هدی یوسفی*: این روزها در تمام غرب آسیا سخن از دوگانه «مقاومت/ سازش» اعراب در برابر رژیم صهیونیستی است.
امارات و بحرین، با امضای توافق صلح با دولت نتانیاهو، طلسم چند دههای را شکستند و صلح اعراب با رژیم صهیونیستی را از امری بعید به مسالهای ممکن بدل کردند. تعجیل در امضای توافقات صلح متوالی، از یک سو به دلیل آن است که ترامپ در پی کسب برگ برندهای در سیاست خارجی است تا انتخابات پیش رو را با موفقیت پشت سر بگذارد و از سوی دیگر رژیم صهیونیستی در حال ساختن محیطی امن برای خود در غرب آسیا است و صلح با کشورهای عربی موجب میشود این رژیم مجبور نباشد در چند جبهه بجنگد و متحدانی برای خود کسب میکند تا در فضایی آرامتر بتواند به اشغالگری خود ادامه داده و با محکومیتهای کمتری مواجه شود.
اکنون اخبار زیادی از کشورهای بعدی که خواهان صلح با رژیم صهیونیستی هستند به گوش میرسد. در این میان رسانههای صهیونیستی با جوسازی خبری در پی آن هستند تا قطر را به عنوان کشور بعدی طالب صلح نشان دهند؛ اخباری که بارها از جانب مقامات قطری تکذیب شده است. آنها بر این باورند انتشار چنین اخباری تنها در جهت تخریب چهره قطر نزد ملت فلسطین است. در همین راستا امیر قطر در سخنرانی سالانه خود در سازمان ملل تاکید کرد تنها راه سازش قطر، پایبندی رژیم صهیونیستی به ابتکار صلح عربی است؛ ابتکاری که طبق آن اسرائیل تنها در صورتی از جانب کشورهای عربی به رسمیت شناخته میشود که کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس تشکیل شده و راهحل 2 دولتی مدنظر قرار گیرد.
قطر موضع خود را ثابت میداند و بیان کرده است روابطی که تا به امروز با رژیم صهیونیستی داشته صرفا برای تسهیل کمک به فلسطین بوده است. در میان گروههای فلسطینی، قطر از حماس میانهرو که همسو با اخوانالمسلمین است، حمایت مالی میکند و حماس حتی در دوحه دفتر سیاسی دارد اما با این وجود برخی تحلیلگران صهیونیست معتقدند قطر نقش سوپاپ اطمینانی را بازی میکند که رژیم صهیونیستی به وسیله آن اوضاع فلسطین را تحت کنترل خود درمیآورد. این تحلیلگران معتقدند هر زمان شرایط اعتراضات در غزه رو به وخامت میگذارد، رژیم صهیونیستی با سوءاستفاده از شرایط سخت معیشتی مردم منطقه، به وسیله تزریق دلارهای قطری به فلسطین، اوضاع را آرام میکند؛ ادعایی که قاطعانه از جانب قطر تکذیب شده است.
سوگیریهای قطر اما چندان هم واضح نیست! پس از اعلام رسمی توافق صلح میان امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی، قطر به صورت علنی بیانیهای مبنی بر حمایت یا محکومیت چنین رویدادی صادر نکرد؛ در همین زمان با برگزاری دور جدید مذاکرات دولت افغانستان و طالبان در دوحه سعی در آن داشت تا توجه رسانهها را از موضعگیری راجع به صلح منحرف کند.
در حاشیه مسأله صلح، قطر به دنبال میانجیگری برای ایجاد اتحاد بین احزاب مختلف فلسطینی است و در روزهای اخیر میزبان نمایندگانی از 2 جنبش حماس و فتح بوده است تا مذاکراتی بین این ۲ حزب صورت گرفته و در نهایت به وحدت منجر شود.
نقش آمریکا در این تحولات نیز قابل توجه است. ایالات متحده قصد دارد با معاملهای، در ازای رفع تحریمهای ۴ کشور عربی علیه قطر که از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است، قطر را مجاب کند توافق صلح با اسرائیل را بپذیرد؛ هدف از چنین امری البته علاوه بر تثبیت موقعیت رژیم اشغالگر قدس و ارزش انتخاباتی آن برای پرزیدنت ترامپ، تحقق صلح عربی خلیجفارس علیه ایران است.
آمریکا به زعم خود، پس از برقراری صلح میان اعراب خلیجفارس با رژیم صهیونیستی، عمقِ استراتژیک این رژیم را تا خلیجفارس گسترش داده و علنا به تهدید ایران خواهد پرداخت.
اما ایران با قدرت نظامی خود در منطقه و نیز با متحدان خود در جبهه مقاومت، چنین تحرکاتی را بیپاسخ نخواهد گذاشت. قطر نیز تا امروز چندان طبق پیشبینیهای محور آمریکایی-صهیونیستی عمل نکرده است؛ این کشور خواهانِ رفع تحریم است اما در صورتی که مذاکرات غیرمشروط میان طرفین صورت پذیرد، مسألهای که بعید است از جانب تحریمکنندگان به رهبری عربستان، مورد قبول قرار گیرد.
در رابطه با ماجرای صلح نیز قطر سرسختانه خواهان لغو محاصره غزه است و به نظر میرسد اخوانیگری قطر نسبت به وهابیت سعودی مقاومت بیشتری در برابر صلح نشان دهد.
در حال حاضر گویا قطر آخرین سنگر مقاومت اعراب منطقه در برابر پذیرش اشغالگریهای رژیم صهیونیستی است.
*کارشناس غرب آسیا