در سینما: بیام و، ماتیک و زید و جردن
تیوی: مدام کشک و کنکور و بانک و روغن
اظهار فضل آرتیست، سس- ماست لازمم کرد
«سس» ریخت جای خون در، دعوای حول یک زن
سیما و سینما! وای! هر روز قصه این است:
شد عاشق «ترانه»، «بهروز» مثل «بیژن»
عشق و پنیر آمیخت، با ماست، با خیانت:
گاو صباح کرده، تبلیغ دوغ میهن
از حجم ابتذال در سینما، سرودن
طبع روان ما را، خواهد نمود الکن
گندش اگر بیاید توی صداوسیما
ارشاد خواهد آورد، بر درب خانهها، ون
حرف تو هم متین است! پس بعد از این عزیزم
توی صداوسیما، پیدا نباش لطفا!!!