printlogo


کد خبر: 224947تاریخ: 1399/7/8 00:00
نگاهی به دلایل ناکامی‌های مداوم آبی‌پوشان
چرا استقلال همچنان می‌بازد؟

محمدمهدی تقوی*: هر جا تصمیمات، سلیقه‌ای، بی‌مشورت و خودخواهانه گرفته شود و عقلا کنار گذاشته و مدعیان بی‌هنر مدیر و همه‌کاره امور شوند، مسائلی ایجاد می‌شود که دیگر ظاهرا لاینحل به نظر می‌آید. نمونه کامل این موضوع مدیران عامل سال‌های اخیر استقلال و پرسپولیسند؛ البته اوضاع در باشگاه آبی پایتخت به‌مراتب وخیم‌تر از رقیب سنتی است. برآمدن افرادی نظیر فتحی و سعادتمند در باشگاه قدیمی تهران اگر نگوییم به عمد برای تضعیف استقلال بوده، لااقل انتخاب‌هایی در نهایت بی‌تدبیری بوده که این فصل کابوس‌وار را برای هواداران استقلال رقم زد؛ فصلی که بیش از یک سال به طول انجامید؛ با 4 مدیرعامل (فتحی، خلیل‌زاده- با عنوان سرپرست باشگاه- فتح‌الله‌زاده و این آخری که خود را سعادتمند و باشگاه را شقاوتمند کرد) و 4 سرمربی (استراماچونی، مصطفوی (موقت)، مجیدی و مطلق (باز هم موقت!) آغاز شد و پایان یافت. فصلی که پایانش آرزوی هر استقلالی‌ای بود. 
وزارت ورزش با نگاه تبعیض‌آمیز به استقلال در تمام 7 سال اخیر موجب رکود این باشگاه مردمی و دوست‌داشتنی شد؛ استقلالی که به نظر می‌رسد تا یک سال آینده و پایان دوران سیاه فعلی 8 ساله، نه راه پس دارد و نه راه پیش! 
در مقایسه 2 تیم که رئیس مجمع یکسانی دارند (مسعود سلطانی‌فر)، نتایج جالبی به دست می‌‌آید که این شائبه را که وزیر طرفدار یک تیم خاص و دشمن دیگری است، لااقل نزد هواداران بدبین استقلال تقویت می‌کند. اگر چه نگارنده شخصا معتقد است موضوع به‌شدتی که بیان می‌شود، نیست اما این مورد را کاملا قابل بررسی می‌داند، زیرا سال‌هاست در حال تکرار است. 
1- هر سال بهترین بازیکنان استقلال از این تیم رفتند؛ ستاره‌ای مانند «مامه تیام» که شاید بهترین بازیکن خارجی 2 دهه اخیر است که به فوتبال ایران می‌آید (با سابقه بازی در اینترمیلان و یوونتوس)، جباراف، امید ابراهیمی، نورافکن و سیدمجید حسینی که نیمی از ترکیب ثابت استقلال بودند، یکجا ۲ فصل قبل استقلال را ترک کردند، در حالی که رقیب حداقل 5 سال است با ترکیبی ثابت و دست نخورده بازی می‌کند و ثبات که گمشده فوتبال ایران است، در این تیم به بهترین وجه رعایت شده است. 
2- گماردن مدیر بی‌مایه‌ای مانند فتحی که سابقه نابود کردن ۳ تیم فوتبال ایران به طور کامل و موفقیت‌آمیز(!) را داشت، برای استقلال نشانه خوبی نبود. نگارنده از همان زمان درباره این انتصاب مشکوک که گفته شد صرفا به دلیل رفاقت فتحی با شخص وزیر رخ داده بود، به اهالی فوتبال هشدار داد و در آخر با یک شاهکار ماندگار، آندره‌آ استراماچونی، سرمربی محبوب و موفق ایتالیایی را فراری داد؛ کاری که منجر به حذف خود فتحی هم شد. 
