امیررضا مقومی*: سرانجام امارات عربی متحده ۱۳ اگوست ۲۰۲۰ به عنوان نخستین کشور عربی حاشیه خلیجفارس و سومین کشور عربی- پس از مصر و اردن- روابط پنهان خود را با رژیم صهیونیستی علنی کرد. این رخداد که از سوی توماس فریدمن، ستوننویس نیویورکتایمز، «زلزله ژئوپلیتیکی در خاورمیانه» نام گرفت، در سطح منطقه به یک مساله بحثبرانگیز تبدیل شد و کشورهای متعددی در ستایش و مذمت این اقدام موضعگیری کردند اما در این میان، واکنش ترکیه و گروه اخوانالمسلمین مصر نسبت به دیگر واکنشها جالب و طنزآمیز بود؛ ابراهیم کابین، سخنگوی اردوغان در انتقاد از اقدام امارات در صفحه توئیتری خود نوشت: «البته تاریخ، سرافکندگی کسانی که به مردم و آرمان فلسطین خیانت کردهاند را خواهد نوشت». علاوه بر این یاسین اکتای، مشاور رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه نیز توافق رژیم صهیونیستی و امارات را دور زدن ابتکار عمل صلح عربی و نقض حقوق ملت فلسطین دانست و عنوان کرد که این توافق، امارات عربی متحده را بیش از پیش از جهان عربی- اسلامی جدا خواهد کرد.
این واکنش مقامات ترکیه در حالی است که ترکیه ۷۱ سال جلوتر از امارات در مارس ۱۹۴۹ به عنوان نخستین کشور مسلمان، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. آنکارا نهتنها با رسمیت بخشیدن به موجودیت اسرائیل، نخستین چراغ عادیسازی را در جهان اسلام روشن کرد، بلکه در قالب دکترین بن گورین (دکترین پیرامونی) برای خروج تلآویو از بحران مشروعیت و رفع تهدیدات امنیتی اسرائیل، کمکهای شایانی به دولت یهود کرد و با همراهی خود با صهیونیستها، در استمرار حکومتشان نقش بارزی برعهده داشت.
افزون بر این، ترکیه در طول این سالها در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی با اسرائیل رابطه داشته است به گونهای که توافق همکاری نظامی سال ۱۹۹۶، روابط بین این ۲ کشور را عمیقتر کرد و اتحاد رژیم صهیونیستی و ترکیه باعث ایجاد یک موازنه قوای مستحکم در خاورمیانه شد.
این رابطه عمیق بین ۲ کشور، حتی با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه که بحق باید آن را فرزند جنبش اخوانالمسلمین دانست، ادامه یافت و اردوغان در جریان سفرش به رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۵، با آریل شارون، نخستوزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. رئیسجمهور وقت رژیم صهیونیستی، شیمون پرز نیز سال ۲۰۰۷ با دعوت رئیسجمهور ترکیه، عبدالله گل، به آنکارا سفر کرد. این روابط بین سران ترکیه و اسرائیل نشاندهنده رابطه عمیق آنها بوده است.
این ارتباط گسترده به حدی بوده که اوایل سال ۲۰۰۶، وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، روابط این کشور با ترکیه را «عالی» توصیف کرد و بر روابط آنکارا و تلآویو و منافع مشترکشان تاکید کرد. افزون بر این، اردوغان جهت عادیسازی روابط سوریه با رژیم صهیونیستی در فاصله بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ با بشار اسد و ایهود المرت مذاکره و تلاش کرد سوریه را به صف کشورهای دوست با دولت یهود بکشاند که در نهایت، با زیادهطلبی رژیم صهیونیستی و حمله به نوار غزه در سال ۲۰۰۸ به نتیجه نینجامید.
با این حال خیزشهای مردمی سال ۲۰۱۱ جهان عرب و آنارشی سیاسی که به موجب آن در منطقه حاکم شده بود و اقتصاد قدرتمندی که تیم اردوغان برای ترکیه به ارمغان آورده بود، پیشرانهایی شدند تا ترکیه را به سمت نوعثمانیگرایی سوق دهند. ترکیه اردوغان که از ملحق شدن به اتحادیه اروپایی ناکام شده بود، سعی کرد بر منطقه خاورمیانه که زمانی ترکان عثمانی قریب به ۵۰۰ سال قدرت اول آن بودند، تمرکز کند و با استفاده از قدرت نظامی و نرم خود و با بهرهگیری از اقتصاد پویا، رهبری جهان اسلام را همچون دوران عثمانی برعهده بگیرد. از این رو اردوغان سعی کرد بعد از ۲۰۱۱ راهبرد متفاوتی نسبت به اسرائیل در پیش بگیرد و با انتقاد از رژیم صهیونیستی و حمایت از مردم فلسطین، مشروعیت لازم را در بین افکار عمومی منطقه کسب کند اما در عمل در راهبرد سیاست خارجی اردوغان نسبت به اسرائیل تغییری صورت نگرفت و رابطه ترکیه با اسرائیل، همچون دهههای پیشین به قوت خود باقی ماند.
