printlogo


کد خبر: 223309تاریخ: 1399/5/29 00:00
دوربرگردان به بن‌بست؟
رسانه‌های انقلابی فریب بازی بایدن ـ اصلاح‌طلبان را نخورند

یونس مولایی: 1- از آغاز دهه 90 همزمان با تبدیل شدن متغیر تحریم‌های خارجی به بخشی از حساسیت‌های جامعه ایران، جریان اصلاحات پروژه رقابت سیاسی خود را بر مبنای مرتبط کردن صورت مسأله سیاست خارجی با الگوی انتخاب سیاسی مردم تعریف کرد؛ پروژه‌ای که هر چند پیش از آن در فضای رقابت‌های انتخاباتی از جمله انتخابات سال 88 نیز به چشم می‌آمد، به یکباره از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 تبدیل به مهم‌ترین و محوری‌ترین خط تبلیغاتی اصلاح‌طلبان شد. در این میان حسن روحانی به عنوان نمادی از گفت‌وگوی شکست‌خورده هسته‌ای ایران در دوران اصلاحات، تبدیل به نمادی از طرح مذاکرات خارجی با نیت رفع مشکلات داخلی شد و نهایت امر نیز بر اساس آن موفق شد با کسب حدنصاب 50 درصدی به عنوان رئیس دولت یازدهم راهی پاستور شود. آغاز به کار دولت وی- آنچنان که پیش از آن نیز قابل پیش‌بینی بود- با طراحی الگویی رهایی‌بخش در قالب مذاکره با آمریکا و توافق با غرب که در نهایت در برجام به عینیت رسید، پیگیری شد. در چنین فضایی با گذر زمان حس هم‌سرنوشتی میان اصلاح‌طلبان به عنوان اصلی‌ترین حامیان سیاسی دولت با نتیجه مذاکرات خارجی و توافقات با کشورهای غربی تبدیل به یک اصل خدشه‌ناپذیر شد، تا جایی که محمدجواد ظریف به عنوان عالی‌رتبه‌ترین مقام دیپلماتیک کشور در برهه‌هایی حتی پای این مسأله را به مواضع علنی خود باز کرد و از این اهرم به عنوان بخشی از سیاست‌های خود استفاده کرد و شکست مذاکرات خود را مساوی با روی کار آمدن جریانات رقیب داخلی خود دانست. در عمل نیز اصلاح‌طلبان موفقیت سیاسی خود را در انتخابات‌های سال‌های 94 و 96 حول محور تصویر ایجاد‌‌شده از موفقیت سیاست‌های خارجی و رقیب‌هراسی حول مفاهیمی چون «انزوا»، «پایان مذاکرات» و... پیش بردند. این پاشنه آشیل در نهایت 18 اردیبهشت 97 پس از خروج قابل پیش‌بینی ترامپ از برجام خود را بیش از هر زمان دیگری نمایان کرد و با خروج دولت آمریکا از توافق هسته‌ای، اصلاح‌طلبان شاهد سقوط گسترده بدنه اجتماعی خود و خلأ در زمینه ایده‌پردازی در زمینه مدیریت کشور در شرایط تحریمی شدند. هر چه از اردیبهشت 97 فاصله گرفتیم، اصلاح‌طلبان، اقبال‌ سیاسی خود را کمتر و کمتر می‌دیدند تا جایی که در نهایت امر برخی استراتژیست‌های این جریان سیاسی حکم به عدم حضور در میدان رقابت‌های سیاسی برای کاهش هزینه‌های اجتماعی آن دادند و از بن‌بست اصلاحات در شرایط پسابرجامی سخن به زبان آوردند. اصل سخن آن بود که اصلاح‌طلبان بدون برجام هیچ ایده ایجابی برای حل مشکلات کشور نداشتند و ضریب اثرگذاری سلبی‌شان در قالب رقیب‌هراسی نیز به حداقلی‌ترین میزان ممکن رسیده بود. 
2- در ماه‌های گذشته در سایه بالا گرفتن رقابت‌های انتخاباتی در آمریکا و شکل‌گیری دوگانه ترامپ- بایدن به عنوان 2 نماد از آمریکای بد جمهوری‌خواه و آمریکای خوب دموکرات، بار دیگر جراید اصلاح‌طلب با پیش کشیدن این دوگانه و تعریف هم‌سرنوشتی جریان خود با نتیجه انتخابات، طرح مجدد ایده مذاکراتی را ذیل گزاره‌هایی همانند «بازگشت دموکرات‌ها» مطرح کردند که این مسأله بیش از هر چیز برای آنان تبدیل به میدان عمل انتخاباتی نیز شد. طرح ایده‌هایی همچون لزوم کاندیداتوری محمدجواد ظریف در صورت انتخاب کاندیدای دموکرات و پیگیری این خط که با بازگشت دموکرات‌ها بار دیگر فضا برای مذاکرات خارجی آنها باز می‌شود، تبدیل به یکی از برجسته‌ترین خط‌های تحلیلی رسانه‌های اصلاح‌طلب شده و کمتر روزی را می‌توان یافت که آنان در بخشی