محمدرضا کردلو: چند سال پیش مستندی با عنوان «پول و پورن» درباره قاچاق و تجارت دختران ایرانی ساخته شد؛ با سوژهای بشدت اجتماعی و البته دردناک که شخصیت محوریاش «الکس» بود؛ فردی که چندی پیش بازداشت شد. خبر بازداشت او با این عنوان در رسانهها منتشر شد: «الکس؛ سرکرده بزرگترین باند قاچاق دختران ایرانی دستگیر شد». در خبر بازداشت الکس جزئیاتی آمده بود که پیشتر در مستند «پول و پورن» هم مورد اشاره قرار گرفته بود. مثلا اینکه دختری به نام «مانلی»، الکس را در تأسیس باند اسکورت دختران ایرانی همراهی کرده است. به نظرم «پول و پورن» که حالا در فضای مجازی قابل دسترس است، اگر امکان پخش از تلویزیون و برای عموم مخاطبان را پیدا میکرد، میتوانست تلنگری جدی به فضای اجتماعی ما باشد. اینکه چگونه تلاش برای دیده شدن میتواند زندگی افراد را تا حد مرگ به مخاطره بیندازد. سوژه قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیجفارس البته سوژه تازهای نیست. اگر چه هیچگاه دامنه و گسترهای نداشته اما حواشی گستردهای از جهات اخلاقی، سیاسی و امنیتی برای کشور و مردم ایجاد کرده است. سالها پیش مجید مجیدی این سوژه را دستمایه ساخت «بدوک» کرد که با انتقادات شدید دولت وقت (هاشمیرفسنجانی) مواجه و از پرده سینماها پایین کشیده شد. اخیرا نیز محمدحسین مهدویان در «لاتاری» روایت متفاوتتری از موضوع قاچاق دختران به شیخنشینها ارائه کرد، البته «لاتاری» آنچنان که در مستند یادشده به ماجرای سازمانیافته بودن قاچاق دختران اشاره شده، به این موضوع نپرداخته بود. و حالا «آقازاده»، شخصیتهای واقعی مستند «پول و پورن» را به دل درام کشیده تا سریالی را با موضوع فساد اقتصادی و سازمانیافته بودن خیلی از این مفاسد، بویژه مفاسد اخلاقی، در شبکه نمایش خانگی دیدنی کند. مساله اولی که درباره نسبت ما با «آقازاده» به وجود میآید همین موضوع استفاده افراطی از عناوین خارجی است. گویی تلاش شده هیچکدام از نامهای پرحرف و حدیث و حاشیه سیاسی که در سالهای اخیر بر سر زبانها افتادهاند، جا نمانند. همین ماجرا قصهگویی را با ایرادهای جدی مواجه کرده است. در واقع تلاشی که برای ایجاد مشابهت میان شخصیتهای اصلی سریال با آدمها (یا متهمانی) در بیرون از سریال شده است، هر قدر در ایجاد فضای تبلیغاتی پیرامون فیلم موفق بوده، در قصهگویی، سریال را با چالش مواجه کرده است. در واقع از سویی در فضای بیرون سریال تلاش میشود مشابهت دادنها بیشتر تبلیغ شود و حتی در تیزرهای سریال این ماجرا مورد تاکید قرار میگیرد و از سوی دیگر در شخصیتپردازیها با ضعف جدی برای ایجاد رابطه میان شخصیتهای اصلی درون فیلم و شخصیتهای واقعی مواجه است؛ شخصیت اغراق شده آقازاده فاسد که مجموعه همه مفاسد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی در او جمع است، شخصیت مبهمی مانند حاجرضا که تصنعی و کاریکاتوری به تصویر کشیده شده و شخصیت منفعل حامد که بازی بد سینا مهراد، آن را خنثیتر و منفعلتر جلوه داده است. «آقازاده» بیش از اینکه فیلم «آقازادهها» باشد، فیلم «مانلی» است. «مانلی» در محوریت قصه است و اتفاقهایی که برای او رقم میخورد گویی ناظر به قصهای از پیش نوشته شده نیست. گویی «خلق لحظه جذاب» از طریق مانلی اولویت اول سازندگان «آقازاده» برای جذب مخاطب است. افراط در نزدیک شدن و حتی عبور از خط قرمزها، کمی ناشی از همین ایده است. از سویی شخصیت «نیما بحری» که به مصداق «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» در تحصیل همه مفاسد موجود در عالم تبدیل شده است، قدرتی دارد عجیب و غریب؛ قدرتی که بیش از اینکه ما را از او منزجر کند، از انفعالی که در مواجهه با او در سریال میبینیم، متنفر میکند. در واقع برآیند آنچه در سریال شاهد بودهایم، تا اینجای کار انفعال عجیب و غریب فضای سریال در مواجهه با بدیها و کژیهاست. البته خانواده خوب و مومن و البته کاریکاتوری و تصنعی حاجرضا هم نمایش داده میشود که با خرقه و خواندن حافظ در زیرزمین میخواهند مشکلات یک کشور را حل کنند که البته خندهدار است. اما نکته اساسی تقسیم فضای دراماتیک فیلم میان آقازادههای خوب و بد و یک دختر روستایی است که تبدیل به شاهماهی میشود. 8 قسمت از سریال گذشته است و خبری از طبقهای که بیشترین تاثیر را از مفاسد سیاسی و اقتصادی آقازادهها میبیند، نیست. یک آقازاده خوب داریم و پدرش، یک آقازاده بد و پدرش، یک محلل فساد در درون سیستم، چند نیروی امنیتی و قضایی منفعل و خنثی و یک دختر و پسر روستایی که یکیشان سریع به منجلاب فساد کشیده میشود و دیگری اصلا از قبل، بساط عیش و نوش آقازاده بد را مهیا میکند. خبری از «مردم» نیست و این بزرگترین اشکال آقازاده است. یک اتفاق غیرمنطقی هم در قسمت هشتم سریال رخ داد که نمیشود درکش کرد؛ حامد که پس از فهمیدن طعمه بودن «راضیه» به هم ریخته و مجلس عقد را ترک میکند، حالا با شنیدن فرآیند به فساد و فحشا کشیده شدن او در پیادهروهای مشهد، میخندد و در پایان هم با هم آب پرتقال میخورند و لقمه برای هم میگیرند! خندهدار نیست؟