شهاب کاشانی*: به یاد دارم حدود ربع قرن پیش وقتی نخستین بار خبر تولید لوازم آرایش گرانقیمت از محتوای فاضلاب کلانشهر لندن توسط یکی از برندهای معروف در پایتخت انگلها پیچید، واکنش رسانههایی مثل بیبیسی بسیار متفاوت از حس مردم عادی بود. در حالی که لندنیهای کوی و برزن در محاورههای روزانه از دریافتن این واقعیت که در حال به سر و صورت مالیدن مدفوع و فضولات خودشان آن هم به بهایی گزاف هستند، احساس دل به هم خوردگی میکردند، بنگاه خبرپراکنی سلطنتی یا به قول انگلیسیها، خالهبوقی با ذوق و شوق «تجارت کثافت» را تمجید میکرد و آن را نوعی هنر برمیشمرد! از دورانی حرف میزنیم که چهره جنایتکار منحوسی چون جیمی ساویل و حلقه کودکآزاری سلطنتیاش هنوز نماد رسانه ملی انگلیسیها بودند و برای عمده مردم که به اینترنت دسترسی نداشتند، کثافات تولیدی چنین افرادی حکم آگاهی را داشت.
هفته پیش که گزارش یا به بیان بهتر لجنپراکنی این بنگاه خبرپراکنی را با عنوان «تهران مخوف» دیدم، ناخودآگاه به این فکر افتادم که اگر فروش محصولات فرآوری شده از فضولات انسانها به خودشان یک هنر باشد، آنوقت میزان هنرمندی بیبیسی و دیگر شبکههای لندنی که تلاش دارند پسماندهای ذهنی گروهی وطنفروش و ضدبشر را به خورد میلیونها ایرانی بدهند، چقدر است؟ عجب هنر تجارت کثافتی! بویژه که این هنرمندان محترم لجنپراکن در لندن، یکی از کثیفترین پایتختهای جهان، مینشینند و از کثافتکاری رسانهای علیه دیگر پایتختهای دنیا نان درمیآورند. هر چه باشد شرایط کلی لندنی که یک دهه پیش، در سالهای قبل از برگزاری المپیک 2012، توسط سایتهای معروف گردشگری نظیر تریپ ادوایزر با عناوینی چون «کثیفترین پایتخت جهان» و یکی از گردشگرناپذیرترین مقاصد توریستی رتبهبندی میشد، هنوز تغییر چندانی نکرده است.
شاید فقط بتوان گفت که لندن جهانیتر از یک دهه قبل شده که در شرایط حاضر کنایهای است تلخ اما نه به تلخی رمانتیک قهوه بلکه چون طعم زهرماری فلاکت و مرگ. در امتداد رکود و بیگانهستیزی روزافزون پسابرگزیت در جزیره، حالا سوغات بینالمللی کرونا هم از راه رسیده و گرد مرگ بر شهر پاشیده است. انگلیسیهای مغروری که میخواستند جزیرهشان را از هجوم اروپاییها نجات دهند و شروع به کشیدن دیوار برگزیت دور خود کردند، حالا حیات روزمرهشان به واسطه یک میهمان کوچک و ناخوانده خارجی مختل شده که دولت فشل و رسانههای دروغبافشان مدعیاند چینی است اما وقتی با مردم صحبت میکنی بیشتر انگشت اتهام را به سوی غرب دراز میکنند تا شرق؛ به سوی آمریکای ترامپ. با این حال نظریه جهان سومی ایمنسازی جامعه با «شیوع فلهای» ویروس «کووید-19» توسط دولت محافظهکار بوریس جانسون حتی روی نظریه خوردن وایتکس ترامپ را هم سفید کرد.
