اگرچه خانم فضهسادات حسینی را به عنوان یک چهره رسانهای میشناسند اما خانم حسینی دکترای حقوق با گرایش حقوق زنان در اسلام دارد و در کنار فعالیتهای رسانهای، تدریس در دانشگاه را هم در برنامه کاری خود دارد. دکتر فضهسادات حسینی در گفتوگو با «وطن امروز»، اربعین را یکی از بهترین فرصتهای تربیت دینی فرزندان و تعمیق روابط زوجین توصیف کرد. متن این گفتوگو که به صورت یادداشت تنظیم شده، در ادامه میآید.
* سفر اول که رفتم نمکگیر شدم
اولین باری که قسمت شد سفر اربعین بروم، سال 95 بود. قبل از آن جرأت سفر اربعین را نداشتم، فکر میکردم با وسواسها و حساسیتهایی که دارم اصلا در توان من نیست در زیارت اربعین شرکت کنم اما دست روزگار طور دیگری رقم زد؛ سال 95 با یک تیم رسانهای میهمان عتبه عباسیه شدیم. عتبه عباسیه چند تیم مختلف رسانهای را از کشورهای مختلفی مثل آمریکا، ترکیه و لبنان برای سفر اربعین در عراق میزبانی میکرد که تیم رسانهای ما هم جزو این گروه بود. ما ابتدا به جمکران رفتیم و بعد از زیارت حضرت معصومه و اذن از ایشان، راهی عراق شدیم. میزبانی عتبه عباسیه آنقدر همه چیز تمام بود که من در دلم میگفتم حضرت عباس که میدانست چقدر این سفر برای من سخت است، همه چیز را مهیا کرد تا براحتی این سفر را تجربه کنم. البته نه اینکه سختی نباشد، چرا! سفر سختیهایی هم داشت اما بالاخره قدری راحتتر بودیم. نخستینباری که اربعین را تجربه کردم با خودم گفتم دیگر از این به بعد هر طور شده خودم را به زیارت اربعین خواهم رساند. منی که تا قبلش میگفتم امکان ندارد بتوانم در سفر اربعین شرکت کنم، به جایی رسیده بودم که میگفتم هر طور شده باید هر سال تجربه سفر اربعینم تکرار شود. همین تجربه اول کافی بود که دیگر نمکگیر و دلداده سفر اربعین شدم.
* سفر اربعین؛ فرصت تکرارنشدنی تعمیق روابط خانوادگی
من قبلا فکر میکردم سفر اربعین سفری نیست که یک زن در آن شرکت کند، سفری است که شرایط آن فقط برای آقایان مناسب است اما وقتی از نزدیک این سفر را تجربه کردم، نگاهم تغییر کرد. دیدم که این سفر برای خود عراقیها یک سفر خانوادگی است، ایرانی هم کمکم از این فرهنگ تاثیر پذیرفتند و پای خانوادهها به این سفر باز شد. شما ببینید! ما از بچگی فرزندانمان را با روضه امام حسین(ع) آشنا میکنیم، بچههای شیرخوار در این مراسمات در آغوش مادرانشان شرکت میکنند، خب! این بچه وقتی بزرگتر شد، تجربه اربعین برای او تجربه ویژهای است. بچهای که تا پیش از این سختی فرزندان امام حسین(ع) در کاروان اسرا را فقط شنیده بود، این بار با تمام وجود بخش کوچکی از این سختی را لمس میکند. در واقع تمام شنیدههایش تبدیل به یک تجربه ملموس میشود و همین موضوع باعث نهادینه شدن فرهنگ محبت به اهلبیت در قبل و روح و روانش میشود. در یکی از سالها برنامه کاری من برای سفر اربعین جور درنمیآمد. کاروانهایی که سالهای قبل رهسپار اربعین میشدند از نظر زمانی رفت و برگشتشان طوری بود که به برنامههای کاری من نمیخورد. در نهایت تصمیم گرفتم برای خودم و مادرم برای روز اربعین بلیت هواپیما بگیرم. به صورت اتفاقی با همسر یکی از همکاران رسانهای صحبت میکردم که ایشان گفت با شوهر و فرزندان و همکاران شوهرشان عازم کربلاست، تاکید هم کرد که تنها خانم جمع است و از من دعوت کرد همراهشان باشم. زمان سفرشان هم طوری بود که مناسب برنامههای کاری من بود. سریعا قبول کردم و همه کارها به سرعت جور شد و راهی کربلا شدیم. من در این سفر به چشم فداکاری یک مادر را میدیدم. یک زن صبور، با ۳ فرزند، فرزندی در آغوش، دیگری در کالسکه و دیگری هم دستش در دست مادر. این مادر چقدر زحمت میکشید؛ یک خانه کوچک در کربلا، محل استقرار ما بود، شاید من روزی چند بار میتوانستم زیارت بروم ولی این مادر نمیتوانست. باید