محمدعلی صمدی*: اوایل پاییز 58، «جورج کیو» رئیس ایستگاه «سیا» در تهران، پس از بازگشت از سفری به آمریکا، به دیدار وزیر وقت امور خارجه جمهوری اسلامی «ابراهیم یزدی» رفت و با او درباره مساله مهمی به گفتوگو نشست. «یزدی» درباره موضوع بحث با «کیو» گفته است: «آمریکاییها گفتند اسناد ماهوارهای ما نشان میدهد عراق در حال انتقال نیرو از مرز اردن به مرز ایران است. از طریق صدا و سیمای اهواز با هلیکوپتر به بهانه فیلمبرداری اقدام کردیم و دیدیم عراق آرایش نظامی گرفته است».
چند روز پس از این اتفاق، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، لانه جاسوسی ایالات متحده را به اشغال خود درآوردند. ۳ روز بعد در ساختمان وزارت دفاع و در دفتر شخص وزیر دفاع دکتر«مصطفی چمران»، جلسهای با حضور 11 ژنرال ارشد ارتش و آیتالله سیدعلی خامنهای (معاون وزارت دفاع در امور انقلاب) تشکیل شد. موضوع جلسه «ارائه مقدورات قوای سهگانه در مقابل تهدید عراق» بود. در متن گزارش این جلسه تاریخی آمده است:
«... الف. تیمسار«فلاحی» فرمانده نیروی زمینی ارتش: درباره آمادگی نیروی زمینی و توانایی این نیرو در مقابله با یک تهدید که در صدر آن تهدید عراق است، وضع پرسنلی و لجستیکی و آموزشی و عملیات را به شرح زیر میتوان بیان کرد:
وضع پرسنلی: استعداد افسری: 70 درصد، استعداد درجهداری 70 درصد، استعداد سربازی: 30 درصد که این استعداد خدمات سرویسی انجام میدهند و از نظر عملیات صفر است. راهحل، احضار 12 دوره سرباز است.
وضع لجستیک: موجود بودن مهمات (اعم از داخل و خارج) بیش از 30 روز.
سطح نگهداری: 30 درصد، بنا بر این در عملیات نمیتوان روی این حساب کرد.
تحرک: 40 درصد که این تحرک مربوط به یگانهایی است که صددرصد باید تحرک داشته باشند و در سایر یگانهایی که برابر جدول سازمان و تجهیزات تحرک کمتری دارند، این تحرک صفر است.
وضع آموزش: آموزش یگانی و تمرینات صحرایی با انگیزه کسر پرسنل، کمی تحرک و غیرقابل قبول بودن سطح نگهداری، صفر است. آموزش انفرادی متوسط و در سطح قابل قبولی است».
در ادامه جلسه، تیمسار باقری، فرمانده نیروی هوایی میگوید پاییز سال گذشته، نیروی هوایی عراق تجهیز شده و این کشور به شکل غیرقابل قیاسی دارای برتری هوایی است و قادر است در یک زمان، 333 سورتی پرواز انجام داده و شعاع عمل شکاریهایش تا مشهد میرسد. فرمانده نیروی هوایی اعلام کرد از مجموع 461 هواپیمای شکاری کشور، 304 فروند حاضر به عملیات هستند. نامبرده سخنان خود را اینگونه به پایان میبرد: «من به عنوان رئیس ستاد نیروی هوایی باید بگویم در طول یک سال، مقدار زیادی از قطعات مصرف شده و اقلام پرمصرف به صفر رسیده است، بنابراین نیروی هوایی قادر به پشتیبانی نزدیک هوایی نیست و پیشنهاد مینمایم فعلا ریسکی به عمل نیاید چون احتمال دارد پشیمان شویم، البته پس از بازسازی که حداقل ۳ ماه خواهد بود، میتوان این ریسک را قبول کرد».
گزارش بعدی از سوی دریادار علوی، جانشین فرمانده نیروی دریایی ارائه میشود که کوتاه و صریح است: «ناوهای ببر، پلنگ و رستم به علت نداشتن قطعات یدکی و متخصصان آمادگی عملیاتی ندارند، ضمنا استعداد نیروی دریایی از نظر آمادگی ناوها، 10 درصد است که میزان این استعداد را میتوان صفر محاسبه کرد».
