سیدبهزاد اخلاقی*: موج سوم کرونا در جهان قربانیان تازهای میگیرد و کشورهای مختلف با نظامهای سیاسی بعضا متضاد، با چالشهای یکسانی درباره بحران ناشی از شیوع این بیماری رو به رو هستند اما در فضای بینالملل که ۶هفته تا انتخابات آمریکا باقی مانده و انفعال اروپایی حتی قادر نیست درباره مقابله با ویروس کرونا به جمعبندی یکسانی برسد، بیش از 30 روز اعتراضات متمرکز خیابانی در بلاروس در نهایت منجر به دیدار ولادیمیر پوتین و آلکساندر لوکاشنکو، روسایجمهوری روسیه و بلاروس شد. البته تکراری بودن سناریوهای غربی در مقابل تحولات در اروپای شرقی و دولتهایی که مواضع یکسانی با آمریکا اتخاذ نمیکنند، همواره سوالبرانگیز بوده است، چرا که با گذشت بیش از یک دهه از چالش انقلابهای رنگی در فضای پساشوروی، عملا بار دیگر شاهد تکرار داستان دوقطبی انتخابات و حمایت غرب از یک معلم زبان انگلیسی 38 ساله هستیم که بیشتر اوقات خود را در ایرلند گذرانده و حالا میخواهد بلاروس را هدایت کند، البته با کمکهای غرب. به نظر میرسد چالش ضعف شخصیتهای سیاسی در فضای پساشوروی در اروپا مسالهای باشد که در آینده نیز با آن مواجه خواهیم بود؛ این مهم از ۲ مساله نشأت میگیرد، نکته نخست آنکه مردم کشورهای اروپای شرقی دیگر به سیاستمداران سنتی رغبتی ندارند و از سوی دیگر نسل جدیدی از سیاستمداران هنوز پا به عرصه فضای سیاسی در این کشورها نگذاشتهاند که ریشه آن را باید در نبود احزاب و تشکلهای جدید جستوجو کرد. البته پیروزی زلنسکی در اوکراین و حالا کاندیدا شدن سویاتلنا تیخانوسکایا در بلاروس موضوعی است که در فضای پساشوروی و آشفتگی به جا مانده از سرمایهگذاری غرب برای تخریب نهادهای مدنی به جا مانده از دوران شوروی باید آن را جستوجو کرد. اما درباره بلاروس و «برادری اسلاوها» بحثهای متنوعی مطرح است که یکی از آنها الحاق خاک بلاروس به روسیه، مانند آنچه در کریمه رخ داد است تا نوعی همکاری مشترک مانند آبخازیا و اوستیا. به هر ترتیب غرب از گسترش نفوذ روسیه و استقرار نظامیان روس خرسند نیست و هر جا بتواند یکی از حامیان کرملین را سرنگون کند یا حتی حضورش در قدرت را تضعیف کند توانسته است بر رقیب دیرینه خود پیروز شود. اما لوکاشنکو شاید مانند معمر قذافی قصد داشت دل غرب را به دست آورد تا شاید حمایتهای بیشتری از او در مقابل مسکو بکنند به همین خاطر پیش از انتخابات ریاستجمهوری 9 آگوست خط و نشانهای مختلفی را برای روسیه کشیده بود و به نظر میرسد لوکاشنکو قصد دارد مسیرش را از مسکو جدا کند. از منظر اقتصادی این مهم چندان در آینده نزدیک قابل دسترسی نبود، چرا که حتی با شکست ایده اتحادیه گمرکی هم بلاروس کماکان مناسبات اقتصادی ویژهای با مسکو دارد. اتحادیه گمرکی اوراسیایی که کشورهای روسیه، قزاقستان و بلاروس در آن عضو بودند و با به هم ریختن اوضاع در اوکراین شاکله خود را از دست داد و پس از آن به اتحادیه اوراسیایی شهرت یافت که ایران هم عضویتی نیمبند با تعرفههای ترجیحی در آن دارد اما در مجموع سیاستهایی که لوکاشنکو در قبال «برادر بزرگتر» پیش گرفت، چندان مورد پسند مقامات کرملین واقع نشد و رفتارهای اروپاییها بویژه آلمان، فرانسه و انگلیس نشان داد آنها از لوکاشنکو با آغوش باز در مقابل فاصله گرفتنش از مسکو استقبال نمیکنند؛ همین واقعیت و اعتراضات خیابانی، لوکاشنکو را بر آن داشت تا مناسباتش با مسکو را تقویت کند و بالاخره به دیدار پوتین شتافت. اما در وضعیت کنونی، روسیه برای حفاظت از جایگاه خود در بلاروس بعید است بخواهد روی شخص لوکاشنکو سرمایهگذاری بیش از یک دوره بکند و مسکو احتمالا به دنبال راهحلهایی چون انتقال تدریجی قدرت به یک قوای مطمئن اما متفاوت است که بتواند سیاستهای لوکاشنکو را در کوتاهمدت نقد و روابط با ثباتی را با مسکو در میانمدت و بلندمدت طراحی کند. با توجه به ضعف اتحادیه اروپایی و جایگاه بلاتکلیف ناتو در مواجهه با تحولات جهان غرب بویژه آمریکا، روسیه باید برای حفظ بلاروس 2 سناریو را به طور همزمان در پیش بگیرد که مقابله با نهادگرایی اتحادیه اروپایی و تبلیغ این نهاد یکی از مهمترین آنها به شمار میرود، از سوی دیگر مسکو باید جایگزینی مطمئن برای لوکاشنکو بیابد تا بتواند مسیر حرکت به سوی آینده را مطمئنتر پیش ببرد. در حال حاضر آشفتگی سیاسی در اوکراین و تغییرات احتمالی در لیتوانی، روسیه را در پیشبرد اهدافش مصممتر کرده است. قطعا روسیه از تغییرات سریع در بلاروس حمایت نمیکند اما اینکه لوکاشنکو مقامی تشریفاتی در آینده بلاروس داشته باشد و جایگاه و موقعیتش حفظ شود، امری است که به نظر میرسد روسیه آن را دنبال میکند. بلاروس در یک دوره ۲ ساله تا 2022 قادر است روند آمادهسازی را برای تغییرات در راس حرم قدرتش شاهد باشد که البته بدون چراغ سبز روسیه این مهم قابل دستیابی نیست.
* کارشناس مسائل بینالملل