خلاصه! لندنی که امروز در تناقض میان نخوت جهان اولی پشت سر برگزیت و شیوع جهان سومی کرونا گیر افتاده، آن لعبتی نیست که «هنروران تجارت کثافت» در بیبیسی، من و تو و ایران اینترنشنال نشان میدهند یا در هر شبکه دیگر انگلیسی، فارسی، عربی، اردو یا ترکی متصل به اتاق فکر مشترک اینتلیجنس سرویس با سیا و موساد که از اینجا خاورمیانه را هدف قرار میدهند. لندن واقعی لندن محدود شده به قلمرو خاص سیتی، قصرها، مناطق ممنوعه، موزهها، حراجها، ارگهای حکومتی، مستغلات اشرافی، محلههای اعیانی خاص خرپولها یا طبقه کارگزارشان نیست. اینها دقیقا همان جاهایی است که دوربینهای شبکههای مورد وصف با قابهای بشدت گزینش شده و آیتمهایی که تحت سانسور باورنکردنی آفکام(چشم ناظر روتشیلدها) و دولت فاشیستی راستگرایان به ریاست اشبهالناس به ترامپ یعنی بوریس جانسون قرار دارند به شما نشان میدهند. لندن واقعی که کلانشهر را با جمعیت 9 میلیون نفریاش مفهوم میبخشد، اما جای دیگری است. درست مثل پکن واقعی اوایل قرن بیستم میلادی، در عصر آخرین امپراتوران سلسله مینگ که در آن سوی دیوارها و دروازههای شهر ممنوعه قرار داشت.
امروز در لندن نخستین متروپلیتن یا کلانشهر عصر مدرنیته، شگفتزده میشوید از اینکه تودههای مردم که قاعدتا باید اساس یک جامعه دموکراتیک را تشکیل دهند، از مناسبات داخل سیتی یا شهر ممنوعه انگلیسی جا ماندهاند.
این پدیده چنان ماقبل دموکراتیک و حتی ماقبل ویکتوریایی است که نه تنها منطق رمان دهه هشتادی ضداتوپیایی «انتقام V» نوشته آلن مور و دیوید لوید را- که فیلمی مشهور به همین نام بر اساس آن ساخته شده- مبنی بر انقلاب برای سرنگونی طبقه حاکم توجیه میکند بلکه حتی به انگیزههای انتقامی الگوی تاریخی واقعی شخصیت V نیز مشروعیت میبخشد؛ یعنی گای فاکس قهرمان قرن شانزدهمی جمهوریخواه که با کار گذاشتن بشکههای باروت زیر بنای وست مینستر قصد هلاک کردن پادشاه ظالم و نمایندگان فاسد حاکمیت را داشت. در رمان و فیلم «انتقام V»، شخصیت منجی که حالا همه ما چهره او را با ماسک جنبشهای اعتراضی در غرب میشناسیم، یک قطار متروی مملو از مواد منفجره را در خط متروکه مترو ـ که از زیر ساختمان وست مینستر میگذرد ـ منفجر میکند؛ اقدامی نمادین علیه حاکمیت ضدبشری و خفقانآور لندن سیتی.
بحث مترو شد و نماد خفقان لندن! هر کسی که یک بار گذارش به متروهای خفقانآور لندن، بزرگترین نماد این متروپولیتن افتاده باشد متوجه وخامت حیات شهری در اینجا میشود. گزارش پاییز پارسال فایننشالتایمز حکایت از آن داشت که حجم آلایندهها در تونلها و راهروهای شهر زیرزمینی لندن که تا پیش از قرنطینه بزرگ پساکرونایی، روزانه 8/4 میلیون نفر در آنها تردد میکردند، 10 برابر بیشتر از استانداردهای سلامت است. بر اساس این تحقیق ذرات ریز غبار، فلزات، بقایای انسانی و الیاف لباس در تونلهایی فرسوده به قدمت یک قرن با هم ترکیب شده و یک ملغمه گازی سمی تشکیل دادهاند که تنفس را در شهر زیرزمینی لندن مرگبار میکند.
