محمود نورانی*: آﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠل ﻣﻰﺷﻨﺎﺳﻴﻢ، در ﻣﻌﻨﺎى ﻣﺘﻌﺎرف آن، اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ از دوﻟﺖ - ﻣﻠﺖﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ در وﺿﻌﻴﺘﻰ آﻧﺎرﺷﻴﻚ (ﻓﻘﺪان اﻗﺘﺪار ﻓﺎئقه ﻣﺮﻛﺰى) رواﺑﻂ ﻣﻴﺎن ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪاى ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻰ (ﺑﻘﺎ، اﻣﻨﻴﺖ و در وهله ﺑﻌﺪ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻰ) آنها را ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ. ﺷﻜﻞﮔﻴﺮى و ﺗﻜﺎﻣﻞ اﻳﻦ ﻧﻈﺎم، ﺗﺎرﻳﺨﻰ 200 ﺳﺎﻟﻪ دارد ﻛﻪ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﻢ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ و ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺪرتﻫﺎى ﺑﺰرگ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﭘﻴﺪاﻳﻰ و ﻛﺎرﻛﺮد ﻧﻈﻢ/ ﻧﻈﺎم ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺑﺮ دوﻟﺖ- ﻣﻠﺖﻫﺎ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎیشان ﺑﺮاى ﺣﻔﻆ ﺑﻘﺎ و ﺗﺄﻣﻴﻦ اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺸﻮر در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﭼﺎﻟﺶﻫﺎى ﺑﺮآﻣﺪه از رواﺑﻂ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻞ اﺳﺘﻮار ﺑﻮده اﺳﺖ.
در واقع آنچه در این روزها با شیوع ویروس کرونا به وقوع پیوسته، تهدیدی بزرگ برای امنیت و حکمرانی جهان به بار آورده است. شیوع سریع جهانی این ویروس، علاوه بر ایجاد فضای ترس و نگرانی حاد برای عموم مردم در فضاهای جغرافیایی مختلف، اکثریت غالب حکومتها و حتی حکومتهای توسعهیافته و فراصنعتی غربی را نیز با چالشهای جدی اقتصادی- اجتماعی و فضای جدید امنیتی مواجه کرده و نظامهای مختلف بهداشتی و درمانی آنها را در بوته آزمون قرار داده است.
توقف اجباری یا کاهش اجتنابناپذیر بسیاری از فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دینی در سطوح محلی، فروملی، ملی و بینالمللی که به سبب شیوع ناگهانی بیماری کرونا حادث شده و منجر به بروز پیامدهای منفی در سطح خرد و کلان شده است، موجب شد برخی صاحبنظران با ارتقای سطح تأثیرگذاری این رخداد در الگوی زیستمان بشری به جایگاه شتاب دهنده تاریخساز، از عصر «پساکرونا» یاد کنند؛ عصری که تجدیدنظر یا تغییر در الگوهای کنونی حکمرانی و زیست اجتماعی و تعاملات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی در سطح «ملی» و «بینالمللی» و مقدم بر چنین ساختارهای کارکردی، بازنگری هستیشناختی برخی مفاهیم بنیادین را اجتنابناپذیر میکند.
قرنطینه و محدودیت آمد و شد حاصل از کرونا چنان در سطح جهان موثر بوده که میزان تولید آلودگی هوا و آلودگی صوتی به شکل قابل توجهی کاهش یافته، حیوانات به برخی شهرها بازگشتهاند و طبیعت در برخی قسمتها در حال احیاست.
تاثیر کرونا بر اقتصاد نیز چنان گویا و ملموس است که نیازی به هیچگونه توضیحی ندارد. اقتصاد جهان یکی از جدیترین بحرانهای خود را تجربه میکند و کشورهایی مثل آمریکا، چین، کانادا، هند، آلمان، انگلیس و فرانسه صراحتا گفتهاند شرایط به بدی دوران جنگ جهانی است. آمریکا بزرگترین بسته کمک مالی را به اقتصادش تزریق میکند و رئیسجمهور فرانسه با «تواضع(!) و صراحت میگوید» نمیداند وضع فعلی کشورش تا چه زمانی ادامه دارد.