3- فتحی رفت، خلیل‌زاده آمد، او هم رفت، فتح‌الله‌زاده برکشیده شد؛ مدیرعامل پرسابقه پس از ۲ هفته‌ رفت و سعادتمند جایگزین شد اما برای وی تحویل گرفته شدن از سوی فرهاد مجیدی‌ای که خود سال اول سرمربیگری‌اش را آغاز کرده بود، مهم‌تر از موفقیت استقلال بود و با برداشتن گامی نشدنی به سوی ایتالیا و استراماچونی، استقلال را از کسب یک جام (حذفی) که می‌توانست دلخوشی موقتی برای هواداران باشد با خودخواهی تمام محروم کرد؛ البته از این واقعیت هم نباید گذشت که مجیدی بی‌سابقه و فاقد افتخار در مربیگری هم واکنش مناسبی نداشت و به جای استفاده از موقعیت کسب افتخار برای خود و باشگاه، در مواجهه‌ای بچگانه تیم را به حاشیه برد تا در فینال بازی را واگذار کند. 
4- وقتی خیال سعادتمند از رفتن مجیدی راحت شد، با انتشار نامه سرگشاده‌ای به استراماچونی- رونوشت برای هواداران استقلال!- اعلام کرد به علت قانون منع استخدام بازیکن و مربی خارجی قادر به جذب وی نیست؛ موضوعی که بدیهی بودنش را خود سعادتمند بی‌تدبیر بهتر از هر کس می‌دانست ولی نقشه‌اش برای قبضه قدرت با همین دروغ بازگشت مربی پرآوازه ایتالیایی به ثمر نشست و چه اهمیتی برای امثال سعادتمند و رئیسش سلطانی‌فر دارد که هوادار استقلال 8 سال است رنگ قهرمانی لیگ برتر را ندیده؟!!
‌5- استقلال در شرایطی گام به مسابقات لیگ قهرمانان گذاشت که نتوانست از بازیکنانی که جذب کرده بود استفاده کند. تیم پس از لیگ فرسایشی یک‌ساله، با پنجره بسته
نقل و انتقالات مواجه بود و بازیکنان خسته و مصدوم، از تمرکز لازم برخوردار نبودند، اگرنه بردن تیم‌هایی چون شرطه و پاختاکور واقعا غیرممکن نبود اما استقلال زور نداشت. در مقابل پرسپولیس پس از کسب قهرمانی در لیگ برتر با تیمی جدید وارد مسابقات لیگ قهرمانان شد و هر چند هماهنگ کردن 6 بازیکن جدید در ترکیب کاری دشوار بود اما گل‌محمدی موفق به انجام این مهم شد و تیمش را تا مرحله یک‌چهارم نهایی بالا برد. پنجره مورد‌نظر برای پرسپولیس هم بسته بود اما به طور محیرالعقولی ناگهان باز شد و تیمی که ۲ بازیکن بسیار خوبش- مهدی ترابی و علی علیپور- را از دست داده بود، دچار مشکل چندانی نشد. 
مواردی که در بالا ذکر شد، ابهاماتی است که باید از سوی شخص وزیر پاسخ داده شود؛ و گریزی از این کار نیست هر چند اگر مانند سایر ارکان دولت، وزیر ورزش هم 7 سال (شخص سلطانی‌فر 4 سال) بی‌مهری به باشگاه استقلال را پاسخگو نباشد، نزد وجدان خود حتما توجیهات و دلایلی دارد. 
دیگر برای جامعه فوتبال مبرهن شده تصمیم‌گیرندگان استقلال هیچ یک از اینها که نام برده شدند، نیستند. اینها تنها آلت فعل فرد تصمیم‌گیرنده‌اند، کسی که تصمیم‌ می‌گیرد استرا برود و حالا هم نیاید چون احتمال توفیقش زیاد است؛ کسی که تصمیم می‌گیرد ویلموتس بیاید، مربی‌ای که سال‌ها در هیچ جا فعالیت نداشته و در اوج کارش هم قراردادش با فدراسیون ساحل عاج، نیمی از قرارداد چرب با فدراسیون ایران بوده است. مشکل بزرگ این است. 
آنها که در استقلال- و حتی پرسپولیس- فعالیت می‌کنند، تنها مجری هستند و نه تصمیم‌گیرنده. الان به جایی رسیده‌ایم که در حل مشکلات باشگاه استقلال، نه مردم و هواداران- صاحبان اصلی تیم و باشگاه- حقی دارند و نه دلسوزان و پیشکسوتان و افراد توانمند. 
* روزنامه‌نگار 

Page Generated in 0/0060 sec