مشکل تنفس فقط به زیر لندن مربوط نمیشود بلکه هوای سطح شهر نیز تا پیش از اجرای طرح فاصلهگذاری پساکرونا، یکی از آلودهترینها در کشورهای توسعهیافته بود تا حدی که 4 سال پیش- یعنی فقط 4 سال بعد از میزبانی المپیک تابستانی- لندنیهایی که برای همهپرسی برگزیت پای صندوقهای رای میرفتند، دغدغهای بسیار جدیتر از ماندن در اتحادیه اروپایی یا جدایی از آن داشتند: آلودگی شدید هوا!
جرمی کوربین، رهبر وقت حزب کارگر پیش از آنکه در نشست مجلس عوام درباره عواقب برگزیت هشدار دهد، درباره نرخ مرگومیر ناشی از آلودگی هوای لندن هشدار داده و گفته بود: بر اساس برآورد انجمن سلطنتی پزشکان بریتانیا، 500 هزار انگلیسی تا سال 2025 میلادی به دلیل عوارض ناشی از آلودگی هوا خواهند مرد. این انجمن پیشتر هشدار داده بود آلودگی هوا سالانه موجب حدود 40 هزار مرگ زودرس در انگلیس و عمدتا در لندن میشود. در همان سال همهپرسی برگزیت، نتایج نظرسنجی موسسه دولتی یوگاو نشان میداد با وجود تهدیدی که اقتصاد بشدت جهانی شده منطقه ویژه لندن را از ناحیه خروج احتمالی از اتحادیه اروپایی تهدید میکرد، آلودگی هوا بزرگترین دغدغه خانوادههای ساکن لندن بوده است.
این وضعیت ما را به یاد سابقه تاریخی تیره و تار لندن به عنوان شهری همیشه کثیف و آلوده و کانون مرگبارترین اپیدمیهای گریبانگیر بشر از طاعون سیاه سال 1665 تا وبای سال 1854 که هزاران نفر را کشت میاندازد. شهری که چارلز دیکنز، خالق شاهکارهای قرن نوزدهمی «الیور توئیست» و «دیوید کاپرفیلد» اغلب آن را شهری دود و غبار گرفته تصویر میکرد که گویی «خورشید در آسمان آن مرده است».
فقط آلودگی هوا و محیط لندن نیست که از آن شهری مخوف ساخته، بلکه اگر این شهر در تمام قرون موجودیتش از ادیبان و نویسندگان و روزنامهنگاران، القابی چون شهر «شبحوار»، «تسخیر شده» و «مخوف» دریافت کرده، به خاطر نهادینه شدن ذهنیت انتفاع مادی به هر قیمت، یعنی همان ذهنیت پشت امپراتوری آنگلوساکسون از کاخها تا کوخهای آن است. تا پیش از آنکه لندن بر اثر کرونا به شهر ارواح بدل شود، یکی از جذابیتهایش تور بازدید از وحشتناکترین مکانهای شهری با نام تور «لندن تسخیر شده، جک قاتل و شرلوک هولمز» بود.
در همین رابطه رسانهها چند سالی است لقب پایتخت چاقوکشی دنیا را بر پایتخت انگلیس گذاشتهاند. برنامه جمعآوری چاقو و اشیای تیز در جزیره که بهار 2019 اجرا شد هم نتوانست آمار بیمانند ضرب و جرح و قتل بر اثر چاقو در جامعه انگلها را کاهش دهد.
پارسال ۴۴ هزار مورد چاقوکشی در انگلیس به ثبت رسیده بود که 7 درصد نسبت به سال 2018 رشد داشت. طبق آمار موسسههای انگلیسی 43 درصد جرائم با چاقو در لندن به سرقت و تجاوز جنسی مربوط بوده است و از آن 44 هزار مورد چاقوکشی، ۲۳۵ مورد به قتل و ۴۱۲ تا به اقدام برای قتل مربوط بوده است.