اما شاید یکی از عمیقترین حوزههایی که با شیوع کرونا مورد پرسش قرار گرفت، شیوه حکمرانی در کشورهای مختلف است. از چین تا آمریکا همه کشورها با بحران اقتصادی و حتی سیاسی مواجه خواهند شد، بسیاری جان خود را از دست خواهند داد و مشکلات یک به یک سر میرسند. تنها تفاوت این کشورها با هم - فراسوی مارکسیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم - شیوه حکمرانی آنهاست.
اینکه سیستمهای حکومتی با چه سرعتی به کرونا واکنش نشان دادند؟ چقدر در برخورد با این بحران، پویا بودند؟ فرآیند سیاستگذاری خود را تا چه اندازه متناسب با شرایط بحران تنظیم کردند؟ جایگاه جهانی آمریکا و چین و رقابت میان این دو چه تاثیری بر مدیریت بحران داشته است؟ پیامدهای بحران کرونا بر رقابت راهبردی میان ۲ کشور چگونه خواهد بود؟ چند سوال مهم و اثرگذار است که از پی پاسخهای آنها میتوان به ارزیابی کیفیت حکمرانی حکومتها دست یافت.
* عملکرد چین و آمریکا در مواجهه با بحران کرونا
از نخستین روزهای آغاز شیوع کرونا در چین، نشانههای اثرات این ویروس بر چهره بینالمللی این کشور و قدرت نرم پکن نمایان شد. از واکنشهای نژادپرستانه به اقلیتهای آسیایی در کشورهای غربی تا انتشار روایتهای اغراقشده و منفی درباره غذاهای چینی، فرهنگ چینی و سبک زندگی چینیها، همه از جمله آسیبهای نخستینی بود که کرونا بر چین وارد کرد. با وجود زمان بد و شدت ویروس کرونا، پاسخ رهبر حزب کمونیست چین به این بحران به طرز قابل توجهی مشابه الگوی تصمیمگیری تاریخیای است که حزب را در معرض نزاعهای داخلی و خارجی و تردید قرار میدهد. حزب کمونیست چین تحت رهبری «شی جین پینگ» که از گردابها و چالشهای بینالمللی و داخلی بیرون آمده است، اکنون از نظر سرمایه سیاسی در شرایط شکنندهای قرار دارد که اگر نتواند به این بحران پاسخ مناسبی دهد یا راهحل مناسبی بیابد، نمیتواند چهره و مشروعیت حزب را حفظ کند.
به نظر میرسد دلیل اصلی این موضوع این باشد که چین، ساختار سیاسی متفاوتی دارد و این ساختار به شکل فزایندهای به یک مشکل تبدیل شده است. در چین حزب کمونیست قدرت را در کشور قبضه کرده است.
اما باید پذیرفت تحلیل بحران سیاسی چین از زاویه رقابت ژئوپلیتیک قدرتهای جهان، بدین معنا نیست که چین به دلیل اینکه منشأ ویروسی همهگیر بوده، لزوما باید عقبنشینی کند، برعکس، چین که سرمایهگذاری قابل توجهی روی دیپلماسی عمومی کرده، از آغاز کرونا همه تلاشش را برای مهار آسیبهای سیاسی انجام داده است.
باید اذعان کرد روایت چین این است که «در کنترل و مهار کرونا بسیار قوی و موفق عمل کرده و حالا هم در حال کمک به باقی کشورهای دنیاست و در مقابل، آمریکا و دونالد ترامپ که از پس مهار بحران بر نیامدهاند، میخواهند تاریخ را بازنویسی کنند و همه چیز را گردن چین بیندازند».
