نمیترسد ز ویروس شناور
چه مسؤولی هزار اللهاکبر
نه چیزی شد گران، نه هستهای رفت
نخورده ذرهای لطمه به کشور
دلش میخواست در کاخش نماند
به کیش و قشم گهگاهی زند سر
چنان از دورکاری جان به لب شد
که کرده جملهها را خوب از بر
به اشرافیگری عادت ندارد
حقوقش هست با مردم برابر
گشایشهای او پایان ندارد
یکی آن را بریزد توی خاور
فدای مملکت شد شیخ دکتر
شده تحریم دیو و اوست دلبر