مهدی طاهرخانی*: آنچه این روزها در بطن بازار نقل و انتقالات فوتبال ایران میگذرد کوچکترین ربط و مناسبتی با واقعیتهای عرف جهانی این رشته ندارد. به واسطه گسترش ویروس کرونا و سایه سنگینش بر اقتصاد، به طور چشمگیری شاهد افت قیمتها در حوزه جهانی فوتبال بودیم اما در ایران نهتنها کرونا باعث سقوط قیمتها نشده که به بهانه کاهش ارزش ریال، بازیکنان قیمتشان را بعضا چند برابر قبل کردهاند و نکته تاسفآور آنکه این ارقام شوکهکننده مشتری هم دارد؛ البته نه از جیب شخص، بلکه مستقیم از بودجه عمومی یا همان بیتالمال.
شاید عنوان شود حامیان مالی این پول را در ازای تبلیغات محصولاتشان به باشگاهها میدهند که در ادامه به واکاوی این بزرگنمایی خواهیم پرداخت. در فوتبال ما مشکلات اصلی دقیقا از همان جایی شروع میشود که باید محکمترین افراد و متخصصترین آدمها در آنجا حاضر باشند؛ اتاق مدیریت.
آیا واقعا چنین است؟ قطعا پاسخ مثبت نیست. هنوز مدت زمان زیادی از باز شدن پنجره نقل و انتقالات لیگ بیستم حرفهای نگذشته که اخبار به بیرون درز کرده، حاکی از این است که گویا در این فصل، کف قرارداد ستارهها از رقم عجیب 4 میلیارد تومان شروع میشود. عدهای حتی پا را فراتر از این گذاشته و گفتهاند میخواهند به دلار قرارداد ببندند. اگرچه باشگاهها هیچ عددی را درباره خریدهای جدیدشان ارائه ندادهاند اما خبرنگاران نزدیک به چند بازیکن از توافقهایی خبر دادند که تقریبا 4 برابر قیمت فصل قبل است.
و اینک سوال مهم اینکه چرا لزوما یک باشگاه باید با ساز ایجنتها یا دلالهای غیرقانونی برقصد؟ مثل این میماند که شخصی برای خرید یک خودرو به بازار میرود و بودجه مشخصی را هم برای این کار کنار گذاشته و قیمت خودرو هم مشخص است اما ناگهان فروشنده میگوید 5 برابر قیمت عرف میفروشم. بدون تردید خریدار پشیمان میشود؛ یا پولش را ندارد یا پیش خود میگوید این خودرو با این قیمت نمیارزد. چون قرار است از جیب خودش هزینه کند هرگز راضی به آتش زدن سرمایهاش نیست. در هر صورت خریدی انجام نمیشود و فروشنده هم مجبور است به قیمت عرف بازگردد. اما چرا این اتفاق در فوتبال ما رخ نمیدهد؟
بازیکنی که فصل قبل قراردادش حدود یک میلیارد تومان بوده و در طول فصل درخشش چندانی هم نداشته، چگونه با چشمبندی دلالش موفق میشود قرارداد چند میلیارد تومانی امضا کند؟ در اینجا ۲ اتفاق دستبهدست هم میدهند؛ نخست اینکه مدیر باشگاه از سوی رسانهها و هواداران بشدت زیر فشار است و دیگر اینکه این پول از جیب او هزینه نمیشود. یا قرار است حامی مالی، بودجهای را به مدیر بدهد یا اینکه به صورت مستقیم از یک نهاد صنعتی مربوط به دولت پولش را میگیرد؛ نمونه اولی سرخابیهای پایتخت هستند و نمونه دوم تیمهای صنعتی مثل سپاهان، گلگهر و... .
از این رو مدیرعامل باشگاه که خودش هم میداند شاید تا چند ماه دیگر روی آن صندلی نباشد، خیلی راحت مجبور به تمکین در برابر خواسته خارج از عرف بازیکن میشود. وقتی چند باشگاه متمول بدون هیچ ترمزی به راحتی از جیب دولت هزینه کنند و قیمتها را خودکار به صورت غیرمعقولانهای بالا ببرند مطمئناً، قیمت فوتبالیستها در تمام لیگها افزایش مییابد.
حلقه اول و مهم همان اتاق مدیرعامل است و وقتی این پست مهم، به واسطه دوستی و روابط با بالادستیها توسط افراد معمولی اداره شود، آن وقت چیزی را در فوتبال ایران میبینیم که خلاف قواعد و اصول حرفهای است. همه تیمهای مطرح جهان به واسطه ترکشهای کرونا مجبور به تحمل ریاضت اقتصادی شدند اما در اینجا چون پول دولتی در گردش است، دل کسی برای میلیارد میلیاردش نمیسوزد. مدیر به فکر صندلیاش است، دلال به فکر سودش، فوتبالیست در اندیشه زندگی بهتر و پیشرفت، هوادار هم به فکر قدرتمندتر شدن تیم محبوبش.