این نرخ جنایت با سلاح سرد در کشوری رخ میدهد که جرائم ناشی از سلاح گرم نیز در آن نسبت به دیگر کشورهای اروپایی و در قیاس با نرم جهانی بالاتر است و سال 2019 به بیش از ۶۷۰۰ مورد رسید.
طبیعی است لندن مخوف پیشتاز جنایتهای سرد و گرم در بریتانیا باشد و با فاصلهای بعید خشنتر از میدلندز، یورکشایر و منچستر.
دست آخر پلیس و شهرداری لندن از ادامه برنامه جمعآوری اشیای تیز ناامید شدند، چرا که دریافتند بسیاری از شهروندان این شهر مخوف به دلیل احساس ترس و ناامنی در معابر و اماکن عمومی و خصوصی بر حفظ چاقو اصرار دارند.
لندننشینها کمابیش میدانند بخش اعظم سازمان جنایت در شهرشان را گروههای نژادپرست و مهاجرستیز اداره میکنند.
«بنجامین زفانیاه» فعال مبارزه با تبعیض نژادی همین هفته در روزنامه گاردین نوشت شرق لندن که شهرتش به عنوان «شرق وحشی» را از فقر و فلاکت و جنایت قرن نوزدهم در حومه کلانشهر به ارث برده، هنوز هم منطقهای خطرناک برای لندننشینها بویژه تیرهپوستان و مهاجرانی است که در چنگال نژادپرستهایی میافتند که مانند همپالکیهایشان در آمریکا و آلمان روز به روز تهاجمیتر میشوند.
تابستان پیش که ماجرای قتل «جورج فلوید» توسط پلیس آمریکا باعث کشیده شدن دامنه تظاهرات همبستگی با جنبش «جان سیاهان اهمیت دارد» به لندن شد، سر و کله این نژادپرستان بار دیگر در شهر آفتابی شد. این بار در شکل و شمایل رسمی یعنی راهپیمایی سازمان EDL (لیگ دفاعی انگلیس) که با همان شمایل قلدرمآبشان در خیابانهای مرکز لندن به راه افتادند و زهر چشم گرفتند. این جمعیت که ویکیلیکس بارها فاش کرده مورد حمایت پشت پرده دربار باکینگهام، وزارت دفاع، اسکاتلندیارد، لابی اسرائیلی وستمینستر و حزب محافظهکار و حزب ملیگرای انگلیس قرار دارد، امروز به طور رسمی شعاری مشترک را با سایر گروههای فاشیستی اروپا مبنی بر حذف مسلمانان از جامعه سر میدهد، حال آنکه ماهیت این تشکیلات در زمان تاسیس، ضدفاشیستی بود. نژادپرستهای لیگ دفاعی برای آنکه ثابت کنند چیزی جز نسخه انگلیسی شعبان بیمخهای ملکه نیستند، حتی در فاشیست شدن هم با بقیه فاشیستها فرق دارند و یهودیان را از فهرست گروههای هدف حذف و به جای آنها مسلمانان را جایگزین کردهاند!
«دیمین ویلسون» که روزنامهنگار و مشاور سیاسی شناختهشدهای در بریتانیا و اتحادیه اروپایی به شمار میرود، سرانجام تابستان گذشته طاقتش از شرایط حاد زندگی در لندن طاق شد و در مقالهای جنجالی برای آرتی، این شهر را «بیقانون، به شکل خردکنندهای گران و شلوغ» توصیف کرد. او برای نخستینبار پدیده «فرار طبقه متوسط از لندن» را فاش کرد؛ روندی که حتی در سالهای اوج آلودگی هوای این کلانشهر در دهههای 1960 و 1970 نیز به ندرت شاهدش بودهایم، چون در آن سالها اعیان بودند که از آسمان دودی لندن به مستغلاتشان میگریختند.
