مریم قادری (نوراء)
«اِقرَأ باِسمِ رَبَک» با ما سخن بگو
در گوشهای باطلمان «جاءَحق» بخوان
درچشم کورمان «اَفلا ینظرون» بریز
لالیم قل «اَعوذُ بربّ الفَلق» بخوان
بنشین بخوان بلیغ به لحن پیمبری
با لهجه حجازیات اعجاز میشود
اینجا میان قوم ابوجهل باز هم
راهی به سوی نور خدا باز میشود
ما کفرمان درآمده کافر شدیم باز
«قل آمِنوا» بخوان که مسلمانمان کنی
با یک اشاره، حضرت شقُّ القمر بخواه
این بار هم ابوذر و سلمانمان کنی
عمری اگر چه بت نپریستیست دینمان
اما نمردهاند هُبَلها و لاتها
مسجد نبسته است درش روی ما ولی
باز است تا همیشه در سومناتها
پیغمبر از هدایتمان دست شسته است؟
یا قوم باطلیم گرفتار هر بلا؟
تا شمر این زمانه نیفتاده از نفس
خون میچکد هنوز از ایوان کربلا
ای کاش باز غزوهای از نو بپا کنی
تا در رکاب عشق تو سلمان بیاوریم
ای بحر بیکران کرامت، رسول عشق
اقرا باسم ربک... ایمان بیاوریم