مدام به کار بچهها میرسید، از آنان مواظبت میکرد، شرایط را برای همسر و دیگران مهیا میکرد، من از این همه زحمت و صبوری تعجب کرده بودم. این مادر میگفت من همه سختیها را تحمل میکنم تا فرزندانم فقط بودن در این فضا را تجربه کنند، در این فضا تنفس کنند. مادری که دغدغه تربیت دینی فرزندانش را داشت میدانست این تجربه چقدر در نهادینه شدن دین و آمیخته شدن آموزههای اسلامی در روح و روان فرزندانش اثر دارد. شما واقعا در سفر اربعین همه آن چیزهایی را که درباره دوره ظهور خواندهاید، به چشم میبینید. مردمی که در خانههایشان را باز میکنند و التماس میکنند که در خانه آنها ساکن شوید. هر کس هر چه دارد در طبق اخلاص تقدیم زوار امام حسین میکند، اگر تمام دارایی کسی فقط به اندازه یک لیوان آب است، همان یک لیوان آب را تقدیم زوار میکند. این صحنهها را کجا خواهید دید؟ کجای عالم این ایثارها پیدا میشود؟ چه کسی جز امام حسین(ع) میتواند کاری کند که حول محور او، چنین حماسه عظیمی شکل بگیرد؟ دیدن این صحنهها و لمس این تجربهها اثر بزرگ و فراموشنشدنیای در ذهن و روح فرزندان خواهد داشت. نه تنها فرزندان، بلکه جنس روابط زوجها هم در این سفر متفاوت میشود. جلوهای از محبتها، مراقبتها، مواظبتها و خدمتها به یکدیگر خود را نشان میدهد که روابط همسران را بسیار گرمتر و بامحبتتر میکند؛ آن هم محبتی از جنس دیگر، از یک جنس معنوی که نمونه آن در جای دیگری تجربه نمیشود. همه اینها دست به دست هم میدهد تا اربعین را تبدیل به سفری ورای یک زیارت کند. همه چیز در آن هست، زیارت، تربیت، نیایش، خدمت و محبت. سفر اربعین شارژ یکساله معنوی من بود. واقعا از وقتی که فهمیدم امسال امکان زیارت اربعین وجود ندارد، بیقرار شدم. چیزی آرامم نمیکرد تا اینکه حضرتآقا سخنان اخیرشان را درباره زیارت از دور و در خانهها فرمودند، کلام ایشان مثل آبی بود بر آتش. آرام شدم ولی این حسرت برای من ماند. گاهی مثال میزنم همانطور که هجرت پیامبر به مدینه، مبدا تاریخ اسلام شد، گویی سفر اربعین مبدا اتفاقات بزرگ زندگی من شد. تمام نقطههای عطف زندگی من در این سفر رقم خورده است. هنوز نمیدانم جای خالی این شارژ یکساله را چگونه و با چه چیز پر کنم؟ اما به هر حال امیدوارم هر چه سریعتر دوران پایان این فراق از راه برسد.
* هر قدم به یاد شهدای مدافع حرم
این نکته را هم اضافه کنم در تمام سفرهایی که ایام اربعین به کربلا داشتم، در هر قدمی شهدا جلوی چشمم بودند و سعی میکردم هر قدم را هدیه به شهدا بدهم. میگویند مؤمن باید زیرک باشد و مراقب هر حرف و قدمش باشد. سعی میکردم حواسم به قدمهایم باشد، اینکه هر قدم چه ارزشی دارد و کجا هستم؟ همین هم بود که قدمهایم را تقدیم میکردم به همه شهدا. عموی خود من در فاو شهید شد، شهدای دیگری که از دفاعمقدس و مدافعان حرم در ذهنم حک شدهاند، میدانم که همگی آنها مشتاق زیارت کربلا بودند، اگرچه شب جمعهها در عالم برزخ میهمان سیدالشهدا هستند اما میدانم که چقدر دوست داشتند که زنده باشند و به این زیارت بیایند. در مسیر جاده نجف تا کربلا روی هر عمود، عکس یکی از شهدا را زدهاند که تصویر شهدای ایرانی هم در بین آنان هست، خب! میدانید که چندین تن از شهدای ما در همین دوران دفاع از حرم سامرا در خود عراق شهید شدند. درست است که همین تصویرها شهدا را برای زوار یادآوری میکند اما من به صورت شخصی هم این یاد را مدام داشتم. یاد شهید حججی عزیز که روح او مثل یک برادر، چه برادریهایی در حق من کرده است. همیشه سعی میکردم قبل از سفر با مادران شهدایی که میشناختم و ارتباط داشتم تماس بگیرم و حلالیت بطلبم و گاهی هم توفیق میشد که در جریان سفر در خود عراق توفیق دیدار این بزرگواران نصیب من میشد. به هر حال سفر اربعین من، عجین شده با یاد شهدا.