جواد گوک، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ترکیه ابراز میکند: «اظهارات اردوغان درباره فلسطین و مسجدالاقصی با عملکرد دولت ترکیه همخوانی ندارد، زیرا در عمل روابط آنکارا- تلآویو به صورت روزافزون در حال گسترش است و حتی حجم مبادلات تجاری ترکیه و اسرائیل در سال گذشته ۱۴ درصد افزایش را نشان میدهد. طبق گزارش روزنامه اسرائیلی «معاریو»، صادرات ترکیه به اسرائیل در سال ۲۰۱۹، بالغ بر 1/4 میلیارد دلار بوده و واردات ترکیه از اسرائیل در سال گذشته 7/1 میلیارد دلار بوده است». از این رو رابطه توسعهیافته اقتصادی بین ترکیه و رژیم صهیونیستی، نشاندهنده این است که باوجود یکسری موضعگیریهای طرفین اما روابط 2 طرف از عمق بسیاری برخوردار است. بنابراین این حقایق نشان میدهد اردوغان و حزب عدالت و توسعه با وجود انتقادات نسبت به امارات در قبال فراموشی مساله فلسطین، خود بیش از ابوظبی و سایر کشورهای عربی، روابط نزدیکی با رژیم صهیونیستی پایهریزی کرده و مساله فلسطین، صرفا ابزاری در جهت پیشبرد سیاست نوعثمانیگرایی اردوغان بوده است. علاوه بر موضعگیری دولت اردوغان، بیانیه اخوانالمسلمین مصر نیز همانند موضعگیری مقامات ترکیه طنزآمیز بود. اخوانالمسلمین مصر در بیانیه خود، اقدام امارات برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و هر گونه تلاش برای کشاندن رژیمهای عربی به «باتلاق شوم» برای عادیسازی روابط با این رژیم را محکوم کرد و بر اولویت مساله فلسطین و عدم سازش با اسرائیل تاکید کرد. با این حال این بیانیه اخوانالمسلمین، همچون راهبرد ترکیه مصداق بارز «یک بام و دو هواست»، چراکه اخوانالمسلمین مصر که بعد از تحولات سال ۲۰۱۱ جهان عرب و با برکناری حکومت حسنی مبارک، توانست پس از 80 سال فعالیت سیاسی،
۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ قدرت را به رهبری محمد مرسی به دست بگیرد، نه تنها در جهت لغو خیانت کمپ دیوید که به نوعی تابوی صلح با اسرائیل را در جهان عرب شکست، حرکت نکرد،
بلکه در راستای تداوم آن ابراز کرد: «کمپ دیوید را ما امضا نکردیم اما دلیلی هم ندارد آن را ملغی کنیم».
علاوه بر این محمد مرسی، رئیسجمهور اخوانی مصر در دیدار با چاک هیگل، وزیر اسبق دفاع آمریکا تاکید کرد مصر به همه تعهداتش در توافقنامهها و معاهدات بینالمللی از جمله معاهده صلح با اسرائیل پایبند است. گذشته از این محمد مرسی سال ۲۰۱۲ علاوه بر تاکید بر تداوم روابط دیپلماتیک با دولت یهودی، در نامهای، شیمون پرز، رئیس رژیم اشغالگر قدس را «دوست عزیز و بزرگوارم» خطاب کرد و برای رژیم صهیونیستی نیز آرزوی رفاه و شکوفایی و آسایش کرد! با این اوصاف حکومت اخوانی محمد مرسی نه تنها برخلاف مواضع تبلیغاتی جریان اخوانالمسلمین با اسرائیل به دشمنی نپرداخت، بلکه در طول حکومت خود همچون دوران انور سادات و مبارک روابط نزدیکی با رژیم صهیونیستی برقرار کرد. در همین باره روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی عنوان کرد دوران ریاست مرسی یکی از بهترین دورانهای تاریخ تشکیل اسرائیل بود. طبق این گزارش، اسرائیل گمان میکرد با روی کار آمدن محمد مرسی، روابط قاهره با تلآویو دچار تنش مضاعف شود اما در این دوران، مصر و اسرائیل بیش از گذشته به هم نزدیک شدند و حتی در این دوره اسرائیل توانست امتیازاتی دریافت کند که کسب آنها در دوره حسنیمبارک نیز ممکن نبود. علاوه بر این، روزنامه صهیونیستی هاآرتص اضافه میکند با وجود مشی یکسان حماس و دولت مصر در رویکرد اخوانیشان اما در طول دوران ریاستجمهوری مرسی، حملات موشکی به اسرائیل از سوی حماس متوقف شد و تونلهای زیرزمینی به داخل نوار غزه را که در شبهجزیره سینا حفر شده بود، منهدم کرده و ارسال سلاح متوقف شد و برخلاف عقیده مردم مصر، گذرگاه رفح باز نشد. با این اوصاف باید نتیجه گرفت که بین گفتهها و اعمال اخوانالمسلمین و فرزند آن یعنی حزب عدالت و توسعه (AKP)، ارتباطی دیده نمیشود و مساله اسلام به طور عام و فلسطین به طور خاص، صرفا ابزاری جهت تکیه دادن بر قدرت و کسب مشروعیت بوده است. از این رو مواضع و بیانیههای جریان اخوانی درباره مسائل جهان اسلام را نمیتوان خالص در نظر گرفت، چرا که بررسی راهبرد اخوانالمسلمین بیانگر این است که منافع ملی و حزبی بر منافع اسلامی اولویت دارد و هدف میتواند وسیله را توجیه کند.
* کارشناس غرب آسیا