* حامی مالی یا بیتالمال؟
ممکن است عدهای عنوان کنند از آنجایی که طبق مصوبه مجلس، دولت حق پرداخت پول به ورزش حرفهای را ندارد، سرخابیها به صورت کامل از طریق حامیان مالی اداره میشوند. با یک حساب و کتاب و جمع و تفریق میتوان متوجه شد در هر شرایطی تراز مالی این 2 باشگاه با این هزینهها منفی خواهد شد. پس چگونه آنها هر سال خریدهای بیشتری را انجام میدهند؟ پاسخ مشخص است؛ با دور زدن قانون از کانالهای موازی که منشأ آن هم دست آخر به بیتالمال میرسد. داستان تیمهای صنعتی مثل سپاهان هم کاملا مشخص است. آنها ردیف بودجه مشخصی را در کارخانههای متبوعشان دارند و حتی اگر مشکل پرداخت حقوق کارگرهایشان حل نشود باید به هر قیمتی گاوصندوق باشگاه پر باشد که اگر غیر از این بود سپاهان هر فصل شکارچی شماره یک ستارهها نبود. پس باید اعتراف کرد جز چند تیم شخصی مثل تراکتور و شهرخودرو، باقی تیمها از بودجه عمومی ارتزاق میکنند. پس در اینجا مدیریت درست و مثبت کردن تراز مالی باشگاه از هر موضوع دیگری ارجحتر است اما در عمل شاهد چیز دیگری هستیم.
* نقش مهم رسانهها در کنترل بازار
یکی از دلایل مهمی که مدیران باشگاهها مجبور به قبول کردن پیشنهادات مالی بسیار بالا میشوند، فشار افکار عمومی روی باشگاه است. به عنوان مثال وقتی هواداران تیم معروف پایتخت برای نشان دادن اعتراض خود به مقابل ساختمان باشگاه میروند و مدیرعامل مجبور میشود برای ادای توضیحات به جمعشان بیاید، آن وقت نقش رسانهها اهمیت خاصی پیدا میکند. مدیریت تحت فشار هواداران است، دلالها نیز با شانتاژ و گسترش خبر جعلی مبنی بر داشتن پیشنهادات خارجی، چنان بازارگرمی میکنند که مدیر باشگاه از ترس از دست دادن بازیکن مورد نظر، عاقبت میپذیرد بازیکنی که فصل قبل 800 میلیون دریافتی داشته حالا 4 میلیارد بگیرد. در چنین فضایی رسانهها میتوانند در دروازهبانی اخبار باهوشتر عمل کنند. البته صحبت درباره آن عدهای نیست که دستشان با دلالان در یک کاسه است اما عده دیگری نیز ناخواسته موجب برهم خوردن نظم بازار میشوند. پوشش اخبار مشکوک مبنی بر رسیدن پیشنهاد خارجی به فلان بازیکن، به خودیخود باعث بالا رفتن قیمتها میشود. اما با کمی تحقیق میشود فهمید یا آن پیشنهاد واقعی نیست یا در بهترین حالت قرار است با مثلا 90 هزار یورو، یک بازیکن به لیگ درجه چندم یک کشور اروپایی برود.
پس نقش رسانه و آگاهیبخشیشان میتواند سهم بسزایی در شفاف ماندن آب این رودخانه ایفا کند. این دقیقا بر خلاف خواسته دلالان است که با هر حربهای به دنبال گلآلود کردن آب و صید ماهی درشت از آن هستند.
* دبیر گروه ورزشی
***
[با این کلمات بازیتان ندهند]
فوتبال شاید دلخوشی خیلی از مردم باشد. حتی آنهایی که هزار و یک مشکل اقتصادی کوچک و بزرگ دارند به عشق استقلال و پرسپولیس یا تیم شهرشان برای مدتی مشکلات را فراموش میکنند. شده یک 90 دقیقه در طول هفته. فوتبال برای همه یک مأمن برای تجربه کردن یک حس لذتبخش است. حتی اگر با باختن تیم محبوبشان این تلاش برای تجربه لذتبخش به عکس آن تبدیل شود. اما قرار نیست به این بهانه، شاهد رشد افسارگسیخته قیمتها باشیم. آهای مدیران فوتبال ایران! آنکه خوب است، درخشیده و پیشنهاد خوب خارجی دارد، بدون ثانیهای درنگ و تعلل، شبانه بلیت میگیرد و میرود، پس قصه پرسوز به عشق شما ماندم را هرگز باور نکنید. آخرین نفری که گفت؛ من از بچگی فلان رنگی بودم و شبها با پیراهنش میخوابیدم، همین چند روز پیش در استارتی تاریخی به گونهای سریع و سرعتی قراردادش را در ازای پول خردی که از قرارداد چند میلیاردیاش مانده بود، فسخ کرد و به قطر سفر کرد!
قصه عشاق را فراموش کنید، هم شما فوتبالیها و هم مدیران عزیز. عشق وجود دارد اما فوتبالیستها اصولا عشاق باوفایی نیستند. آنها شاید املایشان بد باشد و مجبور به فینگیلشنویسی در استوریهایشان شوند اما در حساب بیهمتا هستند. شاید در جغرافی فوتبال فرق شمال و جنوب دروازه را وقت زدن پنالتی ندانند اما درس تاریخشان آنقدر خوب است که همگی سرنوشت فلان شماره 8 پوش سابق را خواندهاند و نمیخواهند به سرنوشتش مبتلا شوند. آنها همان بچهزبلهای زنگ ورزشاند که شلوار گرمکن آبیرنگشان را در همان خانه از زیر میپوشیدند تا به محض شروع زنگ ورزش، مبادا وقتی در حال عوض کردن لباساند، دیگران یارکشی کنند و آنها یار اضافه شوند! چرا فوتبال روزبهروز در ایران گرانتر میشود؟ چون مدیران ما به تناسب اینان در زمان مدرسه، زبل و دست و پادار نبودند. درسخوانان درس خواندند و سپس با رانتهای سیاسی و رسیده از عالم غیب مدیر شدند اما اینان اکثرشان بیخیال درس و مشق شدند و در عوض مستقیم توپ زندگی را به دروازه پول و شهرت شوت زدند.