هنوز آن بعدازظهر گرم که کارلوس کیروش به کمپ تیمهای ملی برای بازدید از زمینهای تمرینی پا گذاشت از ذهن پاک نمیشود، آن روزها کارلوس کیروش تنها دو گزینه روی میز خود داشت؛ یکی تیم ملی ایران و دیگری پیشنهای از یک تیم آفریقایی، آن روزها کیروش داستان محکومیتش از سوی دادگاه فیفا مبنی بر شکایت کمیته مبارزه با دوپینگ مطرح بود و هزار و یک داستان دیگر. آن روزها فدراسیون فوتبال با قراردادی نسبتا منطقی این مربی سرشناس پرتغالی را استخدام کرد ولی حالا برای اینکه قرارداد را با او بعد از جام جهانی تمدید کنند شرایط فرق کرده است. کارلوس تیم ملی ما را به جامجهانی برده، دوباره در زمره مربیان کارآمد فیفا قرار گرفته و پیشنهادهای مختلف از دیگر نقاط جهان دارد (براساس گفتههای رسانهها). حالا کارلوس برای اینکه بخواهد بعد از جامجهانی تا 4 سال دیگر روی نیمکت ایران بنشیند درخواست مبلغ 2 میلیون دلار به ازای هر سال را کرده و فدراسیون فوتبال نیز علاقهمند است با او تمدید کند ولی به دلیل مشکلات مالی علی کفاشیان باز هم سراغ وزارت ورزش میرود و دست کمک را بار دیگر به سوی وزارتخانهایها دراز میکند، شاید خیلی شفاف باشد که پرداخت این رقم تنها از سوی فدراسیون قابل قبول نیست و این وظیفه وزارت ورزش است که این بار را از روی دوش فوتبال بردارد. ولی براساس مذاکرات پشت درهای بسته وزارت ورزش آب پاکی را روی دست کفاشیان میریزد و اعلام میکند نمیتواند از این پولها برای یک مربی خارجی هزینه کند! حالا زمان آن رسیده تا پیکان انتقادها را از سوی کفاشیان برداریم، این درست است که در خیلی موارد منتقد فدراسیون او هستیم ولی این بار حق با او است چون اگر کیروش بتواند 4 سال دیگر با تیم ملی باشد میتواند برنامههایش را مو به مو اجرا کند. درباره این موضوع که رقم قرارداد کارلوس بالاست باید گفت در فوتبالی که مربیان داخلی با این کیفیت دانش فنی سالی 2 میلیارد تومان دریافت میکنند نباید برای نگه داشتن مربی در سطح کیروش سالی 6 میلیارد پرداخت کرد؟ حتی میتوان گفت اگر او از تیم ملی جدا شود کدام مربی داخلی میتواند تضمین کند که جایگاه فعلی را از دست ندهد؟ در قابلیت مربیان داخلی شکی نیست ولی این مساله که به مدت 4 سال یکبار، با یک مربی قرارداد ببندیم و بعد شکستها را گردن آنها بیندازیم کاملا غیرمنطقی است. کیروش وعده داده که اگر با او تمدید کنند میتواند تیم ایران را قهرمان جام ملتهای آسیا کند. این مساله بعد از گذشت 4 دهه از قهرمانی ایران در آسیا نکته مثبتی در فوتبال ما به حساب میآید. حتی فدراسیون به کمک وزارت ورزش میتواند مشروط با این مربی پرتغالی قرارداد ببندد و بعد از قهرمانی در آسیا تمام مبلغ را به او پرداخت کند. چون چیزی که در این برهه اهمیت دارد این است که به هر طریقی شده باید از فرصت ایجاد شده و حضور یک مربی درجهیک اروپایی برای تیمهای ملی سود برد، ما تا کی میخواهیم از علم نوین فوتبال و مدیریت صحیح در ورزش دور بمانیم؟ چرا وزارت ورزش تا این حد نسبت به سرنوشت فوتبال بیتفاوت است؟ واقعا گودرزی برای چه آمده؟ آیا رای اعتماد مجلس به او تنها برای این نبود که وضعیت ورزش را
سر و سامان دهد؟ این سوال در سال 92 و در مدت این چند ماه که گودرزی به ریاست وزارت ورزش رسیده رنگ کهنه و کلیشهای به خود گرفته که چرا وزارت ورزش نسبت به فوتبال بیتفاوت است؟ واقعا از طرح این مساله دلزده و خسته شدیم وقتی جواب درستی برایش بیان نمیشود! به نظر میرسد حتما باید تیم ملی در تورنمنت جامجهانی یا حتی بعد از آن در آسیا نتایج ضعیفی کسب کند و بعد کمیتهای تشکیل شود برای پیدا کردن دلایل حذف و باز هم نتیجه به جایی نرسد! چرا کسی نیست که بداند افول تیم ملی فوتبال یک کشور به منزله افت لیگ، افت فوتبال پایهها و عدم رضایت عموم از این ورزش پرطرفدار است.