گرچه مهداماد، در چت، لاف و غوغا میکند
قیمت یک حلقه، وی را پاک رسوا میکند
میرود بازار زرگرها، شبیه فیلمها
لیک تنها ویترینها را تماشا میکند
از ور دیگر عروس نازنین، با نامزد
بر سر فرش و فر و یخچال، دعوا میکند
گفته: «باقی را - اگرچه هست سنگین و گران -
طفلکی با خون دل، بابا مهیا میکند
البته بابا اگر تعدیل شد، این هم هواست
گرچه قانون گفته صاحبکار بیجا میکند!!!»
بوده قولش «یک پراید گل زده»، حالا ولی
با عروس از همقدم بودن، سخنها میکند
گفته بوده «میخرد» ملکی برای نوعروس
حال حتی «رهن» را، بیپرده حاشا میکند
بعله! کاهش یافته «نرخ طلاق» کوفتی!
چونکه قبل از عقد، مشکل، بیخ پیدا میکند
بعد از آن، مسؤول، شاد از کاهش نرخ طلاق
میرود یک گوشهای، آرام لالا میکند