او تابستان 2020 لندن را با تابستان 2011 مقایسه میکند که پایتخت انگلها بر اثر ناکارآمدی اسکاتلندیارد و خشم افسارگسیخته معترضان به نژادپرستی پلیس، در هرج و مرج کامل و هر کوی و برزنش در حال سوختن و غارت شدن بود.
ویلسون با گلایه از اینکه پولدارهای عمدتا خارجی در حال بیرون کردن لندنیهای باسابقه از همه جاهای به درد بخور شهرشان هستند، مینویسد:«آوازه جهانی لندن متناسب با حقیقت زندگی در آن نیست. بسیاری از طبقه متوسط به قدری از چاقوکشیها (زورگیریها)، قیمتهای بالا و انبوه تعداد آدمها به تنگ آمدهاند که میخواهند عطای پایتخت بریتانیا را به لقایش ببخشند».
توجه کنید! این یکی از لندننشینان نسبتا مرفه است که حتی دادش از ناهارهای 100 پوندی و گرانی فوقالعاده بلیت اتوبوس و گلویی تازه کردن در پاب یا کافه درآمده است، اگرنه کسانی مثل من که جزو طبقه متوسط رو به پایین هستیم، تقریبا قید حیات اجتماعی در شهر را زده و به کلی خانهنشین شدهایم.
ویلسون همچنین در یک افشاگری دیگر اعمال قوانین فاصلهگذاری اجتماعی دوران واگیر کرونا را از سوی دولت محافظهکاری که اتفاقا توسط شهردار سابق لندن، بوریس جانسون اداره میشود، زیر سوال برده و به ازدحام جمعیت در فضاهای عمومی اعم از مترو، پیادهروها و راهبندانها در شرایط قرنطینه طعنه میزند.
در چنین شرایطی لندن که یکی از رکوردداران مرگومیر کرونایی در فصل بهار بود، حالا با فرا رسیدن پاییز و سرد شدن مجدد هوا، ممکن است در نتیجه سیاست احمقانه واگیر گلهای جانسون و دوست نزدیکش ترامپ، دوباره آماج «کووید-19» شود.
اگر بخواهم آنچه را پاییز و زمستان سال گذشته حتی پیش از آغاز فقر و فلاکت کرونایی، در کوی و برزن لندن شاهد بودم بازگو کنم، باید بیش از هر چیز بر «اتاقهای خیابانی» تاکید کنم. این اصطلاحی است که لندنیها به بساط کارتنخوابها در هر گوشه و کنار با باروبندیل حقیرانهشان دادهاند؛ کارتن یا زیرانداز پلاستیکی کثیف، چند کیسه متعلقات، پتو، کاپشن یا رواندازی نیمهپاره تا از سرما و باران و برف پناه بگیرند. بعضی که وضعشان کمی بهتر است زیر چادرهای یکنفره پناه میگیرند که یکی از همین بینوایان لندنی، شب هنگام خواب با چادرش سوخته بود. لندنیها حتی برای آنها جوک هم ساختهاند و مثلا با احتساب فضایی که یکی از این «اتاقهای خیابانی» از پیادهرو محله اعیاننشین کنزینگتون در قلب لندن اشغال کرده، این بینوایان را که گاه افرادی واقعا آبرودار و حتی دارای شغل هستند صاحب مستغلات چندصد هزار پوندی معرفی میکنند.
اما قضیه، دیگر از این شوخیهای تلخ فراتر رفته است. در هفتههای اول پاندمی، حتی برای آنهایی که کارتشان پر از پول بود، قفسههای اقلام خوراکی روزمره و عادی مثل آرد، غلات، نخود و لوبیا در فروشگاهها خالی بود و برای گیرآوردنشان باید در صفهای طولانی میایستادیم.
