printlogo


کد خبر: 226297تاریخ: 1399/8/14 00:00
یادداشتی بر مجموعه‌شعر «میوه‌ باران» اثر محمدرضا سهرابی‌نژاد
رباعی‌ها در فراز و فرود

وارش گیلانی: محمدرضا سهرابی‌نژاد از شاعران قدیمی کلاسیک‌سراست که به شاعر رباعی یا شاعر رباعی‌سرا مشهور است. وی دفتری از رباعیات و دوبیتی‌های خود را با نام «میوه‌ باران» توسط انتشارات اطلاعات در 120 صفحه سال 97 منتشر کرده است.
وی که متولد 1332 است، اولین کتابش را سال 69 با نام «اشارات اشک» از سوی نشر برگ حوزه هنری منتشر کرد. مجموعه شعرهای «این همه باران»، «آیینه‌ها»، «ناگهان زلال»، «پیغمبری بر امت خویشتن»، «وطنم ابراهیم»، «از صاعقه تا باران» و... به علاوه‌ «یاقوت شکسته» که آن را سال 96 منتشر کرد، از دیگر آثار او است. از 18 کتابی که محمدرضا سهرابی‌نژاد منتشر کرده،
2 جلدش گزینه ‌اشعار، یک جلدش اشعار گزیده‌ دفاع‌مقدس و یک کارش نیز پژوهشی است که با این کسر کردن‌ها می‌شود 14 مجموعه‌شعر که برای یک شاعر در دهه ششم زندگی تقریبا آمار خوبی است. یعنی شاعر نه زیاد چاپ کرده و نه کم، آن هم با توجه به اینکه مجموعه‌ها معمولا بین 80 تا 150 صفحه هم بیشتر نباید باشد.
مجموعه‌شعر «میوه‌ باران» اغلب رباعی است و از آنجا که سهرابی‌نژاد اهل طنزگویی هم هست، از این‌رو شعرها بویژه رباعیاتش خالی از طنز نیست. رباعیات «جار» و «بازنشسته» 1‌و‌2 نمونه‌ای است از آن بسیار:
«اینان به سمند نامت افسار زدند 
نقصان تو را بر در و دیوار زدند
از لطف بود که دوستانت، شاعر!
فورا خبر مرگ تو را جار زنند»
یکی دیگر از ویژگی‌های شعر سهرابی‌نژاد، وجه اعتراضی اشعارش است؛ اعتراض به هر چیز و این نیز از روحیه‌ طنازش سرچشمه می‌گیرد، چرا که اساسا طنز با اعتراض یا حداقل اشکال و ایرادگرفتن همخانگی دارد. رباعیات «باغ- گلدان» و «سرباز» از جمله رباعیات اعتراضی است:
«در کنج قفس، پرنده‌های خوشخوان
زخمی تن بره‌آهوان لرزان
نفرین خدا به آدمیزاده که کرد
جنگل را باغ و، باغ‌ها را گلدان»
با این رباعیات طنزگونه یا رباعیاتی که به طنز پهلو می‌زنند، خواننده‌ کتاب فکر می‌کند با شعر طنز مواجه است اما نه، تنها بخش‌هایی از این کتاب طنز است. یعنی تقریبا کمتر از نیمی از اشعار این کتاب طنز است یا خالی از طنز نیست. و این بازمی‌گردد به ماهیت ذاتی شعر سهرابی‌نژاد که خاصیتی اینچنینی دارد.
بخشی از این رباعیات و دوبیتی‌ها اشعار آیینی و مذهبی است؛ رباعی «شفیع» یک نمونه از آنهاست:
«در اوج خزان عطر ربیع آوردم
گل‌های توسل بدیع آوردم
در نیمه‌شبی ناله‌کنان پیش خدا
پیغمبر اشک را شفیع آوردم»
این مجموعه از دوبیتی‌های طنز و آیینی و دوبیتی‌های جدی در حوزه‌های دیگر نیز خالی نیست. دوبیتی «حیدر» یکی از آن نمونه‌هاست:
«گل ما را معطر آفریدند
ز خاک پای دلبر آفریدند
فقط با عشق حیدر شد مسخر
دل ما را که خیبر آفریدند»
در بین دوبیتی و رباعیات، گاه نیز اشعاری یافت می‌شود که مصراع آخرش یک ضرب‌المثل یا یک اصطلاح مشهور آورده شده است. این بهره‌گیری از مثل‌ها و نظایر آن در واقع غنی‌ساختن شعر و شناسنامه‌دار کردن شعر است و آن را از یک پشتوانه‌ قوی برخوردار کردن است، بویژه اگر در پایان رباعی و دوبیتی بیاید که از قدیم گفته‌اند مصراع آخر و پایانی هر رباعی و دوبیتی علاوه بر اینکه باید بخوبی و درستی حرف آخر را بزند (چون 3 مصراع اول برای مصراع آخر یک مقدمه و پیش‌زمینه است)، باید حرفی کوبنده و تاثیرگذار داشته باشد. حال اگر شاعری زمینه‌ را بخوبی آماده کرد برای مصراع آخر و نیز مصراع آخر را از مثلی انتخاب کرد و آن را بدرستی جایگزین کرد (با توجه به چینش قدرتمند 3 مصراع اول)، آن وقت است که چنین بهره‌برداری‌هایی شعر را دارای پشتوانه‌های متعدد می‌کند و سرآمد. حال ببینیم سهرابی‌نژاد از این کار چه رهاوردی و نتیجه‌ای کسب کرده است:
«هنوزم سوگوار آفتابم
سراپا حسرتم، درد مذابم
دمی خاموش شو، آتش گرفتم
«مدینه گفتی و کردی کبابم!»»
به نظر نمی‌آید شاعر از این مثل مشهور خوب بهره برده باشد.
مجموعه‌ میوه‌ باران 2 بخش دارد؛ بخش اول شامل رباعیات و دوبیتی‌های آیینی است تا صفحه‌ 22 و بخش دوم تا صفحه‌ 119 شامل رباعیات و دوبیتی‌های اجتماعی است.
در کل رباعیات بیش از 80 درصد از کتاب را در برگرفته است اما یکی از بی‌سلیقگی‌ها در صفحه‌آرایی کتاب این است که دوبیتی‌ها به صورت مجزا و در بخش خاص چاپ نشده است و به صورت پراکنده در بین رباعیات آمده است؛ کاری که حتی ناشران معمولی هم زیر بار چنین کج‌سلیقگی‌هایی نمی‌روند و از ناشر باسابقه و استخوان‌داری چون انتشارات اطلاعات بعید است!
می‌توان گفت بهترین بخش کتاب، نیمه‌ اول بخش دوم است که شعرها پر از رنگ و موسیقی است، به واسطه‌ تخیل خلاقی که شاعر خرج آنها کرده است. با این اوصاف، بهترین رباعیات در همین بخش یافت می‌شود.
جهت نمونه رباعی «درخت» را انتخاب کردیم:
«ساغر ساغر شراب، نوشیده درخت
بیخود شده، در پوست نگنجیده درخت
از جشن تولد دل‌انگیز بهار
پروانه‌ رنگ‌رنگ، پوشیده درخت»
تعابیر بکر و تازه، یکی دیگر از ویژگی‌های این دفتر است، بویژه در بخشی که در بالا از آن یاد شد. شاعر در این بخش «برای نسیم دوچرخه قائل شده و برای خورشید گیوه!» گاهی هم شاعر حال و هوای خیامی به سرش می‌زند اما با الهام از او، رباعی مومنانه می‌گوید:
«نقاش ازل که رنگ و رو ساخت مرا
سرشار ز عشق و آرزو ساخت مرا
تا مست شوم به ذکر هوهو شب و روز
از رشته‌ انگور گلو ساخت مرا»
این رباعی با همه‌ خوبی، مصراع اولش سست و دچار ضعف تالیف است:
«نقاش ازل که رنگ و رو ساخت مرا!»
این اشکالات گاه در رباعیات دیگر به گونه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد؛ مثلا گاهی ابیات قوی نیست یا سست است؛ مثل مصراع 4 دوبیتی «رقص گل» که اتفاقا باید از همه‌ مصراع‌ها قوی‌تر باشد! اینکه نیست هیچ، متاسفانه سست هم هست:
«پرستو آمد و بال شعف زد
قناری نغمه شد، پروانه دف زد
به رقص آمد به تالار چمن، گل
نسیم از شوق او برخاست، کف زد»
حالا در مقابل دوبیتی بالا، رباعی «ققنوس» را بخوانید که برخلاف آن، شعر خوبی است اما فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین مصراعش در مصراع دوم بیت اول آمده، در صورتی که شاعر می‌توانست چیدمان مصراع‌ها را با کمی دخل و تصرف و شاید هم به ضرورت، با عوض کردن یکی دو کلمه‌ شعر، مصراع دوم را در پایان رباعی بیاورد که رباعی فصیح و بلیغ لاجرم کوبنده هم شود و اگر دقت کنید، این مصراع حتی به لحاظ معنایی و تکامل‌بخشی، افضل‌تر از مصراع‌‌های دیگر است؛ خاصه آنکه اهمیت و ارزش ققنوس و حتی حقیقت و ماهیت  ققنوس تنها زمانی است که وقت مرگش خود را آتش می‌زند تا از خاکسترش ققنوسی دیگر زاده شود:
«کو شعله که تا کشم در آتش پر خویش؟
ققنوس شوم مگر ز خاکستر خویش
با عقل، حیات جاودان ممکن نیست
کو خنجر عشق تا رهانم سر خویش؟»
اینها همه اشکالات ریز و درشتی است که توجه نکردن شاعر به آنها منجر به یک اشکال اساسی می‌شود، بویژه اگر شاعر 67 ساله هم باشد! بخش دوم با رباعیات طنز پایان می‌گیرد اما در اوایل این بخش ما با تعداد زیادی دوبیتی دفاع‌مقدسی و آیینی روبه‌رو هستیم. با یکی از آنها سخن را به پایان می‌بریم:
«چه می‌شد شب همیشه ماهرو بود
بشر با روشنایی، روبه‌رو بود
نماز مهربانی با جماعت
ادا می‌گشت و دل‌ها با وضو بود».

Page Generated in 0/0133 sec