سجاد رضاییمقدم: در طول تاریخ کشورهای جهان بویژه از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی تا امروز، اتفاقات زیادی، زندگی و روند عادی حکومتها را دستخوش تغییر کرده است؛ اتفاقاتی که اساسا پرداختن به آنها میتواند مطالب مهم و عبرتآموزی را به منصه ظهور رساند. پخش و نشان دادن تصاویر ثبت شده از این حوادث در هر زمان و در هر مقطع میتواند ثمرات منحصر به فردی داشته باشد، از طرفی شرایط فعلی هم ایجاب میکند با نگاهی دوباره به وقایع گذشته و با استفاده از حلقه فیلمهای موجود در آرشیو، تلنگری به حال فعلی وارد کرده تا مرتکب اشتباهات گذشته نشویم.
هدف مستندسازی نیز نشان دادن واقعیتها و جزئیات حوادث تاریخی است و تلاش میکند با بررسی دقیق لایههای پنهان آنها به چرایی شکلگیری و مشکلات احتمالی موجود در آنها پرداخته تا شاید با این مهم توانایی جلوگیری از به وجود آمدن مجدد مشکلات را داشته باشد، البته گاهی این نیاز باعث شده مستندسازان با استفاده از ظرفیت مستندسازی و جایگاه نسبتا خوب تولیدات مستند در میان مخاطب ایرانی، با رویکردی دغدغهمند به مسائل ملموس و مهم برای آنها بپردازند.
در چند سال اخیر جریان مستندسازی با مدیریتی که در نهادهای مختلف شکل گرفته است، توانسته بخشهای مهمی از تاریخ معاصر را به تصویر بکشد و پرده از اسنادی بردارد که هر چند در دسترس بودند اما به آنها توجهی نمیشد. در این میان احساس دغدغهمندی و تشنگی مخاطب برای آگاهی از مسائل مختلف هزارتوی تاریخ معاصر، باعث شده روحیه خلاقیت هنری و شمه مستندسازی با در کنار هم قرار دادن تصاویر آرشیوی و گنجینه به جا مانده از گذشته اثری را به نمایش بگذارد که تنها نگاهی موزهای به اسناد نباشد، بلکه با چیدمان داستانی، روایتی سرراست و دلنشین را به مخاطب ارائه دهد.
آرشیو و گنجینههای تصویری گاهی ارزشی به اندازه تجربه یک ملت دارد؛ تجاربی که شاید با مطرح شدن مجدد جای کسب تجربه را پر کند و گاهی به اندازه عمری چند ساله ارزش پیدا خواهد کرد.
با توجه به تمام این موارد، میتوان گفت استفاده از تصاویر آرشیوی وظیفهای بر گردن مستندسازان امروز بوده تا توسط این تصاویر و با استفاده از خلاقیتهایشان، تاثیرات مثبتی را ایجاد کرده و از این جمله معروف که «تاریخ کشورها تکرار میشود» جلوگیری کنند و به نتیجهای به اندازه پیشرفت یک ملت برسند.
داوود مرادیان در «کلاشینکفهای آمریکایی» سعی کرده مستندی را براساس اسناد دیدهنشده و گاه منتشرنشده بیان کند که در گونه مستندسازی با عنوان مستند آرشیوی آن را میشناسیم؛ شیوهای که شاید در نگاه اول دارای تصاویر نهچندان با کیفیت باشد اما بازخوردهایی که مخاطب نسبت به این آثار دارد، جایگاه روایی آن است.
کلاشینکفهای آمریکایی مستندی است که سعی دارد با نگرشی جدید حلقه روایی خود را در ۳ بخش اتفاقات پیش از جنگ و چرایی آغاز آن، دوران جنگ و علت ادامهدار بودن آن و در نهایت پذیرش قطعنامه و جایگاه فعلی مقاومت اسلامی بیان کند.
نکته حائز اهمیت آن است که تولیداتی از این دست از نکات مثبت متولیان امر است اما واقعیت این است که آیا پخش، توزیع و برد رسانهای این آثار هم به همان اندازهای که مهم است، تاثیرگذار خواهد بود؟ کلاشینکفهای آمریکایی در 6 قسمت بنا دارد به شبهات جنگ پاسخ دهد؛ شبهاتی که نشرشان با قدرت رسانهای بالایی صورت گرفته است. باید اذعان کرد تولیدات جریان مستندسازی انقلاب هر چند قدرتمند است اما در وضعیت نشر و تاثیرگذاری میدانی و مردمی چندین پله عقب است و باید گفت این مستند نیز مانند دیگر آثار از این دست تنها میان پمپاژ رسانههای رقیب قرار میگیرد و شاید راه نجات آن ادامه جریان پاسخ به شبهات تاریخ جنگ تحمیلی با تولید آثار مدون و غیرمناسبتی باشد.