سیده فاطمه حسینی: وزیر خارجه انگلیس اخیرا به نکات قابل تاملی درباره برجام و آینده آن اشاره کرده است. «دومینیک راب» در این باره تاکید کرده است: «ما همواره پذیرای تلاش برای گنجاندن توافقی بزرگتر [در داخل برجام] بودهایم، به این موضوع تمایل داشتهایم و در واقع، بر آن تأکید داشتهایم. تا زمانی که چشماندازی برای توافقی گستردهتر وجود داشته باشد، برجام چیزی است که در دست داریم. این توافق، ابزاری برای مهار ایران فراهم میکند، اگرچه میپذیرم به دلیل برخی موارد سیستماتیک عدم پایبندی، تضعیف شده است. ما تا زمانی که این توافق پابرجاست تمایلی برای حرکت به سمت توافقی بزرگتر نداریم».
رمزگشایی از اظهارات اخیر وزیر خارجه انگلیس چندان دشوار به نظر نمیرسد! دومینیک راب در حقیقت مواضع همیشگی و ثابت «بوریس جانسون» و دیگر اعضای دولت انگلیس مبنی بر «لزوم جایگزینی برجام با توافق جامع» را با ادبیاتی عوامفریبانه مطرح کرده است. تاکتیک حقوقی لندن، پاریس و برلین (مانند واشنگتن) در این باره کاملا یکسان است: آنها قصد دارند در قالب یک «الحاقیه»، تعهدات ایران در برجام را بسط داده و محدودیتهای موشکی و منطقهای را نیز به آن اضافه کنند. به عبارت بهتر، آنها به جای «انهدام برجام» به دنبال «دفرمه کردن» توافق هستند. از سال 2017 میلادی (زمان حضور ترامپ در کاخ سفید) تا نیمه سال 2018 ـ یعنی زمانی که ترامپ رسما از توافق هستهای با ایران خارج شد ـ تروئیکای اروپا اصرار داشت «کالبد برجام» به قوت خود باقی بماند و تعهدات بیشمار بعدی ایران، در دل این توافق و در قالب «الحاقیه» گنجانده شود.
با این حال، افرادی مانند جان بولتون و مایک پمپئو معتقد بودند «توافق اولیه برجام» باید رسما نابود و سپس با «توافق ثانویه» یا همان «توافق جامع» جایگزین شود. در حقیقت، ترامپ از یک سو قصد داشت توافقی را که «میراث دموکراتها» میخواند از بین ببرد و از سوی دیگر، تعهدات تجمیعشده موشکی، هستهای و منطقهای ایران را ذیل یک چارچوب جدید هدایت کند.
جمهوریخواهان همچنان همین بازی را دنبال میکنند. در مقابل، دموکراتها مانند جمهوریخواهان در قبال «بازی با کلمات» بیحوصله نیستند! اتفاقا آنها میخواهند «برجام ساخته دست دولت اوباما» حفظ شود و خواستههای جدید دولت آمریکا و دولتهای اروپایی از ایران، در ذیل همان «نام» و «چارچوب» تعریف شود. همانگونه که مشاهده میشود، بازی هر ۲ حزب سنتی آمریکا در قبال برجام، معطوف به یک هدف یکسان تعریف میشود اما بر سر «شکل بازی» میان دموکراتها و جمهوریخواهان اختلافنظر وجود دارد. این اختلافنظر ساده، از ابتدا نیز ارزش سرمایهگذاری نداشت! متاسفانه دولت محترم و دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان از اردیبهشتماه 1397 تاکنون، به جای تمرکز روی «استراتژی مهار حداکثری ایران» از سوی ۲ حزب سنتی آمریکا، روی «شکل بازی دموکراتها و جمهوریخواهان» در قبال برجام متمرکز شد. نتیجه این تمرکز، آنچه است که امروز مشاهده میکنیم! جایی که سرنوشت اقتصاد کشور مستقیما به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و رقابت بایدن و ترامپ گره زده شده است! سوال اصلی اینجاست: چه سیاستها و رفتارهایی باعث شد «معادلات اقتصادی کشور» دوباره به متغیری وابسته به «برجام» و متعاقبا «برجام» به متغیری وابسته به «رقابتهای انتخاباتی آمریکا» تبدیل شود؟! اگر مدعیان همه فن حریف دیپلماسی و مذاکره و صاحبنظران بیهمتای علم حقوق، نسبت به «چارچوب اصلی بازی رقیب» درکی ابتدایی نداشتهاند، با یک فاجعه در حوزه سیاست خارجی کشورمان روبهرو هستیم! این درک حداقلی، نه معلول آشنایی به فنون مذاکره و نه مرهون تسلط به زبان انگلیسی و نحوه نشست و برخاست دیپلماتیک، بلکه منبعث از نگاهی کلی به مناسبات قدرت در آمریکاست.
اظهارات اخیر «دومینیک راب» بخوبی نشان میدهد تروئیکای اروپا از اکنون بازی خود را در قبال جابهجایی احتمالی دولت در آمریکا چگونه تنظیم کرده! آنها نه قرار است استراتژی فشار حداکثری علیه ایران را از بین ببرند و نه قرار است به تعهدات خود در برجام بازگردند! آنها صرفا در صدد بازخوانی «چارچوبهای برجام»، آن هم در راستای گنجاندن خواستههای جدید علیه ایران برخواهند آمد. در این مسیر، ممکن است دموکراتها ضمن بازگشت به برجام از ظرفیتهای خطرناک برجام مانند «مکانیسم ماشه» نیز بهمثابه یک «اهرم فشار» علیه کشورمان استفاده کنند. فراموش نکنیم اکنون آمریکا رسما از برجام خارج شده و به واسطه خروج رسمی دولت ترامپ از این توافق، کاخ سفید حق استناد به مکانیسم ماشه و دیگر مفاد گنجانده شده در سند برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد را ندارد. اما تصور کنیم بایدن در ظاهر به برجام بازگردد و در عمل رفع تحریمهای ثانویه آمریکا را منوط به پذیرش توافق جامع از سوی ایران کند! تروئیکای اروپا نشان داده با کمال میل حاضر به تکمیل این بازی خطرناک و وقیحانه کاخ سفید است. براستی در این صورت تکلیف چیست؟!