printlogo


کد خبر: 225464تاریخ: 1399/7/21 00:00
رأی به روحانی بیش از هر زمانی تأثیر یک انتخاب را بر تمام سطوح زندگی مردم آشکار ساخت؛ این انتخاب چه نتایجی بر آینده سیاسی خواهد گذاشت؟
یک تجربه گران!

یونس مولایی: عمر محدود انسان‌ها ارزش تجربیات آنان را مضاعف می‌کند، چنانکه اگر حیات دنیوی هر انسان تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کرد شاید ارزش عبرت گرفتن از تجربیات دیگران به مراتب پایین‌تر از حد فعلی بود، متقابلا هر نسل و جامعه‌ای نیز به علت عمر کوتاهی که با یکدیگر سر می‌کنند بابت تجربه‌های کسب‌شده‌شان و بهایی که در قبال آن پرداخت می‌کنند باید ارزش زیادی قائل باشند. تجربه پیروزی‌ها، شکست‌ها، همدلی‌ها و تفرقه‌ها در برهه‌های مختلف جوامع باعث شده افراد هر جامعه فارغ از حیات فردی خود بخش قابل توجهی از عمر خویش را در نتیجه تصمیمات دیگران تجربه کنند؛ تصمیماتی که می‌توان آنها را محصول ظرف زمانی و مکانی مشترک یک نسل و جامعه به حساب آورد. بر این مبنا انتخاب و تکلیف سیاسی انسان‌ها در هر دوره‌ای را می‌توان بخش موثری از تجربه زیست جمعی‌شان به حساب آورد. در این میان میدان انتخابات به عنوان رسمی‌ترین و مهم‌ترین میدان تکلیف سیاسی شهروندان بیش از سایر کنش‌های آنان بر حیات جمعی یک جامعه اثر می‌گذارد. تجربه نه‌چندان بلندمدت وجود پدیده‌ای به نام «انتخابات» در برهه‌های مختلف این درس را به جامعه ایرانی آموخته است که محصول انتخاب سیاسی آنها تا چه حد می‌تواند به مطلوبیت یا عدم مطلوبیت موقعیت روزمره آنان کمک کند.
گذشت ۴ دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی که به شکل میانگین قریب به سالی یک انتخابات در آن برگزار شده است و نتایج متفاوت انتخابات‌ها را می‌توان گواهی روشن بر این فرض دانست که تجربه «مشارکت سیاسی» به رغم عمر کوتاه آن در مقایسه با نظام‌های ثبات‌یافته‌ای که عمر برخی از احزاب‌شان به اندازه آغاز تا فروپاشی چند سلسله ایرانی می‌رسد، تجربه‌ای موثر بر زندگی روزمره مردم به شمار می‌رود. با این حال شاید در تمام 42 سال گذشته نتوان نقطه‌ای خاص را پیدا کرد که در آن مساله انتخاب سیاسی به اندازه موقعیت فعلی بر زیست جمعی و زندگی روزمره مردم ایران موثر بوده باشد. به عبارت دیگر هرقدر در ادوار مختلف، رقابت‌های سیاسی- انتخاباتی از مجموعه متغیرهایی تاثیر پذیرفته و متقابلا روی آنها اثر گذاشته اما در دوره فعلی مشهودترین اثرات خود را متوجه معیشت عمومی و زندگی روزمره مردم کرده است.
تاثیر انتخاب سیاسی روی زیست جمعی مردم، آنچنان که در سال 99 مشهود است فارغ از نامطلوبیت آن به عنوان یک تجربه گران‌قیمت برای امروز ایرانیان شناخته می‌شود؛ تجربه‌ای که می‌تواند در صورت تبیین صحیح و اقناع عمومی به «بلوغ جمعی» مردم در عرصه سیاست منتهی شود به گونه‌ای که باور به سرنوشت مشترکی که آنها در میدان یک رقابت سیاسی خلق می‌کنند تمام آنها را به کامیابی یا دشواری می‌کشاند. موقعیت کنونی مردم در سال 99 شرایطی سخت و تقریبا کم‌نظیر است. تجربه رشد 10برابری نرخ ارز در یک بازه زمانی 3 ساله، تورم لجام‌گسیخته و بازار بی‌نظارتی که عملا تبدیل به میدان قدرت‌نمایی دلالان و سوداگران اقتصادی شده است و روبه‌رو بودن با دولتی که فراتر از «بدعملی» به «بی‌عملی» مبتلاست، مردم را وادار به تجربه شرایط دردآوری کرده است که نظیر آن را به سختی می‌توان پیدا کرد.
 
