احسان رضایی: اولین قدم در ارتباط با تحلیل اقتصاد زمان جنگ این است که شرایط آن دوران را متصور شویم؛ اعم از اینکه ایران کشوری بود که انقلابی را پشت سر گذاشته بود؛ انقلابی که به لحاظ اقتصادی دولت را گرفتار خودش کرده بود، یعنی فرار سرمایهداران و بلاتکلیف شدن بسیاری از بانکها و کارخانهها که افت تولید و اعتصابات کارگری را به دنبال داشت.
در چنین شرایطی دولت به خاطر اینکه اوضاع اقتصادی بدتر نشود، ناگزیر به ملی کردن بانکها و صنایع و بنگاههای کشاورزی که تعدادشان به حدود هزار بنگاه میرسید، شد. ملی کردن بانکها و صنایع مختلف برای دولت آن زمان مسالهای از روی اضطرار بود. 36 بانک داشتیم که در 9 بانک ادغام شدند و آن دسته از بانکها که دولتی بودند، همچنان به فعالیت خود ادامه دادند ولی بانکهایی که سهامداران آنها خصوصی بودند و به علت پیروزی انقلاب از کشور فرار کرده بودند، فعالیتهای اقتصادی را بسیار تحت تاثیر قرار داده بودند.
در این وضعیت بازار حقیقی و بازار مالی اقتصاد تحت تاثیر قرار گرفته بود، چرا که بسیاری از کارخانهها و صنایع، وامدار بانکهای خصوصی بودند.
از طرفی توقعات مردم و قانون اساسی جدیدی که وظایف متفاوتی را به دولت محول کرده بود، باعث شده بود فشارها بر دولت زیاد شود. ویژگی دیگری که میتوان نام برد این است که مدیریت آن دوران از طرفی نوپا بود و از طرف دیگر با انگیزه.
استقلال سیاسیای که آن زمان به وجود آمده بود، امکان استفاده از تجربیات دیگران را به مسؤولان نمیداد و روحیه متصدیان اداره جامعه این بود که بدون کمک بیگانگان باید از پس مشکلات برآیند. دوره ۲ سال اول انقلاب با دوران شروع جنگ تفاوت چندانی نداشت، چرا که از لحاظ تاثیرگذاری بر متغیرهای اقتصادی از یک نوع بودند. واژه جنگ نوعی ناامنی را به ذهن متبادر میکند و ناامنی با ماهیت اقتصاد سازگار نیست.
اقتصاد زمان جنگ، اقتصادی است که اگر بتواند به گونهای عمل کند که بیش از پیش دچار مشکلات نشود، اقتصادی بالنده است. منابع مالیای که در جنگ برای موارد دیگر استفاده میشد، بعد از جنگ آزاد شده بود و باید جای دیگری استفاده میشد.
اقتصاد دوره جنگ با شرایط آن زمان خوب اداره شده بود. در دوره 8 ساله جنگ رشد اقتصادی به طور متوسط سالانه با قیمتهای ثابت سال 1361 منفی 4/2 درصد بود. این رقم در بخش کشاورزی مثبت 7/4 درصد، در بخش نفت و گاز منفی 2/8 درصد، در صنایع منفی 8/0 درصد و در بخش خدمات منفی 3/2 درصد بود. غیر از بخش نفت، رشد اقتصادی آن سالها منفی 6/0 بود و در مدت 8 سال تقریبا 5 درصد کاهش رشد اقتصادی داشتیم. درآمد سرانه مردم سالی 3/10 درصد کاهش یافته بود، یعنی کشور فقیرتر شده بود اما این کاهش فقط به دلیل جنگ نبود؛ جنگ با جمعیتی حدود 37 میلیون نفر شروع شده بود و در دوران جنگ 9/3 درصد رشد جمعیت داشتیم و در پایان جنگ جمعیت به 52 میلیون نفر رسیده بود.
در این شرایط تشکیل سرمایه ثابت ناخالص یعنی نرخ رشد سرمایهگذاری سالانه، منفی 6/7 درصد بود. تعداد شاغلان بخش کشاورزی در آن دوره به طور متوسط سالانه 7/0 درصد رشد داشت، شاغلان بخش صنایع و معادن 7/0 درصد کمتر شده بودند، شاغلان بخش نفت 2/2 درصد زیاد شده بودند و شاغلان بخش خدمات 5/5 درصد کم شده بودند. شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری 9/17 درصد رشد داشت (به قیمت سال 61)، بنابراین معدل 9/17 درصد به دست میآید.
* دستاوردهای اقتصاد دوران جنگ چه بود؟
انضباط مالی در زمان جنگ، اهتمام به برنامهریزی، اعتنا به زیربناها، عدم استقراض خارجی و توزیع عادلانه کالاهای مورد نیاز مردم از دستاوردهای اقتصاد دوران جنگ بود. در زمان جنگ بدون در نظر گرفتن تولیدات نفتی، در مجموع کل تولیدات کشور منفی 6/0 درصد بود. بخش صنایع و معادن نیز 8/0 درصد کاهش تولید داشت که این مقدار جبران استهلاک نیز نبود. سرمایهگذاران در ایران به دلیل اینکه زمان مشخصی برای پایان جنگ متصور نبود، سرمایههای خود را به تولید اختصاص نمیدادند و از این جهت بود که اقتصاد کشور دچار رشد منفی شده بود.
* میزان وابستگی بودجه دولت در آن سالها چگونه بود؟
سال 57 سهم نفت و گاز در درآمدهای عمومی دولت 4/63 درصد بود که سال 65 این عدد به 4/24 درصد رسید. در عوض نسبت درآمد دولت از مالیات افزایش داشت به طوری که سال 57 میزان درآمد دولت از مالیات 1/29 درصد بود که سال 67 این عدد به 3/47 درصد رسید.
همچنین دولت در زمان جنگ هیچگونه درآمدی از ناحیه فروش ارز که امروز وجود دارد نداشت، بنابراین میتوان بیان کرد وابستگی درآمدهای دولت به نفت در زمان جنگ بسیار کم شده است ولی نمیشود گفت وابستگی اقتصاد ملی به نفت هم کم شده یا نه، چرا که آنچه در اقتصاد ایران مورد بحث است وابستگی درآمدهای دولت به نفت است.