از شبکه رسانه‌ای به طرح باید و نبایدهای جدیدی برای آغاز دور جدید مذاکرات به عنوان ابزار احیای سیاسی خود نپردازند‌(برخی از چهره‌های نام‌آشنا و رادیکال این جریان همانند تاج‌زاده، حجاریان و... حتی از آغاز مذاکرات با دولت ترامپ سخن به میان آورده‌اند و مشارکت سیاسی خود را وابسته به این موضوع دانسته‌اند). با این همه، رسانه‌های اصلاح‌طلب و فعالان سیاسی آن جناح در شرایطی ایده و تئوری‌های انتخاباتی خود را حول این محور تنظیم کرده‌اند که تلاش دارند از واقعیت اصلی یعنی موقعیت کنونی کشور فاصله بگیرند و از پاسخگویی نسبت به بستری که منتهی به این موقعیت شد، استنکاف بورزند. واقعیت امر آن است که حتی بر اساس ایده‌آل ‌اصلاح‌طلبان یعنی رای آوردن گزینه حزب دموکرات و مجاب شدن مردم به رای مجدد به آنها، قرار است دقیقا چه رویه جدیدی در پیش گرفته شود؟ آیا مذاکرات پیشین تیم آنها با دموکرات‌ها، آن هم در موقعیتی که بسیاری از اهرم‌های اقتدار هسته‌ای صرف آن توافق شد، به نتیجه مطلوبی رسیده است که آنها چشم امید به آغاز دور جدید مذاکرات بدون آن اهرم‌های پرداخت شده دارند؟ آیا خطای استراتژیک ظریف در پیگیری رویه مذاکراتی‌اش که منتهی به تجربه موجود برجامی شد و بسیاری از موارد آن با خطاپوشی‌های نظام نیز چندان به عرصه عمومی نرسید، نشان از عقیم بودن این رویکرد ندارد؟ آیا اساسا در شرایطی که این تجارب در مقابل دیدگان همه قرار گرفته و باعث سقوط بدنه حامی آن شده است، باز هم نظام این اجازه را به شخصی همانند ظریف برای تکرار راه طی شده پیشین می‌دهد؟ آیا تجربه برجام آنچنان که رئیس‌جمهور نیز آن را توصیف کرد و از آن به عنوان فروپاشی ساختمان تحریم‌ها یاد کرد، به فروپاشی ساختار تحریم‌ها منتهی شد که کشور بخواهد بار دیگر برای یک فروپاشی فناپذیر اینچنینی، هزینه‌های متعددی بپردازد؟ اینها سوالاتی است که اصلاح‌طلبان پیش از طرح هر گونه فرض و رویایی باید پاسخگوی آن باشند. موقعیت فعلی کشور در سال 99 هیچ چیزی جز محصول همین دوگانه‌سازی‌ها پیرامون آمریکای خوب و آمریکای بد و حیثیتی کردن مقوله مذاکرات خارجی نیست. 
3- «ایران مقتدر» و رسیدن به موقعیتی با بازدارندگی حداکثری در سایه تقویت اهرم‌های داخلی قدرت، مهم‌ترین نیاز تاریخی ایران در موقعیت فعلی است. آغاز این رویکرد نیازمند خط بطلان کشیدن بر پارامترهایی است که کشورمان را وادار به پرداخت هزینه‌های متعددی در زمینه تجربه برجامی دولت فعلی کرده است. طرح ایده‌های تِکراری و تَکراری حول محور بازگشت به گذشته و طی کردن مسیری که دولت مستقر را به بن‌بست رسانده است، تنها به پرداخت هزینه‌های بیشتر برای رسیدن به یک سراب منتهی می‌شود. در این شرایط یقینا انتخاب سیاسی مردم برای عبور از وضعیت موجود «بازگشت به گذشته» نیست. اما نکته‌ای که نباید نسبت به آن غفلت شود، تبیین صحیح گزاره‌های اقناع‌کننده برای جلوگیری از اثربخشی دوگانه‌سازی‌های کاذب است. آنچه آشکار است، رویکرد تبلیغاتی اصلاح‌طلبان برای تعریف یک فرصت رهایی‌بخش در صورت انتخاب دموکرات‌ها و هم‌سرنوشت نشان دادن خود با آنها و در نهایت تثبیت این فرض است که راه عبور از این مشکلات، همزمان شدن مجدد دوره حکمرانی آنان با دموکرات‌هاست. در چنین فضایی برخی رسانه‌های منتقد دولت باید توجه خود را به بازی نکردن در این پازل جمع کنند. تقویت گزاره هم‌سرنوشتی سیاسی میان اصلاح‌طلبان و دموکرات‌ها اگر در قالب انتقاد هم باشد، می‌تواند تبدیل به بخشی از این طراحی اصلاح‌طلبان شود. آنچه اصلاح‌طلبان باید به آن پاسخ دهند، نسبت راهکارهای امتحان پس‌داده‌شان با «اقتدار ایران» و افزایش بازدارندگی ملی است. 

Page Generated in 0/0066 sec