سرهنگ عمادی، فرمانده هوانیروز هم اینگونه استعداد حوزه تحت فرمان خود را ارائه میدهد: «از تعداد 900 هلیکوپتر، فقط 100 فروند آن آماده کار است».
از زمان تنظیم این سند تاریخی، تا آغاز رسمی تجاوز بعثیان به خاک کشورمان، درست 10 ماه و 14 روز طول کشید. طی این مدت، طی انتخاباتی، سیدابوالحسن بنیصدر به ریاستجمهوری رسید و از ابتدای اسفندماه، مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح، به وی تفویض شد. وی که حداقل 200 روزِ مفید فرصت داشت تا مشکلات نیروهای مسلح را حتیالمقدور مرتفع کرده و آرایش نظامی متناسب با تهدیدات آشکار همسایه غربی ایجاد کند، با نهایی شدن نتایج انتخابات مجلس اول شورای اسلامی و شکست قطعی طرفدارانش در به دست آوردن اکثریت کرسیهای پارلمانی(خردادماه 59) وارد جنگ قدرت با رقبای سیاسی خود شد. وی طی این روزهای سرنوشتساز، حتی از تشکیل جلساتِ «شورای عالی دفاع» به عنوان بالادستترین مرجع تصمیمسازی برای ماشین جنگی کشور خودداری میکرد (شورا تا ۳ هفته بعد از آغاز رسمی جنگ هم تشکیل نشد).
رئیسجمهور عراق، روز به روز بر تحرکات ارتش بعث اضافه میکرد. تحرکاتی که درست زیر نگاه نیروهای مستقر در مرز انجام میشد. مرزهای غربی کشور صدها بار توسط یگانهای مرزبانی عراق و نیروهای زمینی و حتی نیروی هوایی ارتش بعثی زیر آتش قرار گرفت. ارتش بعث رسما و بدون پنهانکاری، مشغول ارزیابی توان مقابله به مثل نیروهای ایرانی در مرزها بود و زمانی که به جمعبندی نهایی رسید، روز 16 شهریور 59، نخستین تجاوز زمینی خود را صورت داد و ۲ منطقه استراتژیک و سوقالجیشی «خانلیلی» و «میمک» را طی چند ساعت به اشغال درآورد. سپس بیانیهای رسمی صادر کرد و با استناد به «معاهده 1975 الجزایر» اعلام کرد منطقه به مساحت 25× 5 کیلومتر مربع را از ایران بازپس گرفته است.
شاید باورش سخت باشد که در همین روز، فرمانده کل قوا «بنیصدر» به تدارک مراسم فردا در «میدان شهدا» اشتغال داشت؛ مراسمی که بنا بود جناب رئیس جمهور طی آن، با یک سخنرانی جنجالی و مبسوط، رقبای سیاسیاش در مجلس را در هم بکوبد. روز 19 شهریور بنا بود کابینه پیشنهادی شهید «محمدعلی رجایی» از مجلس رای اعتماد بگیرد و بنیصدر پس از چندین هفته کشمکش و تقلا برای تحمیل گزینههای منتخب خود به دولت، راهی جز این به ذهنش نمیرسید که با جنجال و کشیدن منازعات داخلی دولت به میان توده مردم، مجلس را منفعل کرده و رای آوردن کابینه را به تاخیر بیندازد. تدبیر بنیصدر به نتیجه نرسید و او روز 21 شهریور، عازم دیدار از مناطق عملیاتی شد. در دومین روز این «جبههگردی»، هلیکوپتر حامل رئیسجمهور و هیأت همراهش، از سوی میگهای عراقی مورد تهدید قرار گرفت و مجبور به مانورهایی خطرناک شد تا از تیررس آتش دشمن خارج شود. با همه این اوصاف، طی چند روز آینده هم، هیچ تحرک ویژه و جدیدی برای مقابله با قدرت درندهای که آشکارا در حال نمایش دندانهایش بود، انجام نگرفت. سرانجام، 9 روز پس از این گردشگری بیحاصل، ناقوس جنگ به صدا درآمد و غرش جنگندهها و تانکهای بعثی، زمین و آسمان کشور را پر کرد.
* پژوهشگر و تاریخنگار دفاع مقدس