صبحها شاهد صفهای طولانی شهروندان عادی و بچههایشان بودیم که جلوی محلهای مشهور به باشگاههای صبحانه صف میکشیدند تا شکمشان را سیر کنند. یک خانم فروشنده ساده مطلقه را میشناختم که قبل از قرنطینه کرونا میگفت، او و دختر کوچکش هر روز چشم به راه غذایی هستند که پسر بزرگترش به عنوان ناهار مدرسه دریافت میکند. نمیدانم بعد از قرنطینه که مدرسهها تعطیل شدهاند، این خانواده از کجا غذا گیر میآورند. تقریبا طرفهای عید نوروز ما بود که سازمان مردمی بنیاد غذا در لندن آماری وحشتناک از خانوادههای انگلیسی منتشر کرد که بر اساس آن یکپنجم خانوادههایی که بچه داشتند از تهیه غذای کافی برای دلبندانشان عاجز بودهاند. 30 درصد والدین بویژه مادران تنها- که در شهری طلاقزده مثل لندن بسیارند- و 46 درصد والدینی که کودک معلول دارند نیز دچار سوءتغذیه بودهاند. تازه این آمارها مربوط به زمانی است که هنوز پسانداز لندننشینها تمام نشده یا از کار بیکار نشده بودند.
بله! فقر در لندن به نکبتی کاملا محسوس تبدیل شده و شما در طول روز حتی در محلههای نسبتا خوب شهر هم با شهروندانی که روزگاری سروسامان داشتند و حالا فقیر شدهاند روبهرو میشوید و مجبور میشوید خجالتزده سرتان را پایین بیندازید و رد شوید. البته بعید میدانم آن هموطنان بیوطنی که در بیبیسی و ایراناینترنشنال و من و تو مشغول شده و سر در آخور شیخهای عربی و کانونهای بهایی و سلطنتطلب دارند، با دیدن چنین صحنههای رقتباری مثل انگلیسیهای طبقه متوسط شرمزده شوند.
با همه اینها، بیبیسی مرکز هنرنمایی همان هنروران تجارت کثافت، طبیعتا کارش این نیست که به سیاهروزی لندن اعتراف کند بویژه که خودش بخشی از هویت شهری اهریمنی است: اینجا لندن... صدای ما را از رادیو دولتی انگلیس میشنوید!
بله! اینجا لندن است، پایتخت شیطانپرستی. کلیسای سنت پل، قبله ماسونها تنها 5 دقیقه رانندگی با ساختمانهای بوش هاس، مقر قدیمی بیبیسی فاصله دارد.
حلقه کودک و زنآزاری فیلیپ، شوهر منحرف ملکه با مدیریت جیمی ساویل و همراهی تعدادی از سرشناسترین مجریان بیبیسی، چند ده سال در راهروها و استودیوهای این شبکه فعال بود و چه کسی باور میکند که تا خوکهای باکینگهام به سلطنتشان ادامه میدهند، حلقهها و باندهای مشابه در بیبیسی و دیگر شعبههای متعدد فراماسونری به کارشان ادامه نمیدهند.
خالهبوقی سیاهکار، تاریخچهای به سیاهی لندن در پیشقدم شدن برای به خطر انداختن مردم دیگر نقاط جهان با کودتا و جنگ دارد. مشروع جلوه دادن قتلعام هندیها توسط سربازان ملکه در جریان قیام استقلال گاندی، اعلام رمز کودتای 28 مرداد در ایران، رپرتاژ آگهیهای حماسی برای صدام، دیکتاتور جانی عراق طی ۸ سال تجاوز به ایران و بعد حماسیسازی قتلعام عراقیها در حمله ارتشهای آمریکا و انگلیس برای اشغال این سرزمین، سانسور جنایات اسرائیلیها در غزه و قانا بر اساس قراردادهای 2001 و 2006 مدیریت بنگاه سلطنتی با رژیم صهیونیستی، حمایت بیچون و چرا از تروریستهای داعش و النصره در شام و عراق و سرپوش گذاشتن بر عوامل غربی- عربی حملات شیمیایی غوطه در سوریه، سانسور رسوایی شبکه فساد و فحشای اپستین که علاوه بر ترامپ پای پرنس اندرو، پسر ملکه در آن گیر است و صدها و هزاران دروغ و خیانت دیگر علیه بشریت که انصافا بیبیسی را به فاضلاب سرمایهداری تبدیل میکند و آن را برازنده عنوان «تجارت کثافت» میسازد.