* امید در سایه رنج جمعی
تجربه گران‌قیمتی که در وضعیت موجود با آن روبه‌رو هستیم از سویی زندگی بخش عمده طبقات فرودست و متوسط را در معرض تلاطمی بی‌رحمانه قرار داده و از سوی دیگر امید خیل کثیری از مردمی را که صادقانه رو به انتخابی برای اصلاح وضعیت موجود آورده بودند تبدیل به ناامیدی کرده و آنان را نسبت به هر گونه مشارکت سیاسی برای اصلاح امور مردد ساخته است.
یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند سال گذشته و کاهش محسوس نرخ مشارکت در آن انتخابات را می‌توان به عنوان مهم‌ترین شاهد مثال این ادعا مطرح کرد. به‌گونه‌ای که نتایج آرای انتخابات موید ۲ اصل کلی بود:
1- بدنه رای حامی دولت در انتخابات‌های پیشین یک سقوط آزاد را تجربه کرد به گونه‌ای که بخش کثیری از کسانی که در بازه زمانی سال‌های 92 تا 96 به حسن روحانی و لیست امید رای داده بودند با عدم شرکت در انتخابات اسفند98 ناامیدی خود نسبت به جریانی که از آن حمایت کرده بودند را نشان دادند.
2- جریان انقلابی و منتقد دولت که از سال 92 نسبت به عواقب سیاست‌های اقتصادی و دیپلماتیک روحانی هشدار داده و موقعیت فعلی را پیش‌بینی کرده بود، در گسترش دامنه حامیان خود موفق نبود و نتوانست فراتر از بدنه رای ثابت خود، دیگر بخش‌های جامعه را برای انتخاب خود همراه کند.
حاصل جمع این ۲ اصل را می‌توان اینگونه تفسیر کرد که بخش قابل توجهی از جامعه پس از مواجه شدن با واقعیت عملکرد دولت در جزء‌به‌جزء زندگی خود، نسبت به مشارکت سیاسی دچار تردید شد و در مقابل این تردید خود نیز از سوی دیگر جریانات پاسخ و راهکار قانع‌کننده‌ای دریافت نکرد. واقعیت امر آن است جریان انقلابی که در طول 7 سال گذشته به عنوان مهم‌ترین منتقد سیاست‌های دولت بارها نسبت به نتایج نهایی سیاست‌های دولت و شکاف موجود میان پیش‌بینی‌‌های مقامات دولتی و واقعیت بیرونی هشدار داده بود، نسبت به اقناع عمومی پیرامون هشدارهای خود به موفقیت قابل قبولی دست‌ نیافته است.
 
* تجربه روحانی؛ تهدیدها و فرصت‌ها
نتیجه نهایی انتخاب روحانی و تجربه جمعی ایرانیان از دوره زمامداری دولت او گویای شکست ایده‌ها و انگاره‌هایی است که سال‌های متمادی از سوی جریان غرب‌گرا تبلیغ شده بود. نمایان شدن نتیجه نهایی عقب‌نشینی مقابل دشمنان خارجی ذیل پیشفرض «تنش‌زدایی»، مدیریت ناکارآمد جریان لیبرال که اعتنایی به ظرفیت‌های داخلی برای رشد و اعتلای ایران ندارد و بی‌اعتبار شدن برخی چهره‌های سیاسی که همواره با قرار دادن خود در جایگاه اپوزیسیون نظام قصد داشتند تئوری‌های منسوخ را به عنوان راهکار عبور از مشکلات طرح کنند، مسؤولیت جریان انقلابی را در موقعیت فعلی مهم‌تر و پیچیده‌تر از سال‌های قبل کرده است. آسیب‌شناسی مجموعه عواملی که به تحمیل چنین تجربه گران‌قیمتی منجر شده و تلاش برای تغییر الگوی رفتار سیاسی در کارزار انتخابات مسؤولیتی است که جریان انقلابی باید با آگاهی کامل نسبت به آن قدم بردارد. تا زمانی که الگوی رفتار سیاسی بیش از «عقلانیت جمعی» از «هیجانات توده‌ای» تاثیر بگیرد و وعده‌های تحقق‌ناپذیر، رقیب‌هراسی و دو‌قطبی کردن جامعه به عنوان مهم‌ترین متغیرها برای کسب اکثریت آرا مورد استفاده قرار گیرد نمی‌توان امکان تکرار چنین تجربه‌های گران‌قیمتی را از نظر دور کرد. حرکت به سوی الگوی انتخاب عقلانی و بی‌اعتبار کردن جریاناتی که محور فعالیت خود را مبتنی بر تزریق هیجانات کرده‌اند، کارویژه‌ای است که تحقق آن نیازمند بازترمیم جریان انقلابی در مواجهه با میدان‌های انتخاباتی است.
جریان انقلابی باید نسبت به این امر آگاهی داشته باشد که اگر ظرفیت‌های خود را تقویت نکند این امکان وجود دارد که میدان انتخاب سیاسی تجربه‌های گران‌قیمت دیگری را بر کشورمان تحمیل کند. روشن شدن تکلیف جریان انقلابی با مساله انتخاب سیاسی و عدم پرداخت مجدد هزینه‌هایی که در دوره فعلی به جبهه انقلاب تحمیل شد تنها در سایه تغییر و اعتلای الگوی رفتار سیاسی امکان‌پذیر است.
برقرار کردن نسبت میان آرمان‌های مطلوب و اقتضائات وضع موجود به گونه‌ای که هیچ‌کدام دیگری را مهار نکند می‌تواند از ناامیدی فعلی جامعه ایرانی کاسته و بخش‌های کثیری از مردم را مجددا با صندوق‌های رای آشتی دهد. مضاف بر این، تغییر ادبیات سیاسی و گسترش دادن حوزه مخاطبان به گونه‌ای که توانایی نمایندگی اکثریت جامعه ایران را داشته باشد کارویژه مهمی است که نباید از آن غفلت کرد.
جریان انقلابی باید با شناخت صحیح موقعیت «اضطراری» فعلی از سویی لایه‌های ناامید جامعه را مجددا امیدوار به اصلاح وضعیت موجود کند و به این فهم جمعی دست یابد که اصالت دادن به اختلافات داخلی و تبدیل کردن آن به چالش اصلی در مواجهه با میدان انتخابات، کشور را در شرایطی میان عبور از موقعیت فعلی و تکرار آن معلق می‌کند. تغییر الگوی رفتار سیاسی مردم و جلوه‌گر شدن «عقلانیت جمعی» پیش از همه باید در رفتار انتخاباتی جریانات سیاسی و از جمله جریان انقلابی نمود یابد.

Page Generated in 0/0071 sec