دونالد ترامپ و دولتش به دلیل سهلانگاری و تعلل در انجام اقدامات لازم برای مقابله با شیوع کرونا در نخستین هفتههای شیوع ویروس کرونا در آمریکا، با انتقادات زیادی مواجه هستند. بر اساس آخرین آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع دولتی در آمریکا، تاکنون نزدیک به ۶ میلیون نفر در این کشور به ویروس کرونا مبتلا شده و بالغ بر 180 هزار نفر از مبتلایان جان خود را از دست دادهاند. آمریکا از لحاظ شمار مبتلایان و قربانیان ویروس کرونا، با اختلاف بسیار فاحشی نسبت به سایر کشورها در رتبه نخست جهان قرار دارد.
اگر دموکراتها بر سر کار بودند، الزاما مسائل اقتصادی در اولویت نبود، بلکه مسائل محیطزیستی و بشری در اولویتشان بود و حتما بودجه قابل توجهی را به این بخش اختصاص میدادند.
البته بعید است ساختار آمریکا با روندی که تاکنون دولت ترامپ پیش گرفته است همراهی کند و جز چند ایالت با سیاستهای ترامپ همراهی نکرده است. شاهدیم ترامپ هر از گاهی وعده پایان این وضعیت و عادی شدن شرایط را میدهد، در حالی که این مشکل به این زودیها قابل کنترل نیست. برای کشوری در سطح آمریکا که یک ابرقدرت محسوب میشود، کسر شأن است دچار کمبودهایی از جمله در زمینه تهیه ماسک و تجهیزات پزشکی برای کادر درمانش شود. احتمالا نظام بروکراتیک این کشور به سرعت بتواند خود را منطبق کند اما این حجم از سردرگمی قابل تصور و پذیرش نیست. کشورهایی که با تحریم و مشکلات اقتصادی زیاد دست و پنجه نرم میکنند، اگر نتوانند تا حدودی از عهده مدیریت شرایط برآیند بحثی نیست اما درباره کشوری در اندازه آمریکا نشان میدهد ساختار سیاسی ایالات متحده بیش از حد، واقعیتهای جامعه آمریکایی را بر عکس بازنمایی میکند.
* تأثیر رقابتهای چین و آمریکا در سطح جهانی بر مدیریت بحران کرونا
در ابتدای شیوع کرونا سازمان جهانی بهداشت نسبت به شیوع آن در جهان هشدار داده و از کشورها خواسته بود خود را آماده کنند اما ایالات متحده نه تنها از همکاری با سازمان جهانی بهداشت خودداری کرد، بلکه برای سرپوش گذاشتن بر کوتاهیهای خود در برخورد با شیوع کرونا، پرداخت مالی به این سازمان را نیز متوقف کرد.
بر اساس مواضع، دیدگاهها و توئیتهایی که ترامپ از ابتدای شیوع و گسترش این بیماری در آمریکا داشته است، میتوان گفت آمریکا با تاخیر و مسامحه با این مساله روبهرو شده است. اقدامات دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا درباره بحران کرونا ابهامات بسیاری را درباره میزان تسلط آمریکا بر کشورهای در حال توسعه از جمله منطقه خاورمیانه در آینده و توانایی آن در رقابت با نفوذ رو به افزایش چین مطرح کرده است. مدیریت نامنسجم ترامپ در این بحران و رفتار تهاجمی وی با مقامات ایالتی و سخنان عجیب در نشستهای خبری که فقط حکایت از غرور و ستایش عملکرد دولت دارد، تردیدهای بسیاری را در رفع این بحران به وجود آورده است.
درباره سیاست خارجی هم باید گفت دولت ترامپ از مدیریت بحران ویروس کرونا توسط پکن ناراضی است و به همین دلیل سازمان جهانی بهداشت را متهم به چشمپوشی از عملکرد چین کرده و دستور داده است کمکهای مالی به این نهاد قطع شود.
