقاطع مختلف زندگی کوتاه دنیویاش به تصویر میکشد.
کتاب «چشمان یعقوب» به قلم شهلا پناهی سرگذشتنامه شهید مدافع حرم رضا کارگربرزی در 152 صفحه توسط انتشارات روایت فتح چاپ و روانه بازار نشر شده و تاکنون با یک بار تجدید چاپ بیش از 4 هزار نسخه از آن در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.