میکائیل دیانی: در 30 کیلومتری همدان، شهری واقع است که مردمانش با خاک هنر به پا میکنند؛ «لالجین» که به پایتخت سفال جهان معروف است این روزها حال و هوایی متفاوت دارد. برخلاف تمام کشور که بیکاری بیداد میکند، مسؤولان کارگاههای سفالگری دنبال کارگر میگردند اما نیروی کار پیدا نمیشود!
به گزارش «وطن امروز»، از آقبلاغ به سمت لالهجین میروم، از همان ابتدای جاده کارگاهها و مغازههای سفالگری شروع میشود، بیش از 1000 کارگاه و 350 فروشگاه سفالگری در سبکهای مختلف در لالجین فعال است. بعد از چند صد متر به یکی از مغازههای لوکس میرسم؛ محصولاتش بهروزتر است. وارد مغازه میشوم. «محمد» جوانی 35 ساله به همراه برادر بزرگترش کارگاهی دارند که دیگر طرحهای قدیمی را کار نمیکنند. میگوید: «تا دورهای سفالهای میناکاریشده مشتریهای زیادی داشت اما حالا دیگر اینها طرفدار ندارد، مردم طرحهای جدید را میپسندند و ما هم سراغ طرحهای بهروز رفتهایم». او میگوید: «مشتریهای ایرانی ما حالا کمتر شده است و بیشتر از همه عراقیها، سوریها و کویتیها مشتری ما هستند، ما هر چقدر تولید کنیم آنها میخواهند و همین هم باعث میشود کمتر به تنوع فکر کنیم!»
کمی جلوتر، مغازه بزرگی است که انگار طرحهایش اختصاصی است، همه سرویسهای بشقابش با طرحهای خاصی است که در مغازههای دیگر پیدا نمیشود، با صاحب مغازه سر صحبت را باز میکنم. میگوید: «من یک میلیون و 500 هزار تومان فقط هزینه زینک و فیلم طرحها را میدهم، قبلا این قیمت یکچهارم میزان فعلی بود. قبلا لعاب را 50 هزار تومان میخریدم، حالا شده 150 هزار تومان اما قیمتهایمان را نمیتوانیم چندبرابر کنیم». درباره طرحهای اختصاصیاش سؤال میکنم و میگوید: «هزینههای اینها و هزینه نقاشیهایمان خیلی بالا میشود، با این حال نیروی کارمان کم است. من برای طرح نقاشیهای سفالم روزانه به یک خانواده 4 نفره یک میلیون و 200 هزار تومان میدهم اما باز هم راضی نیستند، البته هنر است و مشقت دارد!» درباره وضعیت نیروی کار در این شهر سوال میکنم و میگوید: «در لالجین تا دلتان بخواهد کار هست اما کارگر نیست! با اینکه کارگر ساده سفالگری حالا حدود 4 میلیون تومان با حق بیمه و... درآمد دارد اما کسی حاضر نیست بیاید سر کار، چون باید هر روز در کنار کوره 70 درجه کار کند!» این شاید یکی از دلایل باشد، چرا که در گزارشهای علمی مشخص شده است «سلامت کارگران صنایع دستی سفالی به علت استنشاق ذرات گردوغبار در معرض خطر است که لازم است تحت نظارت بهداشتی و معاینات پزشکی قرار گیرند» و همین مساله باعث میشود جوانان کمتر به فعالیت در این حوزه علاقهمند باشند.
مغازههای دیگر لالجین هم همین مشکل را داشتند، با وجود آنکه در کارگاهها نیاز به کارگر وجود دارد و کف حقوق آن نیز به نسبت کارگری در حوزههای دیگر بالاتر است اما مهاجرت از لالجین و نبود کارگر در این شهر محسوس است، به گونهای که اگر جستوجویی اینترنتی بکنیم در همه سایتهای کاریابی تعداد زیادی کارگر ساده برای این شهر مورد نیاز است. سال 95 لالجین به عنوان پایتخت سفال جهان ثبت شد و قرار بود «دهکده سفال لالجین» هم راه بیفتد تا کار به سمت صنعتیتر شدن و رشد و شکوفایی پیش برود اما هنوز وضعیت شهر با شرایط ایدهآلی که در پی ثبت جهانی انتظار آن میرفت، فاصله دارد. صنعتگران کوچکترین شهر جهانی جهان برای آنکه فروش مناسبی داشته باشند، حجم زیادی تولید دارند و نتیجه آن ایجاد روزانه 65 تن ضایعات سفال و سرامیک است که در پیرامون شهر لالجین روی هم انباشته شده است.
داریوش رضاییمشکین از هنرمندان و صنعتگران لالجینی است که سفالگری میکند. او معتقد است: «جلوگیری از واردات سفال چینی به استان در حوزه فروش و رونق تولیدات طی سالهای اخیر نقش مؤثری داشته است، به طوری که اکنون در کمتر مغازه یا کارگاهی سفال چینی یا حتی سرامیک چینی یافت میشود».
علی، مغازهدار دیگری است که در حال خالی کردن روزنامه از نیسان است. مقدار زیادی روزنامه جلوی مغازهاش دپو شده است. از او به شوخی میپرسم چقدر اهل مطالعهای؟ میخندد و میگوید: «ما به اندازه تولیدی که داریم، روزنامه هم برای بستهبندی سفالها مصرف میکنیم». میگویم روزنامهنگارم و سریع میپرسد: «باطلهاش را کیلویی چند میفروشید؟» حالا من میخندم و میگویم: «من در تحریریه کار میکنم و از قیمت باطله خبری ندارم». انگار حرف من را نشنیده باشد، ادامه میدهد: «ما الان کیلویی 10 هزار تومان میخریم، مدتی قیمتش خیلی بالا رفت و ما نخریدیم، دوباره پایین آمد!» میگویم: «برای خارج هم همینطور روزنامهپیچ صادر میکنید؟» میگوید: «بله! همینطور بار میزنیم و میبریم». این صحنه نشان میدهد، کار هنوز آنقدر هم صنعتی نیست. میگویم: «خب! به فکر این نیستید که کار شکیل پخش شود و به فروش برسد؟» میگوید: «از آنجایی که در سفال شاهد تنوع شکل محصول هستیم، ورود برای تولیدکننده در این عرصه به دلیل هزینه بالا، مقرونبهصرفه نیست؛ پس مجبوریم برای انتقال و حملونقل محصول به صورت عمده از کارتنهای تخممرغ استفاده کنیم». این صحبت علی به این معناست که قرار نیست خیلی هم این شهر صنعتی شود و رشد پیدا کند.
لالجین میتواند تبدیل به یکی از شهرهای صنعتی و بزرگ کشور شود اما هنوز سفالگریاش سنتی است، به تبلیغات و تجاریسازی محصولاتشان هم فکر نمیکنند، البته جالب توجه است که در این شهر مشکل کمبود نیروی کار دیده میشود.