روزی آمد پسرم، گفت به منظور تعلم
که پدر جان عزیزم! چه بود نرخ تورم؟
گفت و بشکافت قدامی و تالاموس من از هم
مغز ویران شد و عقل و خردم یافت تتمم
یللی تللی مخچه به گوشم طنن انداز
اکسیپیتال مخم، دور نگاهم به ترنم!
سرفهای کردم و شد حاصل تجمیع حواسم
پاسخی سختتر از مبحث فیزیک کوانتوم:
گفتمش فاصله خرج و درآمد چو بسنجی
عددی میشود و درصد آن است تورم!
اندکی کله بخاراند و سپس گفت پدر جان!
پاسخیگوی که باشد «همه فهم» و «زیر دیپلم»
بعد تفشیر* فراوان مجدد به عقولم
خواستم تا که به تمثیل کند خوب تفهم
دست در جیب نمودم شپش اندر شش و بش تا
بنماید به سر تاس من از جیب، تهاجم!
خونم افتاد به جوش و ز سرم جست خروشی
زدم اندر پس کلش! چو تبر بر سر هیزم
که: «چه گویم به تو وقتی که نروخ است به سقف و
به حساب من بیچاره حقوقی است مینیمم؟»
بخت برگشته و دستش به قفا مالهکشان رفت
تا که از محضر «ننجون» بکند بلکه تعلم
* مصدر مجعول از لغت فشار