میکائیل دیانی: دفتر روزنامه بین حافظ و ولیعصر است و تقریبا هر روز گذر ما به پل کالج میافتد؛ پلی که قدمتی طولانی دارد و این روزها به تنهایی نمادی از مدیریت شهری پایتخت است. قریب به یک سال است شهرداری تصمیم گرفته میانه این پل را جداسازی کند اما آنچه اتفاق افتاده، به بدترین شکل ممکن و بینظمترین حالت است. پلی با کمتر از 500 متر طول در مرکزیترین نقطه پررفت و آمدترین خیابان پایتخت که هر کس آن را ببیند با خود میگوید شهرداری برای حفظ آبرو و شکلکار هم که شده آنجا را تمیز و مرتب کار میکند اما شهرداری این را هم درست انجام نداده است. مسیرهای رفت و برگشت پل کالج را با انواع و اقسام بلوکهای سیمانی شکسته و قدیمی، بلوکهای پلاستیکی کوچک و بزرگ و جداکنندههای فلزی به شکل نامرتب و بدریخت از هم جدا کردهاند؛ تصویری نمادین از مدیریت ناکارآمد اصلاحات بر شهرداری تهران.
شورای شهر و شهرداری تهران سوار بر قطار در انتهای دوره مدیریتی خود هستند، حال آنکه هنوز قطار را روشن نکردهاند و قدم از قدم برنداشتهاند. تا آنجا که خودانتقادیهای رئیس شورای شهر از وضعیتشان و نمرههای مردودی که در هر مصاحبه یا سخنرانی به خودشان میداد، صدای اعضای شورای شهر را درآورده بود و به جدالهای درونشورایی منجر شده بود.
شهرداری در کارنامه بیش از 3 ساله خود ۳ مقطع را تجربه کرد؛ مقطعی که همه اتفاقات در شورای شهر به جدال و درگیری برای انتخاب یک شهردار ثابت صرف شد و در تمام این دوران پروژههای عمرانی و ساختوساز شهر رسما خوابیده بود. این دوره برای اصلاحطلبان تنها ۲ پرونده سیاسیکاری به جا گذاشت. تلاش برای شهرداری محمدعلی نجفی، در حالی که مخالفتهای درونجناحی اصلاحات بالا بود و حتی استعلامات او نیز از نهادهای مربوط مثبت نبود، منجر به شهرداری کوتاهمدت و استعفای او شد؛ شهرداری که دست آخر با قتل همسر دومش پرونده خود را بست تا شلیکی به قلب اصلاحات کند. بعد از آن هم شاهد تلاش برای بر مسند نشاندن محسن افشانی در شهرداری تهران آن هم با اصرار بر نقض قانون عدم به کارگیری بازنشستگان بودیم که وی نیز خیلی زود کنار گذاشته شد. دست آخر هم کار به دست پیروز حناچی سپرده شد. در همه این مدت اما شورای شهری که با عملکرد سیاسی خود فرصت کار برای شهر و شهروندان تهرانی را از دست داده بود، دنبال عوض کردن نام خیابانها بود و با این کار ـ که آن هم با روکشی سیاسی انجام میشد - سعی داشت کار کردن را به مخاطب القا کند؛ این در حالی است که یک سال و نیم پس از به دست گرفتن شورای شهر در همین روزنامه گزارشی از پروژههای خوابیده عمرانی شهرداری، از تکمیل نشدن انتهای اتوبان امام علی گرفته تا یک دوربرگردان ساده در تقاطع خیابان آفریقا و اتوبان مدرس منتشر کردیم که در همه این سیاسیبازیهای شهرداری آنچه قربانی میشد، رفاه اجتماعی و حقوق شهروندی ساکنان تهران بود.
در واقع با روی کار آمدن حناچی هم اتفاق خاصی نیفتاد، اگرچه شهردار به شوآفهایی رو آورد که فضایی رسانهای برای شهرداری ایجاد میکرد اما اثری در اداره شهر نداشت؛ چنانکه زمانی که بحران آلودگی هوای تهران از اتوبوسهای حملونقل عمومی شهری ناشی میشد، شهردار تهران از سهشنبههای دوچرخهای گفت و در تمام این مدت دریغ از اینکه یک اتوبوس به حملونقل عمومی اضافه یا یک کیلومتر به متروی تهران افزوده شود. شهرداری تهران با ژست مردمی کردن کارها حتی فضاسازی شهری در ایام مذهبی را نیز تعطیل کرد تا آنجا که اعتراضات مردمی را در پی داشت.
در حقیقت آنچه در این ۴ سال بر مبنای کوچک کردن و حداقلی کردن سیستم اداری در اداره شهر اتفاق افتاد به معنای واقعی رهاشدگی اداره شهر تهران بود که حالا در سال آخر نمایش واقعی این مدیریت را میشود در همان 500 متر جدولکشی روی پل کالج با 6 مدل مختلف و بینظم دید.
مشکل اصلی شورای پنجم شهر و شهرداری این بود که مساله اصلاحطلبان در سال96 به جای خدمت به مردم، رسیدن به قدرت بود؛ قدرتی که برای آن برنامهای نداشتند و به فردای انتخابات و کار در شهر فکری نکرده بودند. آنها تمام تلاششان را برای رسیدن به شهرداری و شورای شهر کردند اما کمتر به آن فکر کرده بودند که در جایگاه اداره شهر چه برنامهای دارند و قرار است در شهر چه تحولی رقم بزنند. آنها پس از یک دوره پرکاری و مدیریت جهادی در شهرداری روی کار آمده بودند و مردم آنها را در مقایسه با آن دوره سنجه میکردند، حالا اما مردم به کارهای ساده و امور جاری شهری نیز قانعند اما متاسفانه این اتفاق نیز رخ نمیدهد!