اکنون تعدادی از کشورها به دنبال پر کردن جای خالی واشنگتن در مقام رهبری دنیا هستند. در جبهه مقابل پکن به سرعت و به طرز ماهرانهای از اشتباهات ایالات متحده استفاده و در خلأ به وجود آمده، موقعیت خود را برای پر کردن جای خالی رهبری جهان تقویت خواهد کرد. این کشور در تلاش است برای سیستم خود حامیانی پیدا کند و به همین منظور کمکهای خود را به دیگر کشورها روانه کرده است. این اقدام جسورانه چین نباید غلوآمیز دیده شود. چین هم اشتباهات خود را داشته است، بویژه زمانی که این کشور در مراحل اولیه این بیماری در ارائه آمارها کوتاهیهایی داشت. با این حال چین به نیکی میداند اگر به عنوان رهبری دنیا دیده شود و آمریکا نیز تمایلی به رهبر دنیا نداشته باشد، این درک در دنیا به وجود خواهد آمد که پکن به طور اساسی جای آمریکا را در دنیا تغییر داده و رقابت در قرن ۲۱ را از آن خود کرده است.
* پیامدهای بحران کرونا بر رقابت راهبردی میان ۲ کشور
موسسه تحقیقاتی امنیت ملی و امور بینالملل آلمان در مقالهای درباره عملکرد دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا و اعضای دولت وی بویژه مایک پمپئو، وزیر خارجه او نوشت: چین، کشوری که تا پیش از این کاخ سفید آن را «رقیب راهبردی» خود میخواند، کشوری که دولت ترامپ آن را متهم به عملیات خرابکارانه علیه آمریکا میدانست، کشوری که وزارت خارجه آمریکا آن را یک دولت مستبد و ناقض حقوق بشر میخواند، کشوری که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا آن را تهدید بالقوه برای سلامتی و روش زندگی آمریکاییها توصیف میکرد؛ حال آمریکا برای تامین نیازهای پزشکی خود جهت مقابله با ویروس کرونا و نجات جان شهروندانش، به این کشور روی آورده و به آن متکی شده و دولت دونالد ترامپ عملا سرنوشت زندگی آمریکاییها را به دست چین سپرده است.
اکنون برخی کارشناسان معتقدند روابط اقتصادی و سیاسی چین با کشورهای در حال توسعه از جمله خاورمیانه به دلیل بسط نفوذ و قدرت نرم خود، چنان تحکیم شده که چین بزرگترین سرمایهگذار در برخی از این کشورها و نخستین شریک تجاری برخی دیگر از آنهاست. قدرتیابی چین در دهههای اخیر باعث نگرانی استراتژیستهای آمریکایی شده است به طوری که در سالهای اخیر برخی ناظران و کارشناسان از انتقال توجه و تمرکز آمریکا از منطقه خاورمیانه به چین سخن میگویند. اگر چه چین تلاش میکند توسعه خود را با حاشیههای کم و حتیالامکان بدون برانگیختن حساسیتهای رقبا به پیش ببرد، با این حال به نظر میرسد کرونا تقابل بین 2 قدرت را آشکارتر از هر زمان دیگری کرده است.
* از نحوه مقابله آمریکا و چین با بحران کرونا چه الگویی برای هر یک میتوان به دست آورد؟
همهگیری بیماری «کووید-۱۹» جهتگیری اقتصاد جهان را دستخوش تغییرات اساسی نخواهد کرد. این امر صرفا تغییری را که پیشاپیش آغاز شده شتاب خواهد بخشید. این تغییر عبارت است از فاصلهگیری از جهانیشدن آمریکامحور و حرکت به سمت جهانیشدن چینمحور.
چرا این روند تداوم خواهد یافت؟ مردم آمریکا نسبت به جهانیشدن و تجارت بینالمللی بیاعتقاد شدهاند. توافقات تجارت آزاد امری مذموم و مسموم است؛ فرقی نمیکند دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در آنها دخیل باشد یا نباشد. بر عکس، چین هنوز اعتقاد خود را از دست نداده است. چرا؟ این امر دلایل تاریخی عمیقتری دارد. رهبران چین اکنون بخوبی میدانند یک قرن تحقیر کشورشان بین سالهای ۱۸۴۲ تا ۱۹۴۹ حاصل بیخیالی چین و تلاشهای بیهوده رهبران این کشور جهت انزواگزینی و دوری از دنیا، و رستاخیز اقتصادی چین طی چند دهه گذشته، حاصل تعامل با دنیا بوده است. مردم چین همچنین به طور گسترده به فرهنگ خود اعتماد پیدا کردهاند. آنها معتقدند هر جایی میتوانند رقابت کنند.