اما از آنجا که لجنپراکنی بخشی از ذات این بنگاه است، بردههای بخش فارسی بیبیسی، در سیاهترین روزهای رکود و بیکاری و کرونای لندن، دستور میگیرند که حواسها را به سمتی دیگر منحرف کنند و ساز خود را رذیلانه برای زدن پایتخت ایران با هر وسیله ممکن کوک میکنند: پخش گزارش «تهران مخوف»، غرضورزی بینهایت نسبت به مردم پایتخت ایران. سر هم کردن عنوان یک رمان عهد قجری درباره تهران 100 سال پیش بر تصویری از تهران 40 سال پیش به جا مانده از دوران پهلوی اما درباره تهران امروز که با همه مشکلات شهرسازی و شهرنشینیاش، به قول جک استراو وزیر اسبق خارجه انگلیس در آخرین سفرش به ایران، شهری است که بیشتر با مادرید اسپانیا قابل قیاس است تا پایتختهای عربی.
خب! در اینکه تهران شهری است با هزارویک مشکل تردیدی وجود ندارد اما دستکم در همان نگاه اول، متروی نوپای تهران در قیاس با قدیمیترین متروی جهان که حالا تبدیل به مرگبارترین معبر شهری جهان شده، سربلند بیرون میآید. متروی لندن با آن بوی زننده ادرار و نای همیشگیاش، به مثابه اگو یا فاضلاب همه کثافتهای این شهر است و جز دستگاه تنفسی 5 میلیون لندننشین و مسافری که گذارشان به دالانهای آن میافتد به شکل فیزیکی هم آنها را تهدید میکند. بر اساس گزارش پارسال بیتیپی (پلیس حملونقل بریتانیا)، در ۳ سال منتهی به 2018، میزان ارتکاب جرم در دالانهای متروی لندن و حومه 43 درصد افزایش پیدا کرده بود. بیشتر از همه جرائم مرتبط با سلاح، دزدی و اقدام به ضرب و قتل. آمار جدیدتری از بزه در متروی لندن منتشر نشده اما با توجه به افزایش فقر و بیکاری در لندن در سال اخیر که رشد بزهکاری را در پی دارد، میتوان تصور کرد در آن سردابهای مخوف که حالا به خاطر کرونا خلوتتر و خطرناکتر هم شدهاند، جرائم به چه حدی رسیدهاند.
با این وصف نسبت سلامتی سامانه حملونقل زیرزمینی پایتخت ایران با پایتخت کثیف بریتانیا میتواند مشابه نسبت امنیت خیابانهای تهران باشد با معابر بغداد که هر لحظه ممکن است انفجار یا حمله مسلحانهای در هر نقطه از آنها حتی در منطقه سبز ویژه ارگ حکومتی و سفارتخانهها رخ دهد. فرو ریختن 4-3 سال پیش برج گرنفل با بیش از 60 کشته و 200 مجروح را که یادتان هست؟ میگویند حتی ملکه آن آتش مهیب را از پنجره قصر ویندسور تماشا کرد؛ 600 ساکن برج هنوز بیخانمان هستند و شکایتشان به جایی نرسیده است. این لندن نفرینشده، من را به یاد آن ترانه بریتیش راک معروف دهه هشتادی گروه کلش میاندازد؛ ترانه «لندن صدا میزند» یا «اینجا لندن است». ترانهای براساس پیشبینی قرون وسطایی نابودی لندن: لندن (در رودخانه تیمز) غرق میشود... عصر یخبندان فرا میرسد... لندن زامبیهای مرگ را صدا میزند...
* محقق و نویسنده ساکن لندن