از طرف دیگر، آمریکا ۲ گزینه پیش روی خود دارد. اگر هدف اصلی حفظ برتری جهانی باشد، این کشور باید به لحاظ سیاسی و اقتصادی دست به یک رقابت ژئوپلیتیکی حاصل جمع صفر با چین بزند. با این حال، اگر هدف آمریکا ارتقای رفاه مردم کشورش باشد- مردمی که شرایط اجتماعیشان رو به وخامت گذاشته است- در آن صورت باید با چین همکاری کند. عقل سلیم میگوید همکاری گزینه بهتری است. با این حال، با توجه به فضای سیاسی مسموم حاکم بر آمریکا درباره چین، عقل سلیم شاید فائق نیاید.
درباره تهدیدات فراکشوری نظیر «کووید-۱۹» و تغییرات آبوهوایی، سودای اعمال قدرت آمریکا بر دیگر کشورها به تنهایی کافی نیست. کسب اطلاع درباره اهمیت قدرت نزد دیگران نیز در راستای موفقیت نقش کلیدی ایفا میکند. هر کشوری منافع ملی خود را در اولویت قرار میدهد و سوال مهمی که مطرح میشود این است که این منافع تا چه حد فراگیر یا محدود است؟ «کووید-۱۹» نشان داد آمریکا قادر نیست راهبرد خود را با دنیای جدید تطبیق دهد.
* جمعبندی
بحران زیستی کرونا به مثابه یک اتفاق بزرگ دنیا را در حدی غافلگیر کرده است که حتی در فیلمهای تخیلی نیز متصور نمیشد. پیامدهای انسانی و اجتماعی این بحران همهگیر در حدی گسترده است که میتواند فراتر از وضعیت ویژه، ماندگاریهایی را پدید آورد که چون فاکتور تغییردهنده بازی، مسیر تحولات جهانی را دگرگون کند.
طبیعی است فرض کنیم این مساله میتواند نقطه عطفی در تاریخ مدرن باشد. بیشتر تحلیلگران استدلال میکنند جهانی که به آن وارد خواهیم شد، اساسا متفاوت از جهانی است که قبل از آن وجود داشت.
برخی پیشبینی میکنند این بیماری همهگیر منجر به ایجاد نظم جهانی جدیدی به رهبری چین خواهد شد. برخی دیگر بر این باورند این امر باعث زوال رهبری چین خواهد شد. برخی هم میگویند یکی از مشخصههای بحران فعلی همانا فقدان آشکار رهبری آمریکا است. ایالات متحده در یک تلاش جمعی برای مقابله با این ویروس یا تبعات اقتصادی آن دنیا را دور هم جمع نکرده است. ایالات متحده حتی نتوانسته جهان را حول رهبری خود برای پرداختن به این معضل در عرصه داخلی خود هماهنگ کند. کشورهای دیگر به بهترین شکلی که بتوانند از خود مراقبت میکنند یا برای درخواست کمک به کشورهایی مانند چین رو میآورند که «پیک بیماری» را پشت سر گذاشتهاند. اما اگر جهانی که پس از این بحران میآید، جهانی باشد که در آن ایالات متحده تسلط کمتر و کمتری داشته باشد- تصور این تقریبا غیرممکن است که امروز هر کسی درباره «لحظه تکقطبی» بنویسد- این روند تقریبا جدید نیست. این روند لااقل یک دهه است رخ نموده است. تا حدودی، این نتیجه آن چیزی است که فرید زکریا آن را «ظهور دیگران» نامیده (که این «دیگران» میتواند اشاره خاصی به چین باشد) که با وجود اینکه قدرت اقتصادی و نظامی مطلق آمریکا همچنان روندی رو به رشد دارد اما موجب افول و کاهش مزیت نسبی آمریکا شده است.